کارکردهای بی‌بدیل حوزه‌های علمیه

اولاً خدمت خواهران و برادران گرامی خیرمقدم عرض می‌کنم، ثانیاً میلاد نورینِ نیّرین،حضرت معصومه (س) و حضرت رضا (علیه السلام) و دهه‌ی کرامت را به حضورتان تبریک می‌گویم و ثالثاًً از خبرنگاران محترم تقاضا دارم نکاتی را که در اینجا مطرح می‌شود، با حوصله و دقیق ثبت، و با انگیزه و رسا منعکس فرمایند. شاید بتوان گفت که حوزه‌ی علمیه خاصه حوزه‌ی علمیه‌ی شیعه، کهن‌ترین و دیرسال‌ترین دستگاه‌های علمی آموزشی جهان به شمار می‌روند؛ زیرا در هیچ جای جهان دستگاه و سازمانی علمی را سراغ نداریم که پیشینه‌ای افزون بر هزار ساله داشته باشد.

قبل از آنکه نظام آموزشی مدرن در قالب دانشگاه‌ها وارد کشورهای اسلامی و ازجمله ایران شود، حوزه‌های علمیه تنها سازمان علمی جهان اسلام، تشیع و ایران قلمداد می‌شدند. امروز نیز حوزه‌ها رکن اساسی آموزش، تربیت نیرو، پژوهش و تولید معرفت در حوزه‌ی دین قلمداد می‌شوند.

خدمات تاریخی حوزه‌های علمیه خدماتی بی‌بدیل است. حوزه‌های علمیه در طی قرون متمادی در زمینه‌های مختلف، خدمات بی‌مانندی ارائه کرده‌اند که از هیچ دستگاه و نهاد علمی دیگری این خدمات برنمی‌آمد؛ بلکه می‌توان گفت که حوزه‌ها در گذشته هیچ دستگاه موازی و رقیبی نداشتند تا در این زمینه‌ها وارد عمل بشوند تا کارکرد آنها با حوزه‌ها سنجیده شود.
این حوزه‌ها بودند که انواع علوم را در جهان اسلام تولید می‌کردند و آموزش می‌دادند، و حتی طرق کاربست آنها را ارائه می‌کردند. از منطق و فلسفه تا ادب عربی و ادبیات فارسی، تا طب و طبیعیات، ریاضی و فیزیک و شیمی، حتی هنر و معماری، همگی در حوزه‌های علمیه متمرکز بودند، و حوزه‌ها نیاز جوامع اسلامی را در زمینه‌ی این علوم و فنون برآورده می‌کردند.
تنها دستگاهی که تأمین‌کننده‌ی همه نیازهای دینی مردم از تحقیق در دین و تولید معرفت دینی تا آموزش دین و اداره شؤون دین را بر عهده داشته و همچنان نیز برعهده دارد حوزه‌ها هستند. بقا و دوام میراث انبیا و توسعه‌ی معنویت و تعمیق معرفت دینی مرهون حوزه‌های علمیه است.
در زمینه‌ی امنیت و استقلال ارضی کشورهای اسلامی، خاصه ایران، حوزه نقش بی‌بدیلی داشته است. در همه‌ی تاریخ، حوزه‌های علمیه نگاهبان استقلال و امنیت کشورهای اسلامی و بخصوص ایران بودند. هرگاه کشور ما بنحوی به مخاطره افتاده و مورد هجوم بیگانگان و تعرض قرار گرفته است، این علمای شیعه و اصحاب حوزه بوده‌اند که هم شخصاً در میدان نبرد حضور پیدا می‌کرده‌اند و به تعبیر حضرت امام لباس جندی می‌پوشیدند و هم با فتواهای خود دیگر اقشار را به جهاد فرا می‌خوانده‌اند و برمی‌انگیختند.
