چرا طلبه شدم؟

فضای حوزه پیش از آنکه فضای علم باشد، فضای عمل است. در حوزه بیش از آنکه به معرفت اهتمام شود، باید به معنویت اهتمام شود. از تفاوت‌های اساسی حوزه و دانشگاه این است که دانشگاه محل دانش است و باید به تولید و ارتقای دانش و گسترش مرزهای معرفت بپردازد؛ اما در حوزه علاوه بر دانش و معرفت، معنویت نیز هست و بلکه در حوزه معنویت و تقوا و تهذیب اساس است.

 

 

چرا طلبه شدم؟

سخنرانی در جلسه‌ی آزمون پذیرش طلاب حوزه‌‌ی علمیه استان تهران، سال تحصیلی ۹۵ـ۹۶
تهران، مصلای تهران
۲۶-۱-۹۵

ابتدا، حضور یک‌یک شما جوانان پاکدل و پاکیزه‌روح که عزم حضور در اردوگاه حضرت حجت(عج) کرده‌اید، خیرمقدم عرض می‌کنم. به اردوگاه آن بزرگوار خوش آمدید و ان‌شاءالله که وارد شده‌اید. لحظه‌ی سرنوشت‌سازی برای شما هست، و به عنایت و تقدیر الهی ان‌شاءالله، هم به لحاظ صوری و هم به لحاظ باطنی پذیرفته می‌شوید، که سرباز امام زمان علیه‌السلام بشوید.

فضای حوزه پیش از آنکه فضای علم باشد فضای عمل است و باید که فضای عمل باشد. در حوزه بیش از آنکه به معرفت اهتمام بشود باید به معنویت اهتمام شود. از تفاوت‌های اساسی حوزه با دانشگاه آن است که دانشگاه محل دانش است و اگر دانشگاه ما موفق باشد باید به تولید و ارتقای دانش و گسترش مرزهای معرفت بپردازد؛ اما در حوزه علاوه بر دانش و معرفت، معنویت نیز هست و بلکه در حوزه معنویت و تقوا و تهذیب اساس است. دانشگاه گویی بنا ندارد که نفوس را تربیت کند، اما حوزه علاوه بر آنکه تولید علم می‌کند و جوانان در حوزه باید ارتقای معرفتی پیدا کنند، باید انسان‌سازی هم بکند. جوانانی با طینت و فطرت سالم و روح پالوده بیایند و از میان آنان شخصیت‌های تاریخ‌ساز که یاران حضرت حجت سلام‌الله علیه هستند تربیت شوند.

هنگامی که یک نفر وارد امتحان می‌شود و پس از گذراندن مراتب گزینش و پذیرش وارد مدرسه‌ی علمیه می‌شود، عزم کرده است که آیت‌الله بروجردی، علامه طباطبایی، امام خمینی، سید مرتضی، علامه حلی و محقق حلی آینده بشود. بناست کسی که وارد حوزه شد، در فضای حوزه جایگزین بزرگانی بشود که تالی‌تلو معصومین هستند. بعد از حضرات معصومین علیهم‌السلام، امثال این اعاظم را که نام بردیم تالی‌تلو می‌دانیم. این بزرگواران آنقدر عظیم و بزرگ بودند که راجع به بعضی از آنها گاهی گفته شده که شبهه‌ی عصمت وجود دارد. راجع به بزرگی سؤال شد که مراتب عدالت و تقوای ایشان را چگونه می‌بینید؟ در جواب گفته شد که درخصوص ایشان شبهه‌ی عصمت هست؛ یعنی آنچنان پاکیزه است که گویی در مرز معصومیت قرار دارد و همانند ائمه است.

گاهی از خود بعضی از اعاظم سؤال می‌شده که آیا می‌شود مؤمنی پیدا شود که در همه‌ی عمر هرگز گناه نکند؟ راجع به مرحوم آیت‌الله بروجردی چنین گفته می‌شود که در جواب فرموده بودند در همه‌ی عمر حتی ذهن من هم به سمت گناه نرفت؛ یعنی فکر گناه هم نکردم. کسانی که وارد عرصه‌ی حوزه می‌شوند بناست چنین شأن و شخصیتی را احراز کنند. راه بسیار دشوار و سختی است. کسی که در این سلک درمی‌آید رسالت عظیمی را به دوش می‌گیرد و بین حوزه و دانشگاه در این خصوص تفاوت اساسی بسیاری هست. شأن دانشگاه به‌جای خود، ما به دانشگاه نیاز داریم، دانشگاه خدمت می‌کند و نیرو تربیت می‌کند، اما دانشگاه عمدتاً برای نیازمندی‌های بدن و فیزیک زندگی انسان نیرو تربیت می‌کند، اما بناست که حوزه برای روح و فرافیزیک و متافیزیک حیات انسان نیرو تربیت کند. کسانی که به حوزه وارد می‌شوند بناست که طب روح فرا بگیرند و قهراً و قبلاً باید روح خود را پالوده باشند. درواقع حوزه و قلمروی کار و فعالیت حوزه، نفس و روح انسان است.

