مصاحبه تلویزیونی با
برنامه این شبها
گروه فرهنگ و معارف اسلامی شبکه یک
۱۸/۴/۸۹
مجری: یا من ارجوه لکل خیر. سلام. بامداد نیک، بامداد ۲۷ رجب المرجب و فرارسیدن سالروز مبعث پرنور بزرگترین پیامبران خدا، ختم رسل و خاتم پیامبران به همه انسانهای حقیقتدوست، سعادتخواه و خواستار و جویای نور و نورانیت مبارک باشد.
در همین دقایق و لحظات، هدیه میکنیم ذکر پرنور صلوات را به روح مقدس و نورانی آن رسول بزرگ خدا محمدبنعبدالله(ص).
افتخار دارم در برنامه امشب در محضر جناب حجتالاسلام و المسلمین آقای علیاکبر رشاد، رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی هستم. و آمادهایم راجع به یک موضوع خیلی مهم و محوری و مورد نیاز هریک از ما و جامعه امروزمان صحبت کنیم.
جناب آقای رشاد خیلی خوش آمدید و این شب پرنور به جنابعالی نیز مبارک باشد.
آقای رشاد: بسماللهالرحمن الرحیم. من هم متقابلاً به جنابعالی و همکارانتان و به همه مسلمانان و شمار میلیاردی شیفتگان و شیدایان ساحت قدسی نبوی و به همه آزادگان و اخلاقیان عالم تبریک عرض میکنم.
شاید در حیات انسان و بسا پس از صدورِ صادر اول و شاید بگوییم که در وجود این دورهای که ما در آن زندگی میکنیم، در خلقت الهی مناسبتی عظیمتر از مناسبت مبعث وجود نداشته باشد. ما در لحظههای بامدادی و در آستانه سحرگاه مبعث هستیم که بسیار، بسیار روز مهمی است. لحظههای نیایش و نجوا و عبادت است و ارتباط خالصانه و دور از چشم دیگران خلوت کردن با حقتعالی.
من به همه بینندگان عزیز این برنامه خوش و نیکوی شما هم این مناسبت را تبریک عرض میکنم و این لحظات را که به شبزندهداری مشغول هستند و یا حتی شنیدن این مذاکرات علمی باشد، چون این صحبتها در وصف پیامبر اعظم(ص) و در بیان آموزههای دینی است و کسی اگر به قصد عبادت همین مطالب را هم گوش کند، گویی در حال خواندن نماز شب است، یعنی همگی بینندگان عزیز ما اکنون در حال عبادت و مشغول نجوا و شبزندهداری هستند. من دعا میکنم خداوند متعال این عبادتی را که الان مشغول آن هستیم به نیکی بپذیرد.
مجری: طبیعی است که در محفل و لحظاتی که ذکر بندگان بزرگی مثل رسول بزرگوار اسلام(ص) هست، به شرط اینکه انشاءالله آن ذکر در رفتار ما هم تجلی کند و خود ما را هم راست و درست کند مشمول اجر الهی خواهد بود.
جناب آقای رشاد اولین عبارتی که در چنین مناسبتی به یاد هریک از ما میآید عبارت شریف: «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» است. و بعد البته «انی بعثت معلما» به یاد ما میآید. در مناسبت مبعث این کلمه محوری در ذهن ما میچرخد که شاید محور همه تلاشهای بزرگترین و محبوبترین پیامبران خداوند اخلاق بود. هدف ایشان اخلاق بود و خلقوخوی نیکو.
خداوند متعال هم در چند جای قرآن کریم فرمودهاند که ویژگی محوری پیامبر اکرم(ص) اخلاق است. «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ» (قلم/ ۴)، «فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُم» (آلعمران/ ۱۹) «وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ» (آلعمران/ ۱۵۹) و یا توصیههای اخلاقی که به پیامبر اکرم فرمودند و امثال اینها به نظر میرسد که پایه و مایه و لااقل یکی از بنیانهای دین اسلام اخلاق باشد.
در اینباره اگر مقدمهای هست بفرمایید.
آقای رشاد: عرض کنم حدیثی که فرمودید، منسوب به حضرت رسول اکرم(ص) است و در بعضی منابع روایی آمده. نکته دقیقی در تعبیر این حدیث است که خیلی محل تأمل هست و آن اینکه، عبارت به این شکل نقل شده: «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»، «انما» دلالت بر حصر میکند، یعنی این است و جز این نیست و من فقط برای همین برانگیخته شدهام. البته این تأکید است و بدین معنا نیست که پیامبر بزرگوار ما رسالت دیگری نداشت. بلکه این بدان معنا است که اخلاق در مکتب من جایگاه ویژهای را دارد. من همانا برانگیخته شدهام تا مکارم اخلاق را به پایان ببرم و یا تکمیل کنم. گویی کاستیهایی در نظامواره تعالیم اخلاقی که تا آن زمان به بشر ابلاغ شده بوده، وجود داشته که آن بزرگوار آمدهاند تا آن را تمام کنند. همانطور که شرایع بسیاری آمده بودند و ایشان کاملترین شریعت را آوردند، گویی مکتب اخلاقی کاملتری را هم ایشان آوردهاند و تکیه ایشان روی مکارم اخلاقی و درواقع برترینهای فضائل اخلاقی است.
