مباحث محوری فلسفه ی علم دینی
فلسفهی علم دینی، به تبیین مباحثی همچون عنوانهای زیر میپردازد: «ماهیت» و «معیار» علم دینی (تفاوت علم دینی و علم سکولار)، «امکان تصوری» (معناداری عنوان علم دینی) و «امکان تصدیقی» (تحقق خارجی) آن، «مبانی/مبادی» هستیشناختی، معرفتشناختی، ارزششناختی، و… علم دینی، «منابع/ مصادر» و «روششناسی» علم دینی، «موضوع»، «مسائل»، «قلمرو»، «غایت و کارکردها»ی علم دینی، «هندسهی معرفتی» علم دینی ، «فرایند تکوّن و تکامل» علم دینی، عوامل دخیل در تحوّل علم دینی (نظریهی تحول علم)، وحدت و تکثر علم دینی، طبقهبندی علوم دینی، نسبت و مناسبات علم دینی با دیگر اضلاع هندسهی دین و ….
کتاب حاضر، اثری است در فلسفهی علم دینی این کتاب را، از آن جهت که به بخش عمدهی مباحث فلسفهی علم دینی ـ هرچند در بخشی زا مباحث بهطرز کوتاه و گذرا ـ پرداخته است، میتوان اثری در زمینهی فلسفهی علم دینی قلمداد کرد.
علم دینی یک ضلع از اضلاع/ساحات چهارگانهی معرفت دینی است. معرفت دینی، عبارت است از «محصَّل سعی موّجه برای کشف/فهم دین و دادههای دینی». از این رو فلسفهی علم دینی نیز یکی از شاخههای فلسفهی معرفت دینی به شمار میرود. فلسفهی معرفت دینی، عبارت است از: «دانش مطالعهی فرانگر ـ عقلانی احکام کلی معرفت حاصل از سعی موّجه برای کشف/فهم دین و دادههای دینی». فلسفهی علم کلام دینی، فلسفهی علم اخلاق دینی، فلسفهی علم احکام دینی (فقه)، شاخههای دیگر فلسفهی معرفت دینیاند. فلسفهی معرفت دینی (و در ذیل آن فلسفهی علم دینی) از زمرهی فلسفههای مضاف به معرفتهاست.[۱]
موضوعات فصول کتاب
کتاب از پنج فصل و یک پیوست صورت بسته است: فصل نخست، به پاسخگویی دربارهی چهارده «چالش ـ پرسش» در زمینهی «امکان»، «روایی»، «سودمندی» و «بایستگی» علم دینی، پرداخته است. پاسخ شایسته یافتن این چهار پرسانه، پیششرط معقولیت و روایی سخن گفتن از علم دینی است؛ و از آنجا که حتا پیش از بحث از «پیشانگارههای» علم دینی، این پرسانهها باید بررسی شده پاسخ درخور یابند، از آنها به «پیشاپیشانگارههای» (ماقبل المبادی) علم دینی تعبیر کردهایم.
در فصل دوم، که در چهل بند سامان گرفته است، ارکان و اجزاء نظریهی مختار راقم در زمینهی علم دینی و مختصات عمدهی آن تبیین شده است؛ به نظر این کمین، علم دینی از لحاظ منابع، «کثرتگرا» و «آمیختساختگان»؛ از حیث معرفتشناسی، «واقعگرا» و «واقعنما»؛ از نظر منطق و فرایند تولید، «دیالکتیک ـ دینامیکال» (همافزا و پیوسته پویا)؛ از جنبهی سنجشوری «آزمونپذیر» و تصحیحشونده؛ از نقطهنظر ارزشی «اخلاقمدار» و «غیربحرانزا» ست. و نیز علم دینی مورد نظر راقم، هرچند به لحاظ گزارهها ممکن است خطاپذیر باشد (احتمال خطا در آنها منتفی نیست)، اما به جهت اصابت حد اکثری و به اعتبار قداست منابع، مبانی، موضوع و مقاصد، «مقدس» است.
سومین فصل کتاب، معیارها و مختصات «ماهوی» و «هویتی» علم دینی را بررسیده است. برابر این مقال، اطلاق عنوان علم دینی به معرفت دستگاهواری که همهی معیارهای ماهوی آن بر اساس دین تکوّن یافته باشد «اطلاق حقیقی» است، اما اطلاق این عنوان به دستگاه معرفتیای که واجد همهی معیارهای مطرح شده در این فصل نیست، «اطلاق مجازی» و احیاناً مسامحی است. به تعبیر دیگر: عنوان علم دینی میتواند در سه افق متفاوت به کار رود:
اطلاقات سه گانه ی علم دینی
۱ـ علم دینی «بالمعنی الاخص»، که عبارت است از دستگاه معرفتیای که علاوه بر برخورداری از همهی معیارهای ماهوی مطرح شده در فصل سوم، گزارههای آن به واقع اصابت کرده باشد.
