همچنین در ادامه این مراسم پیام حضرت آیت الله رشاد به شرح ذیل قرائت شد:
هنر، از جنس معرفت نیست، اما: هم منشأ معرفتی دارد و هم منشأ معرفت است؛ به تعبیر دیگر: هنر «ناشی» از معرفت و «حاکی» از حقیقت است؛ هنر در مرتبهی ذهنیت (آفرینش هنری)، نوعی بازآفرینی است، و در مرتبهی عینیت (اثر هنری) گونهای بازنمایی است، بازآفرینی و بازنمایی متعالی حقایق؛ از اینرو تا حقیقت برای بازآفرینندهی آن مکشوف نشده باشد، نمیتواند آن را برای غیر بازبنمایاند؟
«ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستیبخش؟»
هنر متعالی، یا از آبشخور فطرت انسانی سیراب میگردد یا از سرچشمهی شهود باطنی دریافت میشود. از آنجا که دریافت فطری و یافت شهودی، هر دو از سپهر الهی نازل و در ساحت انسانی حاضر میشوند، از سنخ همند و میتوانند منشأ پیدایش نوع مشابه و بلکه مشترک از اثر هنری به شمار آیند؛ از این هنر، ما به «هنر متعالی» تعبیر میکنیم.
این تلقی که هنر، نوعی صنعت و مهارت است، درک درستی از ماهیت هنر نیست؛ یا دستکم تعریفی ناقص و نارس و تعبیری تکساحتی از حقیقت هنر است و حداکثر میتوان آن را تعریف صوری و کالبدی هنر، بلکه به تعبیر دقیقتر: تعریف هنر صوری و صناعی قلمداد کرد. البته هنرمند در فرایند خلاقیت و در طی انباشت تجربهی هنری، به تدریج به مهارتهایی دست پیدا میکند، ولی پیش از آنکه مهارتی کسب کرده باشد او هنرمند است و به مدد قریحهی فطری اثر هنری را خلق میکند، و مخاطب هنر نیز بیآنکه از مهارتهای هنری سررشتهای داشته باشد، به صرافتِ طبعِ فطری، هنر را فهم میکند. پس اثر هنری، فارغ از فن و مهارت و مقدم بر تکنیک و صنعت، هم خلق میشود و هم فهم؛ شاهد مدعا اینکه: هنرمندی که اولین اثر خود را خلق میکند، هرگز نخست مهارتآموزی نکرده، سپس هنرورزی کرده باشد. هنرمند معمولاً نخست بهطور عملی و بر اثر آفرینش یک اثر، قریحهی هنری را در خود کشف میکند و بعد به تعلّم و تمرین میپردازد تا مهارتش را افزایش دهد. پس مهارت، شاخصهی جوهری هنر نیست. یک هنرمند ابتدائاً از درون میجوشد و به مدد فطرت اثری را میآفریند، یا در شرایطی قدسی قرار میگیرد و از بیرون به او چیزی اشراق میشود و اثری را خلق میکند، سپس برای مهارتافزایی به فراگیری فن و صنعت رویآور میشود؛ بدینجهت ذات هنر «فراگرفتنی» نیست، «فراآوردنی»ست، درونجوش است، برونکوش نیست! هنر هرگز از فن و مهارت آغاز نمیشود، هنر به تکنیک و صنعت ختم میشود؛ با رهبریِ سرشت الهیِ هنرمند و دلبری شاهد قدسی آغاز، و به دلبُردن مُشاهِد آفاقی میانجامد!
در روزهای اخیر، مردم شاهد پخش مجموعهی تلویزیونی «پردهنشین» از رسانهی ملی بودند؛ این مجموعه که از قرار مسموع از قبول و اقبال بسیار گستردهای نیز برخوردار شد، رفتار و مناسبات، زی و زیست طبقهی خاصی از جامعهی ما را به تصویر کشیده بود؛ قشری که بهرغم تاثیرگذاری بیبدیلش در شئون اجتماعی و فرهنگی ما، و حضور چشمگیرش در عرصههای گوناگون، طی قرون، پردهنشین کَتمِ بیریایی خویش بوده است، و مجموعهی پردهنشین سعی کرد با پرتوافکندن بر پردهی حیات و هویت این طبقهیِ شاهد و مشهود، اما ناشناخته، بخشی ازخصائل و خصائص آن را به معرض و مرئیَْ آورد؛ و حقاً در حد خود از عهدهی این رسالت خطیر برآمد.
واقعنگری و پرهیز از افراط و تفریط، تحفّظ بر خطورت و حساسیت شئون این طبقه، توجه به ظرایف و طرایف بیشمارِ موجود در فرهنگ و فضای حوزههای علمیه، کاربست ادبیات خاصِ صنفیِ روحانیت در محاورات، در عین برخورداری از توان برقراری ارتباط تفاهمی با مخاطبان، تعبیهی نمادها و نمایندگانی از سلایق و تیپهای گوناگون حوزوی در جایجای صحنههای سریال و نشاندادن رفتار و روابط اصحاب حوزه با دیگر طبقات اجتماعی؛ بخشی از ویژگیهای این مجموعهی تلویزیونی موفق قلمداد میشود.
اینک بندهی کمترین، بهعنوان خادم حوزههای علمیهی استان تهران، با اغتنام فرصت، به رسم ادبگذاری و ارجنهادن به سعی مشکور عوامل خلق این اثر ارزنده، از یکانیکان آنان خصوصاً از تهیهکنندهی محترم، نویسندگان و کارگردان ارجمند آن، صمیمانه تشکر میکنم، و از بارگاه بلند باری برای همهی آنان سلامت و سرفرازی، سعادت و حُسن عاقبت مسئلت مینمایم.
الّلهمّ وفِّقهم وایّانا لما تُحب و ترضیْ، واهدنا الی الصّواب والسَّداد، فانّک خیر موفِّق وهاد
علیاکبر رَشاد
رئیس شورای حوزههای علمیهی استان تهران