مجری: پس چند نکته مشخص شد. یکی اینکه مکارم اخلاق یعنی خُلقهای برتر.
آقای رشاد: بله. چون اخلاق میتواند مراتب نازله داشته باشد. چون گویی قلهها و چکادهای اخلاقی رسالت ایشان بوده است که اهتمام کنند و تعلیم بدهند. طبعاً اگر معلم برانگیخته شدند برای تعلیم اخلاق، برای تعلیم حقوق و برای تعلیم حقایق عالم در مقام حوزه بینش و حتی برای تعلیم علم برتر و علم برین که علم قدسی، الهی و واقعبین و واقعنماست. در همه حوزه این جهت هست.
مجری: نکته دیگر هم بحث اتمام است. بنابراین مکرمتهای اخلاقی بوده است و اصول اخلاقی تأسیس شده بوده و ایشان هدفگذاری کردهاند که آنها را به پایان برسانند.
آقای رشاد: درحقیقت میتوان از این عبارت به نحوی اصطیاد کرد و یا به صورت ذوقی میتوان دریافت کرد این است که همانطور که شرایع پیشین ناقص بودهاند و تعالیم حقوقی و تکلیفی پیشین که پیامبران گذشته آوردهاند ناقص بودهاند، چون بشر هم در نسلهای قبل ناقص بوده و آن مقدار شرایعی که انبیاء پیشتر آورده بودند برای آن نسلهای از بشر کفایت میکرده، به موازات ترقی و تکامل بشر و ارتقای عقل بشر، شریعت کاملتری باید میآمد، یا باید بگوییم که شریعت به دو بخش فقهی، حقوقی، تکلیفی و اخلاقی، ارزشی، تهذیبی تقسیم میشود و همانطور که احکام کاملتری در قلمروی الزامی آمده است، همچنین اخلاق کاملتر و احکام اخلاقی و ارزشی کاملتر را آن بزرگوار آوردهاند. یا اینکه اگر بگوییم دو مجموعه و دو نظام آموزهای آن بزرگوار آوردهاند که پیامبران قبلی هم طبعاً همین دو نظام را داشتهاند ولی باز به تناسب روزگار خودشان و دوره رسالت خودشان و ایشان همانطور که شریعت را کامل کردند و به تعبیر قرآن اتمام دین شد، اتمام دین هم در حوزه شریعت و هم در حوزه اخلاق اتفاق افتاده است، منتها شاید بتوان گفت با تأکید بیشتر.
مجری: اما اگر بخواهیم وارد جامعه بشویم و این بحث را در جامعه پیگیری کنیم، مثلاً همین اتفاقی که دیشب در برنامه افتاد و گزارشی داشتیم از حال پدر پیری که ساکن یکی از خانههای سالمندان کشور و ایشان ضمن اینکه جوانترها را توصیه میکنند به احترام به پدران و مادرانشان، بعد ضمناً میگوید که من دلم میخواهد ده روز محضر حضرت رضا(ع) مشرف بشوم. بعد از طرف مردم هم پیامهای زیادی میرسد. الان ما باید بگوییم که یک رفتار اخلاقی کردیم و خوشحال باشیم که جامعه ما بااخلاق است؟ اصلاً تعریف اخلاق و رفتار اخلاقی و جامعه اخلاقی و مردم اخلاقی این است یا فراتر و رفیعتر از این است؟
آقای رشاد: عرض شود که مثل ایمان که نمود حوزه بینش و عقاید است و دارای مراتب هست، حوزه التزام به شریعت و اخلاق هم همینطور است. یعنی شما میتوانید بگویید که آنچه که در برنامه شما رخ داد، نماد و نمودی بوده است از التزام اخلاقی جامعه ما و از این نتیجه بگیرید که جامعه ما بسیار اخلاقی است و خرسند هم باشید. به یک معنا شما درست تشخیص دادهاید و جامعه ما در یک مرتبهای از مراتب اخلاقی قرار دارد. وقتی ما جامعه خودمان را با بسیاری از جوامع غربی و شرقی قیاس کنیم یک جامعه به شدت اخلاقی هستیم. شما مشاهده کردید که در جوامع دیگر بسیار اتفاق میافتد که افرادی مبتلا هستند و گرفتاری دارند و آحاد جامعه با بیتفاوتی تمام از کنار او عبور میکنند. من تصور میکنم که در جامعه ما اینگونه نیست، جامعه ما وقتی شاهد یک فرد گرفتار هست، میبینید که با یک ولع و شور و حالی مردم به یاری او میشتابند، بیآنکه ذرهای الزام حقوقی در پس این حرکت باشد، یعنی وظیفه حقوقی بر عهده مردم نیست. به هرحال گفته میشود که از جمله تفاوتهای بین اخلاق و حقوق این است که پشت حقوق الزام و اجبار هست ولی در پس اخلاق الزام نیست و شاید تا حدی این مطلب هم صحیح باشد که در حوزه دینی هم به خاطر سر باز زدند از بسیاری وظایف اخلاقی چه بسا عقاب نباشد، هرچند با التزام ثواب باشد. این در حالی است که در حوزه فقه و احکام اگر کسی تن بزند از التزام به قواعد حقوقی و تکلیفی و شریعت و فقه به هرحال عقاب در انتظار آن فرد هست.