در برخی از جنگ‌ها گاه اتفاق می‌افتاد که بعضی از علمای ما دو سه سال پیوسته در جبهه مستقر بودند و حتی درس و بحث خود را نیز در محیط جبهه و جنگ ارائه می‌کردند. ما کتب فقهی، حکمی و تفسیری متعددی داریم که توسط علمای ما در جبهه‌ها نوشته شده است؛ برای نمونه، التفسیر العقلی مرحوم آقانورالدین اراکی که یک دوره‌ی تفسیر کامل است، در دورانی که ایشان در جبهه حضور داشته‌اند تألیف شده و این درحالی بوده که هیچ‌گونه منبع و مرجعی نیز در اختیار ایشان نبوده است. در طول تاریخ کتاب‌های فقهی متعددی به همین شکل تولید شده است و علمای ما در صف اول جبهه‌ها آنها را تألیف کرده‌اند. این‌همه در حالی بود که علما جوانان را تشویق می‌کردند و به لحاظ دینی روحیه‌ی مبارزان و مدافعان را تقویت می‌کردند.
لهذا، هرگاه که این کشور مورد تعرض بیگانگان واقع شده، علما سینه سپر کرده‌اند و دیگر اقشار را نیز به حضور در جبهه و مقابله با دشمن ترغیب کرده‌اند. آخرین نمونه‌ی آن نیز انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بود که نسل حاضر به خاطر دارند که روحانیت و حوزویان در انقلاب و جبهه‌های نبرد چه مایه کارگر بودند.
براساس یک آمار رسمی، در میان اصناف مختلف، شهدای صنف روحانیت بیست برابر دیگر اصنفاف است، و البته بسا آمار غیررسمی از این نیز بیشتر باشد. همچنین در میان اقشار مختلف، شمار فرزندان علما و روحانیون به درجه شهادت نائل آمده‌اند چهار برابر اولاد اصناف دیگر اجتماعی‌اند. به همین مقیاس نیز جانبازان آنانند. ما مدرسه‌ای داریم مانند مدرسه‌ی رضائیه که ظرفیت آن هفتاد نفر است، ولی در جنگ چهل شهید داده است، یعنی بیش از پنجاه درصد طلاب این مدرسه به شهادت رسیده‌اند.
در عرصه‌های اجتماعی نیز حوزه‌های علمیه رکن رکین تحولات بودند. مشروطه که انقلابی عظیم در تاریخ ایران است، وامدار فقها و مجتهدان نجف، تهران و قم بوده است. رهبران مشروطه همگی مراجع و فقها بوده‌اند و زمانی که مسیر مشروطه در حال تغییر بود، فقها ایستادند و بعضی از ایشان که در حد مرجعیت نیز بودند، برای مقابله با انحراف انقلاب مشروطه تا مرز شهادت ایستادگی کردند. شیخ فضل‌الله نوری یک مجتهد و فقیه بزرگی است و برای مقابله با انحرافی که در مشروطه در حال شکل‌گیری بود، ایستاد و بر سر دار رفت، ولی حاضر نشد از آرمان خود عبور کند.