۲ـ علم دینی «بالمعنی الخاص»، که عبارت است از دستگاه معرفتیای که به حسب ظاهر از همهی معیارهای مذکور برخوردار است، اما به علتی (مانند خطا در کاربست روش یا خطا در مقام استنباط و استنتاج) همهی گزارههای آن به واقع اصابت نکرده باشد.
۳ـ علم دینی «بالمعنی الاعم»، که عبارت است از دستگاه معرفتیای که دست کم از معیارهای هویتی دینی برخوردار است. و به تعبیر سوم: به جهت امکان برخورداری «حد اکثری» و «حد اقلی»، از معیارهای ارائه شده در این فصل، کاربرد عنوان علم دینی به مراتب طیف دستگاههای معرفتی منتسب به دین، میتواند «اطلاق تشکیکی» قلمداد شود.
موضوع فصل چهارم فصل چهارم در صدد ارائهی «مبانی معرفتشناختی» علم دینی بالمعنی الخاص است، و این مدعا را با ارائهی الگویی در زمینهی معرفتشناسی علم، با عنوان «نظریهی واقعگرای دینی» سامان میبخشد. این مبحث با طرح و شرح کارکردهای عقل در تولید علم دینی فرجام میپذیرد. بر اساس مباحث فصل چهارم لامحاله باید «واقعگرایی انتقادی» را در علم دینی، خاصه در مورد آموزهها (نه گزارهها) بپذیریم؛ زیرا اصرار بر اصابت صد در صدی و «واقعنمایی شمولی» قضایای علمی، عملا مستلزم قول به انسداد و تن دردادن به عدم امکان وقوعی علم دینی است.
در فصل پنجم، به تبیین مبانی طبقهبندی علوم، بر اساس «نظریهی تناسق» پرداختهایم. به نظر ما طبقهبندی علوم عبارت است از: «مهندسی مطلوب مجموعهی معارف بشری، بر اساس سنجش مؤلِّفههای رکنی تکوّنبخش آنها با یکدیگر، و با لحاظ قواعد و ضوابط معتبر و دخیل در صورتبندی صحیح». این فصل با ارائهی الگوی مشخصی برای طبقهبندی علوم انسانی مطلوب (یعنی با رویکرد پیشینی) پایان میپذیرد.
فصل ششم، مطلب جامعی است دربارهی «موانع نقد و نوآوری» در قلمرو دینپژوهی و معرفت دینی (چنان که خواهد آمد علم دینی ضلع چهارم هندسهی معرفت دینی است). این مطلب که «دَردگویه و درماننامه»ای است حاوی شرح چهل و پنج مانع معرفت و تولید علم و راهچارههای آنها که در قالب پنج گروه طبقهبندی شده است. این مقال را در گذشتههای دور نگاشتهام و در کتاب دینپژوهی معاصر نیز درج شده است، اما به جهت در بر داشتن نکات بسیار مهمی در تبیین علل رکود و رکون علمی در میان اصحاب علم و جامعهی مولد معرفت، از نظرگاه روانشناسی معرفت و جامعهشناسی معرفت و نیز کاستیها و کژیهای موجود در سامانهی مدیریت تولید علم کشور، آن را به عنوان فصل ششم دفتر حاضر میآورم.
بنا به پیشنهاد برخی دوستان، به مناسبت دربرداشت پارهای نکات مرتبط با مطالب فصول کتاب، متن مباحثهای که در تاریخ ۹/۳/۱۳۹۱ میان این بنده و صدیق خلیق حضرت آقای سید محمدمهدی میرباقری، در دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه تهران اتفاق افتاد، ضمیمهی کتاب شد. به جهت ارجاع در برخی فقرات از مباحث فصول کتاب، سه پیوست نیز در آخر درج شده است.
* * *
سپاس و ستایش
در پایان بهجهت مساعدت و مساعی همکاران «مرکز مطالعات بینارشتهای» پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی برای عرضهی اثر حاضر در فرایند برنامه های پژوهشگاه و ارائه ی پاره ای پیشنهادهای اصلاحی، همچنین به جهت تلاش جناب آقای امیرحسین حیدری در سامان دادن به امور فنی کتاب، و نیز سعی خالصانهی همکاران سازمان انتشارات پژوهشگاه در نشر مطلوب آن، از یکان یکان نامبردگان عزیز از سویدای دل و صمیم جان سپاسگزاری میکنم.
علیاکبر رشاد
5، ۵، ۱۳۹۵
[۱]. جهت ملاحظهی تعریف، تقسیمات و اقسام فلسفههای مضاف، رک: علیاکبر رشاد؛ فلسفهی مضاف؛ فصل اول.