مجری: یعنی اگر نماز واجب ما ترک شود حتماً عقاب میشویم اما اگر یک مورچهای را دیدیم که در آب در حال هلاک شدن است و نجاتش ندادیم عقاب نمیشویم.
آقای رشاد: به هرحال عقاب ندارد ولی اگر ما این ترحم را حتی بر همان مور کردیم حتماً خدا ثواب خواهد داد و گاهی در بعضی روایات هست که در آن عالم نسبت به این کار ظاهراً کوچکی که جنبه اخلاقی هم دارد و نه حقوقی، خداوند متعال پاداش میدهد.
به هرحال همانطور که ایمان مراتب دارد و التزام حقوقی و قانونی مراتب دارد، التزام به موازین اخلاقی هم مراتب دارد. ما در مقام مقایسه اگر بربیاییم و با دیگر جوامع خودمان مقایسه کنیم من تصور میکنم که جامعه ما یک جامعه اخلاقی است. اما اگر این جامعه را که مدعی است امت پیامبر رحمت و اخلاق و ایثار است و امت پیامبری است که خداوند بزرگ او را به یک صفت بزرگ ستوده است: «إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ» (قلم/ ۴)، و خوی عظیم را وجه تمایز او بر دیگر آحاد انسانی و شاید مصلحان و بزرگان تاریخ مطرح کرده و برجسته ساخته، اگر با تعالیم پیامبرمان و مکتب غنیی که به لحاظ اخلاقی امروزه در اختیار ماست و میراثی است که از پیامبر اعظم و اولیای الهی و ائمه معصومین(ع) به دست ما رسیده، با این تعالیم مقایسه کنیم باید بگوییم که بسیار کسری داریم و فاصله ما با آموزههایی که در اختیار داریم و وظیفهای در این بخش داریم زیاد است. درنتیجه بگوییم جامعه ما هنوز اخلاقی نشده است و آنگاه بعضی نقاطی را نشان بدهیم و مثلاً بگوییم کاسب فلان محل بعضی اصول اخلاقی را رعایت نمیکند و یا ممکن است بگوییم که نسبت به گذشته حتی پسرفت هم داشتیم. کسبه ما در گذشته تقیدهایی داشتند و برای خودشان وظایفی تعریف کرده بودند علاوه بر وظایف الزامیی که داشتند. مثلاً بر ارباح مکاسب و درآمدهای کسبه ما خمس تعلق میگیرد، این را احیاناً در گذشته دقیق میپرداختند و علاوه بر او گاهی مؤسسه خیریهای راه میانداختند و باقیات و صالحاتی داشتند و در کارهای خیر فعال مشارکت میکردند و فراتر از ادای مالیات الزامی تکلیفی در پرداختهایی که هیچ الزامی در پس آن نبود و بلکه حسنش در آن است که پنهانی باشد و نهتنها الزام نیست بلکه آگاهی دیگران هم نسبت به آن قضایا نیست، بسیار پیشقدم بودهاند. و بسا ممکن است بعضی کسبه را ببینیم، همسایه بقلی میخواهد از مغازه چیزی بخرد، هیچ ملاحظهای نمیکند که چقدر باید روی این جنس سود کند و اگر میتوانست بیش از اینها سود بگیرد، تردیدی به دل راه نمیداد. این صحنههای کوچک را وقتی میبینیم میتوانیم بگوییم نهتنها با مطلوب فاصله داریم، خدای ناکرده احتمال دارد با گذشته خود نیز فاصله پیدا کرده باشیم.
مجری: کسبه سن و سال گذشته وقتی برای ما همین رفتارها را نقل میکنند خیلی انسان دلرنجیده میشود. گفته میشود که در قدیم بعضی کسبه این رسم را داشتند که تا ظهر میفروختند و از ظهر به بعد میگفتند: «ندارم» درحالیکه جنس را در مغازه داشته. و این برمیگشته به این نکته که همچراغ او از صبح تا به حال فروش نکرده، عمداً میگفته ندارم که مشتری از او خرید کند. بدون اینکه کسی خبر داشته باشد و این کتمان همانطور که جنابعالی هم اشاره کردید بین او بوده و خدای او.