امروز نیز حوزه‌های علمیه در کشور ما منشأ خدمات بسیاری هستند. رسته‌های شغلی و کاری که تربیت‌یافتگان و دانش‌آموختگان حوزه مسئولیت آنها را به عهده دارند بسیار قابل توجه است. از رسته‌های شغلی دینی مانند امامت جماعت که شئون دینی مردم را در محلات و شهرستان‌ها اداره می‌کنند و هزاران مسجد در سراسر کشور توسط تربیت‌یافتگان حوزه‌ها اداره می‌شود؛ همچنین در سطح کشور افزون بر پانصد نماز جمعه برگزار می‌شود که کانون تجمع دینداران است و مسئولیت آن نیز برعهده علما و روحانیون است. همچنین بخش عمده‌ای از شئون قضایی کشور از ریاست قوه‌ی قضائیه تا بسیاری از نهادها و عناصر رکنی این قوه و همچنین در سطح قضات، عمدتاً تحصیل‌کردگان و دانش‌آموختگان حوزه هستند. در حوزه‌ی مدیریتی و کارشناسی سایر قوا نیز همین‌طور. در حوزه‌های فرهنگی، بسیاری از امور و شئون و فعالیت‌های فرهنگی، مستقیم و غیرمستقیم از سوی دانش‌آموختگان حوزه‌ها اداره می‌شود. عمده‌ی امور فرهنگی سایر نهادها و محیط‌ها توسط تربیت‌یافتگان حوزه صورت می‌گیرد، تربیت‌شدگان حوزه‌ها در اداره امور علمی کشور سهم برجسته و بزرگی دارند، برای مثال تعداد اساتید دانشگاه که در حوزه‌ها تحصیل کرده‌اند به نسبت محصلین این دو نظام علمی، بیشترند. البته ممکن است تعداد کسانی که امروز اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها را تشکیل می‌دهند و در دانشگاه‌ها درس خوانده‌اند، بیش از کسانی باشند که در حوزه‌ها درس خوانده‌اند، اما اگر نسبت‌سنجی کنیم که برای مثال از سه میلیون دانشجوی سراسر کشور چه تعداد استاد و هیئت علمی تربیت می‌شود و از کمتر از صدهزار طلبه‌ی مجموعه‌ی حوزه‌های علمیه چه تعداد استاد تحویل دانشگاه‌ها می‌شود، متوجه سهم حوزویان در این خصوص خواهیم شد. این در حالی است که هیئت علمی و اساتید حوزه‌ها نیز منحصرا توسط خود حوزه‌ها تأمین می‌شوند، یعنی حوزه‌های علمیه علاوه بر اینکه برای تربیت مدرس خودکفا هستند، دانشگاه را نیز حمایت می‌کنند و با تربیت نیرو نیاز دانشگاه را نیز تأمین می‌کنند.
من اگر بخواهم رسته‌های علمی، فرهنگی، قضایی، سیاسی، اجتماعی و عمومی که فارغ‌التحصیلان و دانش‌آموختگان حوزه‌های علمیه آنها را اداره می‌کنند بشمارم، فهرست مفصلی خواهد شد و این‌همه در حالی است که حوزه‌های علمیه، دستگاه‌های کم‌هزینه‌ای هستند. بعضی از بخش‌ها در حوزه‌ها با کمترین و گاه بدون هزینه‌ی مستقیم اداره می‌شود که اگر بنا بود همان نوع کار در دانشگاه انجام می‌گرفت، سالانه هزینه‌ی میلیاردی به خود اختصاص می‌داد. برای مثال دروسی که به عنوان درس خارج و سطوح عالی اجتهادی در حوزه‌ها تدریس می‌شود، بعضاً توسط یک استاد در یک مسجد ارائه می‌شود. استاد وارد شبستان مسجد می‌شود و دو هزار نفر پای درس او می‌نشینند که تعداد دانشجویان این کلاس به اندازه‌ی یک دانشگاه متوسط یا دانشکده عمده است. کلاسی با این کیفیت نه مدیر دارد، نه ثبت نامی صورت می‌گیرد، نه پذیرش و گزینش دارد، نه حضور و غیابی انجام می‌شود، در عین حال همگی طلاب نیز با جدیت حضور دارند و درس می‌خوانند. دروس خارج همه نظریه‌پردازی است، یعنی یک نظریه‌پرداز فقه و اصول درس خارج می‌دهد، به این معنا که نظریه‌های دیگران را مطرح، ارزیابی و نقد می‌کند، سپس یک نظریه را اختیار و یا اختراع می‌کند. درواقع جلسه‌های درس خارج هم جلسات نظریه‌پردازانه است و یک مجموعه‌ی دو هزار نفره، بدون هزینه و در سطح بالا برگزار می‌شود. این درحالی است که اگر قرار باشد همین کار در دیگر محیط‌های آموزشی دیگری انجام شود، باید سالانه میلیاردها تومان هزینه شود و ده‌ها کارمند و دفتردار داشته باشد تا بتواند چنین مجموعه‌ای را اداره کند!