نکته‌ی دیگر اینکه ان‌شاءالله اگر خداوند متعال توفیق حضور در اردوگاه حضرت ولی‌عصر علیه‌السلام را به ما عنایت فرمود، سعی بفرمایید از همان بدو ورود با برنامه وارد شوید. برنامه‌ریزی روزانه، هفتگی، ماهانه، سالانه، مقطعی و حتی در همه‌ی عمر. باید بدانید چرا وارد حوزه شده‌اید؟ این چرایی هم مشخص است و رسالت ما این است که اولاً نفس خود را تربیت کنیم و بعد از آنکه به آداب الهی مؤدب شدیم، نفوس دیگران را تربیت کنیم. این رسالت اول ماست که حتماً نیاز به برنامه‌ریزی دارد. برای همه‌ی دوران باید برنامه‌ریزی کرد. از همان اول باید بدانیم چکار می‌خواهیم بکنیم و چگونه. چرا و چگونه؟ روش و مسیر کجاست؟ غایت را بدانیم، چرایی را بدانیم، بدانیم چکار می‌خواهیم بکنیم و چگونه باید این کار صورت بپذیرد که چنین سیری نیازمند برنامه‌ریزی جدی است. قبل از آنکه به امید مدیر مدرسه و مدرس باشیم خود ما باید برنامه داشته باشیم.

در هر صورت آغاز کار است و مجلس نورانی و مقدس است و ان‌شاءالله اگر پذیرفته‌شدید، روزگاری که جزء علمای بزرگ خواهید شد و فیلسوف و فقیه و شخصیت علمی نوآوری خواهید شد، این لحظه و این روز برای شما خاطره‌ی شیرینی خواهد بود. اگر خدایی نکرده کسانی هم توفیق ورود پیدا نکردند نباید مأیوس بشوند. در فرصت‌های بعدی باز هم اقدام کنند و اگر باز هم موفق نشدند مبادا این امر را منفی تلقی کنند. به هر حال علاوه بر برنامه‌ریزی و تدبیر ما، قضا و قدر هم عمل می‌کند و تقدیر نیز هست. گاه ممکن است که خداوند متعال برای ما رسالت و جایگاه دیگری را تقدیر کرده باشد که اگر نتوانستیم در این مسیر قرار بگیریم، خداوند، اگر لایق باشیم، در مسیر دیگری ما را به کار خواهد گرفت.

در هر حال تأکید من به تقوی، تقوی، تقوی است که از طریق تهذیب، تهذیب و تهذیب به‌دست می‌آید. عالِم مهذب قطعاً مفید است و عالم غیرمهذب، هرچه باسوادتر باشد خطرناک‌تر است. لهذا من در اینجا بیش از آنکه به درس و بحث و تعلیم و تعلم تأکید کنم، به تهذیب و تقوی و معنویت تأکید می‌کنم و عرض خود را با یک حدیث و یک سؤال به‌پایان می‌برم.

روز گذشته به روایت مرحوم شیخ طوسی روز شهادت امام کاظم علیه‌السلام بود. آن بزرگوار می‌فرمایند: «مَنِ اسْتَوَى یَوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُون‏ وَ مَنْ کَانَ آخِرُ یَوْمَیْهِ شَرَّهُمَا فَهُوَ مَلْعُونٌ وَ مَنْ لَمْ یَرَ الزِّیَادَهَ فِی نَفْسِهِ فَهُوَ إِلَى النُّقْصَانِ وَ مَنْ کَانَ إِلَى النُّقْصَانِ فَالْمَوْتُ خَیْرٌ لَهُ مِنَ الْحَیَاهِ» (وسائل، ج۱۶، ص۹۴)؛ هر آن کسی که دو روزش برابر باشد، یعنی امروز نسبت به دیروز جلوتر نرفته باشد، این فرد ضرر کرده است؛ و آن کسی که عقبگرد کرده باشد و امروز او بدتر از روز قبل باشد ملعون است و خداوند به او لعنت می‌فرستد. و کسی که نتواند ارزیابی کند که آیا پیشرفت می‌کند یا خیر؟ و پیشرفت محسوس ندارد، قطعاً دچار نقصان و زوال شده است و کسی که چنین است و پیشرفت او محسوس نیست، زندگی او بی‌فایده است. کسی که پیشرفت نمی‌کند اگر از این دنیا رخت بربچیند بهتر است و به نفع اوست؛ زیرا مستمر در حال ضرر است و به تعبیر عامیانه هرگاه جلوی ضرر را بگیریم منفعت است. ان‌شاءالله به این کلام حضرت کاظم علیه‌السلام توجه کنیم و برنامه‌ریزی کنیم و جدیت داشته باشیم و طلبه‌ای کوشا و جدی باشیم.

یک سؤال هم برای شما عزیزان طرح می‌کنم که البته هر سال این‌ سؤال طرح می‌شود و دوستان نیز پیگیر آن هستند. از شما تقاضا دارم ان‌شاءالله بعد از پذیرفته‌شدن به این سؤال جواب بدهید که «چرا طلبه شدم؟». هدف و رسالت و غایت و غرضی که از طلبگی داشتید تحلیل کنید و توضیح بدهید. آنچه در متن حاقّ ذهن شما بوده که به چه دلیل تصمیم گرفتید دانشگاه نروید و به کار دیگری نپردازید و طلبه بشوید؟ والسلام.

 

دیدگاهتان را بنویسید