البته ما چند شب در این برنامه بحث بداخلاقی را داشتیم که چرا متأسفانه علیرغم اینکه بیشتر در معرض آموزههای دینی قرار داشتهایم ولی احساس ما این است که یک مقداری ترقی معکوس هم کردهایم و گرفتار این مشکلات شدهایم.
اساساً چه عواملی باعث میشود که جامعه بیشتر، بهتر و اساسیتر به اخلاق رو بیاورد و اخلاقیتر بشود؟ و بعد آیا با انجام یک کار اخلاقی، وظیفه و تکلیف ما تمام میشود، یا پشت این باید آثار دیگری باشد و اتفاقات دیگری هم رخ بدهد؟
آقای رشاد: در حوزه اخلاق مکاتب مختلفی وجود دارد و بسا در گذشته اگر مکاتب و انظار و نظریههای اخلاق طبقهبندی نشده بوده، ولی درواقع بوده. بعضی از مکاتب متکی بر این هستند که غایت اخلاق سود است. برخی میگویند غایت اخلاق فضیلت است و بعضی غایات دیگری را مطرح میکنند. غالباً دچار این آفت هستند، مثل بسیاری از نظریههای علمی که تکساحتی میاندیشند و میخواهند همه علل و عوامل را در یک علت خلاصه کنند. من فکر میکنم در قلمرو اخلاق ما نمیتوانیم بگوییم «چه عاملی» بلکه باید بگوییم «چه عواملی» و چه زمینههایی. به هرحال در هر زمینهای با طبقات و افراد مختلفی، با دواعی و انگیزههای مختلفی مواجه هستیم. طبعاً اگر جامعه بخواهد اخلاقی شود یک عده حتی در اخلاق هم به دنبال سود هستند. الان در جهان رشتهای مطرح شده و در کشور ما اخیراً بعضی دوستان پیگری میکنند با عنوان «اخلاق حرفهای» در بعضی کشورها از جمله در انگستان چندین هزار کارخانه یا شرکت اخلاقی ثبت شده و اینها رسماً به عنوان شرکت اخلاقی قلمداد میشوند و جهت آن هم این است که اینها یک سلسله تعالیم اخلاقی را به کارمندان و طبقات مختلف از نیروهای خود آموزش میدهند و میخواهند که این افراد ملتزم به این اصول اخلاقی باشند. البته به جای اینکه اخلاق باشد گاه آداب هم هست، مثلاً رعایت پارهای آداب معاشرت و طرز مواجهه جاذب با مراجعین و مشتریان است. ولی به هر حال در مجموع اسم آن را اخلاق حرفهای میگذارند. و در ارزیابی هم نشان داده که این شرکتها، شرکتهای بسیار پرسودی هم هستند. درنتیجه میخواهم عرض کنم در عین حال که نباید اخلاق را به سمت سوددهی ببریم، اما میشود در جامعه به مردم گفت که اگر شما اخلاقی رفتار کنید چقدر به نفع خودتان است و چقدر سودمند است. کاسب ما فکر کند که اگر در یک مورد خاص، اخلاق را رعایت کند، حتی اگر از نظر حقوقی هم منعی نداشته باشد، مثلاً به او بگوییم که اگر در اینجا از نظر حقوقی میتوانید حتی تا پنجاه درصد هم سود ببرید ولی به لحاظ اخلاق فکر کنید که توان خرید مردم چقدر است، و بعد فکر کنید که اگر شما این را گران کردید و ظاهراً تصور کنید که پول بیشتری به دست آوردید، اگر آن طرفی که از شما جنس را میخرد هم کاسب باشد، او هم جنسی را که در اختیار دارد گران کند و بعد شما بخواهید جنس او را بخرید چه اتفاقی میافتد؟ آیا شما اینجا سود میکنید یا زیان میکنید؟ با این گران کردن، گران میخرید و با این سود کردن، زیان میکنید. گاهی میتوان اخلاق را با چنین چارچوبهایی تدوین کرد و برای عدهای از اقشار و آحاد ممکن است از این زوایه وارد شویم و جامعه را به سمت اخلاق برانیم، ولو شده با تبیین آثار مادی اخلاق که به خود انسان برمیگردد.
بعضی به مراتب فراتر از این میاندیشند که به هرحال یک انسان اخلاقی در جامعه یک انسان متشخص است و این هم یک نوع سود است ولی سود معنوی است. در جامعه خاص حرمت خاص دارد، تکریم میشود و به او اعتماد میکنند و طرف مشورت قرار میگیرد و امثال این آثار که اینها هم یک نوع سود و یا سودانگاری پنهان است و نوعی سود نرمافزاری است که افراد به دست میآورند.