به این ترتیب می‌توان گفت که حوزه‌های علمیه یک دستگاه علمی و آموزشی بسیار کم‌هزینه و بعضاً در برخی فعالیت‌ها بی‌هزینه هستند. خیلی خوب است که شما خبرنگاران از جلسات دروس خارج در قم گزارشی تهیه کنید تا مردم بدانند که در حوزه چه می‌گذرد.
هزینه‌ی مجموع حوزه‌های ما که افزون بر هزار حوزه و مدرسه در سطح کشورند، بیش از هزینه‌ی یک دانشگاه در ایران نیست. همچنین اگر مساحت مجموعه‌ی مدارس علمیه‌ی سراسر کشور را جمع بزنیم، کمتر از مساحت بعضی دانشگاه‌های درجه دو ایران است. چون بحودالله ما دانشگاه‌هایی با مساحت‌های ۸۰۰، ۱۰۰ و ۱۲۰۰ هکتار داریم.
به این‌ترتیب بدون آنکه حوزه برای نظام، بار مالی داشته باشند و از امکانات کافی برخوردار باشند، در خدمت نظام‌اند. غالب مدارس و حوزه‌های علمیه از فقدان کتابخانه، کلاس و مَدرَس مناسب رنج می‌برند و حتی از حداقل امکانات رفاهی نیز بی‌بهره هستند؛ من از شما درخواست می‌کنم در این خصوص از مدارس علمیه گزارش تهیه کنید.
در عین حال، همین حوزه مطلع این انقلاب است و منشأ نظام و و دولت اسلامی مولود حوزه است، اما بیش از آنچه که دولت احساس وظیفه کند و مبلغی را به عنوان ردیف کمک به حوزه اختصاص دهد، مطالبه‌ی دیگری ندارد. به رغم اینکه دولت ما دولت اسلامی است و حوزه نیز پشتیبان آن است، اما حوزه بنا ندارد دست خود را به سمت دستگاه‌ها و احیاناً دولت دراز کند و بنا بر آن است که مثل همیشه‌ی تاریخ، حوزه‌های علمیه مستقل اداره شوند.
اما نکته‌ی دیگر که ذکر آن لازم است این است که حوزه منابعی دارد. سلف و گذشتگان، خیرین و علما، در گذشته در فکر معیشت حوزویان و امکانات و تسهیلات مورد نیاز حوزه‌ها بوده‌اند و این امکانات در قالب‌های مختلف و ازجمله اوقاف فراهم شده است. مجموعه‌ی موقوفاتی که متعلق به حوزه‌های علمیه است بسیاربسیار وسیع و غنی است،‌ اما باید تأسف خورد که این موقوفات در اختیار حوزه‌های علمیه نیست و ما حوزویان امروز از درآمد موقوفات آنچنان که باید برخوردار نیستیم. اگر موقوفات حوزه‌های علمیه در اختیار حوزه‌ها قرار گیرد و توسط خود حوزه‌ها مدیریت شود، حوزه کاملاً مستغنی خواهد شد و بسا اگر این منابع بدرستی اداره شود، بتوان به دیگر شئون دینی هم کمک کرد.
برآورد من این است که اگر مدیریت مجموعه‌ی موقوفات و رقباتی را که برای هزینه‌های حوزه‌های علمیه بصورت ویژه وقف خاص شده در اختیار حوزه‌های علمیه قرار گیرد درآمد آن هزینه‌ی تمام شئون دینی مردم را تأمین خواهد کرد، ولی متأسفانه چنین نیست و امروز اوقاف، صحیح مدیریت نمی‌شود و ما نیز منتقد این وضعیت هستیم.