یک وقت ممکن است به ارزش ذاتی رفتار اخلاقی تکیه کنیم. به او بگوییم که به هرحال اینکه شما راست بگویید، راست گفتن شرف است و ذاتاً حسن است. شما به یک حقیقت ملتزم شدهاید که این یک مرتبه و عامل دیگری است که میتواند وارد صحنه شود و به صورت یک داعی و برانگیزنده، برخی از آحاد جامعه را به سمت اخلاقیتر رفتار کردن ببرد.
نفس التزام و اعتنا به حقیقت و پایبند بودن به آن و نفس کشف حقیقت برای برخی افراد ارزشمند است و احیاناً ارزش ذاتی دارد. لهذا اینکه میفرمایید چگونه میتوان یک جامعه را اخلاقی کرد، باید هم کار علمی دقیق در این زمینهها داشته باشیم و هم عملاً تجربههایی را داشته باشیم. مطالعات جامعهشناختی، روانجامعهشناختی و روانشناسی اجتماعی، مطالعات مردمشناختی، داشته باشیم و خلقوخوی وراثتی ملی خود را مطالعه کنیم. به هرحال پارهای از عناصر احساسی، شبیه به جوهر و طبیعت ما از نسلهای گذشته و از اجداد ما به ما رسیده و هویت ملت ما به نحوی شکل گرفته، یک سلسله خصلتهای پایدار به صورت طبیعت ثانوی در وجود آحاد جامعه ما از گذشته باقی مانده، اینها را مطالعه کنیم و ببینیم چه عناصر و عواملی میتواند جامعه ما را اخلاقی کند.
امروز اگر من از اساتید دانشگاه و حوزه سئوال کنم، از مدیران کشور بپرسم، و از کسانی که در مصادر امور هستند، سئوال کنم که چه مایه مطالعه کردهایم که چه زمینههایی را باید پدید بیاوریم و یا مطالعه کنیم و چه ضمانتهایی را باید ایجاد کنیم تا جامعه ما اخلاقی شود. آیا اندیشیدهایم که جامعه اخلاقی باشد بهتر است یا اخلاقی نباشد؟ ظاهراً پاسخ روشن است و همه خواهند گفت باید اخلاقی باشد. اگر باید اخلاقی باشیم، آیا توجه کردهایم که الان سهم اخلاق در جامعه ما چه مقدار است؟ اگر به یک سهم ناچیزی رسیدیم و راضی نبودیم، آیا مطالعه کردهایم که چه زمینهها و ضمانتهایی را باید به وجود بیاوریم و اگر چنین مطالعهای شده باشد که من بعد بعید میدانم به حد کفایت مطالعه کرده باشیم، اصولاً در حوزه معرفت و مجموعه مطالعات علمی و معرفتی که در کشور ما، چه در نظام حوزوی ما، چه در نظام دانشگاهی ما و چه در نظام رسمی تحصیلاتی ما و چه مؤسسات علمی غیررسمی و غیردولتی و مردمی و مساجد، ما چه مقدار در این حوزهها مطالعه کردهایم که چه کنیم که جامعه ما اخلاقی بشود.
من فکر میکنم یکی از کارهایی که میتواند در این خصوص مؤثر باشد این است که متولیان امور یک مقدار به خود بیایند و ببینیم چه مقدار سهم اخلاق را ادا کردهایم. گاهی ما از اینکه در گوشهای از جامعه ما یک اتفاقی که ناقض حقوق است، رخ میدهد، فریاد ضابطین قانون و مدیران درمیآید، گاهی اقدامات تندی میکنیم، البته نمیخواهم بگویم که نباید اقدام کرد، اما بسیار حریمهای اخلاق در جامعه ما شکسته میشود که بعضی از مدیران گرفته تا تصمیمسازان و اهل نظر اصولاً عکسالعملی نشان نمیدهند. این هم یک مسئله است که اگر بخواهیم جامعه ما اخلاقی شود باید روی خود اخلاق کار کنیم. اخلاق چه مقولهای است؟
و اینکه باید مراجع و سامانههای تصمیمساز و تصمیمگیری با به وجود بیاوریم برای امر اخلاق در جامعه، همانطور که ما مراجعی برای سایر زمینهها و حوزهها داریم. امروزه ما یک پارلمان قانونگذار در کشور داریم، اما هیچ فکر کردهایم که اخلاق کمارزشتر از حقوق نیست و موازین اخلاقی از جمله موازین شرعی هستند و ما به عنوان یک مسلمان باید به اندازهای که به فقه اهتمام داریم به اخلاق هم اهتمام بکنیم و بیاییم سازِکار و سامانه مناسبی را تدبیر کنیم برای پر کردن این خلاء و به این حوزه توجه خاص بکنیم.
به هرحال خیلی اقدامها باید انجام شود که جامعه ما آن بشود که امشب ما در لحظههای آغازین روز بزرگ آن هستیم. فکر نکنیم که پیامبر ما از میان رفته است. ما خود بارها وجود مبارک ایشان و همه معصومین را در زندگی احساس کردهایم و توجه و عنایات این بزرگواران را دیدهایم. پیامبر بزرگوار ما ایستادهاند و نظارهگر حیات ما هستند و ایشان انتظار دارند که جامعه ما یک جامعه اخلاقی آنچنان باشد که او میپسندد و او عمل میکرد. جامعه جاهلی ضد اخلاق را معجزهآسا تبدیل کرد. فکر کنیم که چقدر با آرمانها و آرزوهای آن بزرگوار فاصله داریم و بدانیم که ایشان از میان نرفتهاند و امروز نظارهگر اعمال، رفتار و مناسبات ما هستند. این است که من تصور میکنم بسیار راهها باید برویم تا انشاءالله به شاهراه اخلاق منتهی بشویم و آن بشویم که آن بزرگوار میخواستند و امروز هم از ما مطالبه میکنند.
مجری: البته ایده تأسیس مجلس یا پارلمان اخلاقی از طرف جنابعالی جای بحث مفصل و مستقلی دارد ولی به هرحال مؤسسین جمهوری اسلامی ممکن است بگویند در مجلس ما که مجلس قانونگذاری هست، شورای نگهبان نهادی است که نگهبانی میکند از اینکه همه قوانینی که تقنین میشود بر محور دینی است که البته حتماً یک رکن جدی آن دین اخلاق است. ولی این هم نکتهای که شاید در حوزههای ما باید این نهاد تأسیس شود.
ضمن فرمایشات شما فکر میکردم شاید نهاد ائمه جمعههای کشور و یا نهاد مساجد بتواند عهدهدار این مهم باشند و تأسیس این نهاد و پارلمانی که کار تأسیس اصول اخلاقی را در کشور داشته باشد که البته به شکلی که در مرحله پیادهسازی و اجرا و اعمال ضمانتآور باشد.
آقای رشاد: هندسه معرفتی دین دستکم چهار زاویه دارد. البته من به زاویه پنجمی هم معتقدم و فکر میکنیم باید کار علمی بیشتری بشود تا خیلی جدیتر این زاویه هم تبیین شود و آن مبانی تربیت است، ولی فارغ از این، دین حداقل شامل چهار ضلع برابر به لحاظ کمیت و کیفیت است. هرچند که به حیث مبناانگاری حوزه عقاید و بینش بنیادیتر است ولی به هرحال یک حوزه بینش و عقاید و داریم، یک حوزه کنشی و احکام و شریعت داریم، و یک حوزه دانش و علم داریم، یعنی دین برای خود علم دارد و ما میتوانیم علم دینی تعریف کنیم که میتواند جز علمی باشد که امروزه در میان بشر رایج است و یک حوزه منش و حوزه اخلاق. حوزه اخلاق یک ضلع از اضلاع هندسه معرفتی دین است. به هرحال مجلسی که امروزه داریم و سامانهای که در نظام تعریف کردهایم کمابیش نزدیک به همان چیزی است که عقلای بشر و عرف امروزه آن را عمل میکند. تفکیک قوایی را مطرح کردهایم و در ارتباط با قوه مقننه و قوه تصمیمگیر، بیشتر روی وجه حقوقی تصمیمات متمرکز شدهایم، لهذا مجلس نه اینکه غیراخلاقی عمل میکند یا بیاعتنا به اخلاق است اما شأنی که برای مجلس تعریف کردهایم بیشتر شأن حقوق و تقنین است.
لهذا ما در شرایط نمایندگی هم نیامدیم صفات و ویژگیهای غلاظ و شداد اخلاقی بگذاریم. گفتیم باید مسلمان ملتزم و معتقد باشند و نگفتیم کسانی که میخواهند کاندیدای پارلمان قانونگذاری بشوند باید نماد اخلاق و از شخصیتهای اخلاقی جامعه باشند. درحالیکه من فکر میکنم اگر ما روزی پارلمان اخلاق داشته باشیم باید یک سازِکاری را بیاندیشیم که مثلاً شبیه مجلس خبرگان که میگوییم باید مجتهد باشند و در مظان اجتهاد باشند و از مهمترین نشانههای صلاحیت این است، اینجا هم طبعاً این جهت باید برجسته شودو به نحو مناسبی از نظر تشخیص و اینکه کسی دارای چنین صلاحیتی هست و بتوان احراز کرد و سازِکاری که به چه نحوی این عناصر از بین مردم انتخاب و برگزیده شوند و چگونه انتخاب شوند که حقیقتاً اخلاقیان انتخاب شده باشند و عناصر اینچنینی اعضای این پارلمان بشوند.
طبعاً کار مجلس تقنین است و نه وضع مقررات اخلاقی، هرچند که ممکن است در زمان قانونگذاری نماینده مجلسی هم بگوید این قانون ممکن است تبعات سوء اخلاقی داشته باشد و به همین اعتبار تصویب هم نشود، اما این نیست که وقتی یک لایحهای را میآورند سراسر مواد اخلاقی باشد، موارد قانونی و حقوقی است.