نکته‌ی آخر نیز در شأن حوزه‌ی علمیه تهران عرض کنم: حوزه‌های علمیه تهران به تعبیر رهبر معظم انقلاب حفظه‌الله از حوزه‌های عریق و ریشه‌دار جهان اسلام است. حوزه‌ی تهران از حوزه‌های بنیه‌دار، استخوان‌دار و دارای پیشینه‌ی تاریخی پرافتخار است. قبل از آنکه تهران در زمان فتحعلی‌شاه به پایتخت تبدیل شود، تهران حوزه داشته است. بعضی از مدارس قبل از اینکه تهران به شهر و یا پایتخت تبدیل شود، ساخته شده است. مانند مدرسه‌ی حکیم هاشم در جنب میدان ارگ، و همچنین مدرسه‌ی ملاآقا رضا که الان به مدرسه‌ی رضائیه شناخته می‌شود، در دوره‌های قبل از قجرها ساخته شدند، زمانی که قجرها تهران را به‌عنوان پایتخت انتخاب کردند در شأن حوزه اهتمام خوبی داشتند و الحق باید به این نکته اعتراف کرد که در دوره‌ی قجرها حوزه‌های علمیه و خاصه حوزه‌ی تهران از رونق بی‌مانندی برخوردار بودند.
مدارس علمی بزرگی ساخته شد، علما تشویق شدند، امکاناتی در اختیار حوزه‌ها قرار گرفت و حوزه‌ی تهران به یک حوزه‌ی معظم تبدیل شد و عمدتاً نیز به این جهت بود که در مقابل فرهنگ و علوم غربی که آن روزها در آستانه‌ی رونق و رواج قرار داشت، باید ایمان و فکر مردم تقویت شود، معرفت دینی ارتقاء پیدا کند و در قبال ورود فلسفه‌های وارداتی در ایران نیز تولید معرفت شود که در این جهت نیز موفق بودند.
حکما و فقهای بزرگی در تهران بودند، تعداد افرادی که در تهران صاحب کرسی حکمت بودند گاه به اندازه‌ای بوده که تهران به شهر هزار حکیم معروف شده است. همزمان چندین و چند فقیهِ مرجعِ صاحب رساله در تهران مستقر بودند که مردم از آنها تقلید می‌کردند.
اگر پیشینه‌ی ری را هم به تهران گره بزنیم ـ که کاملاً موجه نیز هست ـ باید پیشینه‌ی تأسیس حوزه‌ی تهران را به قبل از تأسیس حوزه‌ی نجف ببریم، زیرا زمانی که فقه حدیثی ما در جهان تشیع محور بوده است، فقها و محدثین برجسته‌ای در ری مستقر بودند و از آنجا حدیث و معرفت و فقاهت به سراسر جهان شیعه می‌رفته است. در طول تاریخ نیز ری معمولاً حوزه‌ی زنده‌ای داشته است، تا زمانی که تهران پدید می‌آید و حوزه‌ی‌ تهران تأسیس می‌شود.
اکنون نیز همت دوستان ما معطوف بر این است که حوزه‌ی تهران احیاء شود و با توسعه و ارتقای آن شأن درخور پایتخت جمهوری اسلامی را پیدا کند. شأن شهری که ام‌القرای جهان اسلام و بیداری اسلامی به‌شمار می‌آید، و ان‌شاءالله حوزه‌ی تهران یک حوزه‌ی متناسب با شأن این نظام باشد. دوستان ما تدابیر و برنامه‌هایی را دارند که در مقام اجرا هستند و یکی پس از دیگری تحقق پیدا می‌کند و ان‌شاءالله همان‌طور که حوزه‌ی تهران گذشته درخشان و پرافتخاری دارد، آینده‌ی روشن و مطلوبی را پیش رو داشته باشد. والسلام

 

 

دیدگاهتان را بنویسید