در شورای نگهبان هم چند فقیه و حقوقدان حضور دارند و طبعاً هم حقوقدانها و هم فقها عناصر متخلقی هستند اما من تصور میکنم چنین شأنی برای اینها تعریف نشده است که بناست موازین و مقررات اخلاقی را نظارت کنند و یا براساس اخلاق فقط، بلکه بنا بر این است که با شریعت و قانون اساسی مخالف نباشد.
البته یک وقت هست که ما عنصر اخلاق را به مثابه یک عامل و یکی از عناصر و شاخصها لحاظ میکنیم که قانون غیراخلاقی نباشد، یعنی در حاشیه است و آن را همانند یک چارچوب میبینیم، یک وقت هست ما اخلاق را متن میکنیم. وقتی من عرض میکنم پارلمان اخلاق، به این معناست که همانطور که به قانون و شریعت به مثابه یک متن که باید در چارچوب آن، قواعد، مواد و تبصرههایی را طراحی کنیم و به تصویب برسانیم و در نهایت اعمال کنیم در قلمرو اخلاق هم نیازمند طراحی قواعد عملی و اجرایی هستیم که دقیقاً مثل لایههای حقوقی تنظیم و تصویب شود و زمینهها و ضمانتهای اجراییشدن آن را هم در کنار آن دیده باشیم و به آن ملتزم باشیم.
مجری: که ترک آن هم مستلزم تنبیه و مجازات باشد؟
آقای رشاد: حتی اگر همه آنچه که اخلاق قلمداد میشود الزام سختافزاری نداشته باشد، که پارهای از موازین اخلاقی چنین الزامی ندارد و بهتر است که چنین نکنیم و اخلاق را به حقوق تبدیل نکنیم اما اخلاق از اهرمهای بسیار دیگری برخوردار است که حقوق برخوردار نیست.
درست است، قطعاً مواردی پیش میآید که در مبدأ تصویب، وکلا لحاظ میکنند که اگر این قانون تصویب شود، ممکن است آثار اخلاقی داشته باشد، ممکن است تصویب نشود و یا عناصر اخلاقی را وارد قانون کنند. ولی این به عنوان یک عنصر بیرونی وارد قانون میشود. شورای نگهبان هم ممکن است سعی کند که رعایت شود، ولی آن متنی که از مجلس به شورای نگهبان آمده است متن اخلاق نیست، بلکه متن قانون و حقوق است.
عرض من این است که ما به موازات پارلمان قانونگذار، پارلمان اخلاقی لازم داریم که موازین اخلاقی را که بُعدی از تعالیم دینی و کماً و کیفاً کم از شریعت و حقوق و احکام قانونی نیست، متولی پیدا کند و به موازات در جامعه جریان پیدا کند و ما این وضعی که الان داریم که یک نوع تبعیض در دین ـ هرچند بدون قصد ـ اتفاق افتاده است، این وضع تمام شود و آنوقت ما طعم شیرین حکومت دینی را خواهیم چشید.
یکی از جهات اسلام ما این است که دین جامع است. یعنی اگر ما بخواهیم بر این پیشنهاد یک سلسله مبانی نظری مطرح کنیم، یکی همین جامعیت دین است. عرض کردیم، دین ما هم عقاید دارد، هم علم دارد، هم اخلاق دارد و هم حقوق دارد. چطور ما فقط به حقوق و احکام آن توجه داریم و علم و اخلاق آن را مغفول گذاشتهایم.
مجری: به نظر میرسد که حجم بالاتری از توصیههای الهی و مرضیات خداوندی اخلاقی باشد تا واجب و حرام.
آقای رشاد: بله. در اخلاق ممکن است گاه ثواب مترتب باشد و عقاب مترتب نباشد، اما کمال و سعادت بر آن مترتب است.
مجری: وقتی احکام الهی را مطالعه میکنیم میبینیم که حجم مستحبات و مکروهات خیلی بالاتر از واجبات و محرمات است.
آقای رشاد: بله. اگر ما آداب و سنن را ضمیمه اخلاق کنیم حجم آن بسیار گستردهتر میشود. به هرحال جامعیت دین که یک هندسه است، ابعاد مختلف دارد. همینطور معجونوارگی دین، اینکه دین یک معجون است. مثل دارویی است که ترکیب از چند عنصر است که اگر همین عناصر دست به دست هم دادند شفابخش خواهد شد، اما اگر از یک معجون شفابخش یکی دو عنصر کم کنید، خنثی میشود و بسا امکان دارد زیانبار شود، یعنی نتیجه عکس میدهد. دین اینگونه است. اگر به همه ابعاد دین ملتزم بمانیم شفابخش است و بسا اگر همه ابعاد را التزام نکنیم، گاهی التزام به دین زیانبار هم بشود و فراتر از این، اخلاق کارکردهایی دارد که گاهی فقه ندارد، همانطور که فقه کارکردهایی دارد که اخلاق بهتنهایی ندارد.
بسیاری از معضلات را نمیتوان فقط با حقوق حل کرد. مثلاً در مناسبات بیاانسانی که عنصر عاطفه در آنجا نقش فعالتری دارد و برای مثال در مناسبات زن و مرد و بین خانواده، شما فکر کنید اگر بنا شود که در خانواده فقط حقوق حاکم باشد، زن بگوید من که موظف نیستم غذا درست کنم، من که موظف به جارو کردن خانه نیستم، حتی من موظف نیستم بچه را شیر بدهم و از نظر حقوقی تو باید به من دستمزد بدهی تا بچه را شیر بدهم. و اگر بنا باشد در یک اختلاف کوچک به جای اینکه به بزرگتری مراجعه کنند و با نصیحت و موعظه مسئله حل شود یا با هم به تفاهم برسند، به قانون و ضابطین قانون مراجعه کنند، اصلاً خانه و خانوادهای برپا میماند؟
مجری: پشت انجام یک فعل اخلاقی چیست؟ اینکه وقتی من احساس میکنم شما تشنه هستید لیوان آبی به دست شما میدهم، یک کار اخلاق کردهام، بعد از آن چه میشود؟
آقای رشاد: دو چیز. حداقل آن است که انسان وجدان خود را راضی میکند. وجدان آدمی اخلاقی است. اخلاق دو تکیهگاه دارد که این موازین را بسیار کارساز میکند، یکی آن وجدان اخلاقی است که آدمی دارد. اگر کسی بگوید که در پشت حقوق چنین چیزی وجود ندارد و لزوماً همه اصرار ندارند که پایبند به حقوق و قوانین باشند، لهذا در نهان نقض میکنند و در آشکار خود را قانونپذیر مینمایانند. اخلاق درونخیز است و پشتوانه وجدانی قویتری دارد.
دوم، مسئله پشتوانههای دینی، ارزشی و قدسی قضیه است که البته این عنصر در حقوق دینی و احکام دینی این حضور دارد. اینکه ما بدانیم اخلاق دستور الهی است. این عنصر خیلی مهم است و تفاوت بین اخلاق دینی و سکولار که درونخیز میکند و ضمانت ایجاد میکند همین است.
در یک جامعه سکولار، اخلاق سکولار که عملاً تبدیل به آداب میشود، چقدر ضمانت دارد؟ در جامعه سکولار فرد میگوید اگر شما اخلاق را رعایت نکنید، من هم نمیکنم و منافع هر دوی ما به خطر میافتد. این ضمانت میشود. اما در جامعه دینی میگوییم اخلاق حکم خدا است. مگر میشود حکم خدا را زیر پا گذاشت. میگوید اگر اخلاق را رعایت کردید خداوند متعال خشنود خواهد شد. این عناصر و ضمانتها در ورای اخلاق حضور دارد که بهخصوص در یک جامعه دینی ضمانت ایجاد میکند.
فراتر از اینها میگوییم که اخلاق حداکثری است. در حقوق مثالی زدیم که اگر کسی مالیات خود را پرداخت حداقل تکلیف مالی خود را انجام داده است، یک انسان متشرع خمس را هم علاوه بر مالیات پرداخت کرد، باز این هم حداقل میشود، اما یک انسان اخلاقی، ایثار هم میکند، انفاق میکند. ایثار و انفاق تکلیف مالی نیست بلکه اخلاق مالی است و جنبه اخلاقی دارد.
لهذا اگر به این جهات بیاندیشیم، بیش از آنچه که در مقام اعمال قانون موفق هستیم در اعمال موازین اخلاقی میتوانیم موفق شویم و با این دو بال جامعه میتواند پیش برود. به هر اندازه که با یکی از این دو بال پرواز کنیم که امروز احیاناً بیشتر داریم با بال راست که حقوق است پرواز میکنیم و آن را فربه میکنیم، تعادل خود را بیشتر از دست میدهیم. جامعه ما به دلیل اصرار به حقوق و احیاناً اندکی افراط در این وجه و نشان دادن جنبه سختگیرانه نظام ما این بخش را فربه کردهایم، جامعه ما از حالت تعادل خارج شده و به سرعت میبایست آن بال دیگر را که رشدنکرده باقی مانده رشد بدهیم و بال اخلاق هم در جامعه ما گسترده شود و انشاءالله از حالات ابتلای به آفت تبیض در دین بتوانیم نجات بکنیم. اسلام را باید به تمامه پذیرفت. اخلاق اسلام هم به اندازه احکام آن ارزشمند و شفابخش است.
مجری: جناب آقای رشاد خیلی خیلی ممنون از اینکه در این برنامه حضور پیدا کردید و افاضه فرمودید. به امید روزی که به اخلاق نیکو به همان اندازه اهمیت داده شود که به امور دیگر دین خداوندی در جامعهای که موسوم به جامعه دینی است اهمیت داده میشود.