نظریه در بوته نقد

«کرسى هاى نظریه پردازى، نقد و مناظره»

در گفت وگو با حجت الاسلام والمسلمین على اکبر رشاد

[علیرضا سمیعى]

هیأت حمایت از کرسى هاى نظریه پردازى، نقد و مناظره در هفدهم بهمن ۱۳۸۲ توسط شوراى عالى انقلاب فرهنگى تأسیس گردید. هدف اصلى از راه اندازى این هیأت، حمایت از گسترش کمى و کیفى برگزارى کرسى ها در حوزه علوم انسانى و معارف دینى و مساعدت مؤثر به بسط آزاد اندیشى و شکل گیرى جنبش ملى نقد و نوآورى در ایران است. این هیأت داراى بیست و یک عضو شامل رؤساى عالى ترین مراکز علمى- پژوهشى و چند تن از دانشوران نخبه کشور است که از سوى شوراى عالى انقلاب فرهنگى تعیین گردیده اند. در حال حاضر دبیرخانه هیأت که مقر آن با مصوبه مورخ ۸۴‎/۸‎/۱ شوراى عالى انقلاب فرهنگى، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى تعیین گردیده، به مثابه سازمان اجرایى هیأت، از یک دبیرخانه و مجمع مرکب از بیست و یک تن از صاحبنظران و شانزده متخصص رشته هاى علمى در قالب شوراى علمى و پنج گروه تخصصى در موضوعات مختلف علوم انسانى و معارف دینى تشکیل گردیده است. صاحبان نقد و نو آورى علمى و نیز متخصصان علاقه مند به مناظره علمى مى توانند از طریق یکى از فرهنگستان ها، پژوهشگاه ها، دانشگاه ها و انجمن هاى علمى کشور از مزایاى این کرسى ها بهره مند گردند.خبرنگار ما به مناسبت سالگرد تأسیس این هیأت با حجت الاسلام و المسلمین دکتر صادقى رشاد، عضو شورایعالى انقلاب فرهنگى و رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى (که هم اکنون محل استقرار هیأت حمایت از کرسى هااست) گفت وگویى ترتیب داده است که مى خوانیم.

* قبل از هر چیز اجازه دهید بپرسم جدا از اهدافى که در نظام نامه آمده، چه عاملى سبب تدوین و تأسیس کرسى هاى نظریه پردازى شد

هیأت حمایت از کرسى هاى نظریه پردازى، نقد و مناظره یک نهاد حمایتى و نظارتى محسوب مى شود و مصوب شوراى عالى انقلاب فرهنگى است که عالى ترین مرجع تصمیم گیرى درباره علم، فرهنگ و فن آورى است. منشأ تصویب هیأت، ضرورت یک مرجع حمایتى- نظارتى بود که فى نفسه براى فرایند تولید علم احساس مى شد؛ به ویژه درباره علوم انسانى و دینى – که فقدان آن آشکار بود. اما آنچه موجب شد اقدام در این مقطع صورت پذیرد، پیام و رهنمودهایى بود که در ۱۶ بهمن سال ۱۳۸۲ مقام معظم رهبرى در پاسخ به نامه اى از سوى فضلا و دانش آموختگان حوزه علمیه ابراز داشتند. ایشان تصریح کردند این کرسى ها دایر شوند تا نظریه پردازان بتوانند نظرات خود را به داورى گذارند. همچنین چنانچه کسى نسبت به نظریه اى نقد داشته باشد، مى تواند آن را در قالب این کرسى ها طرح کند. گذشته از آن رقباى علمى در کشور یا خارج از کشور نیز مى توانند از این کرسى ها براى مناظره استفاده نمایند. اما براى جلوگیرى از درافتادن مباحث علمى به عرصه چالش هاى غیر تخصصى، این سازوکار ایجاد شد تا افراد مدعى نظریه و نوآورى، مدعاى خود را در حضور داورانى که به عنوان وجدان علمى این مرز و بوم و حتى جامعه جهانى شناخته شده اند، عرضه کنند نه این که آن را در محیط هاى عمومى و غیر دقیق بیان نمایند. در هر حال، این طریق راهکارى است که از رهگذر آن مى توان مباحث را ارزیابى کرد.

البته این به آن معنا نیست که نظرات لزوماً باید تأیید یا رد شوند بلکه ممکن است آن را به عنوان یک نظر استاندارد بپذیریم تا به آن توجه شود و حق صاحبنظرانى که قدرت علمى دارند، تضییع نشود؛ ضمناً شأن آنها حفظ گردد.

*توضیح بیشترى راجع به این «هیأت» بدهید.

دبیر خانه هیأت طى دو سال نخست فعالیت خود در فرهنگستان علوم مستقر شد. پاره اى فعالیت ها در آنجا صورت پذیرفت و سپس قرار شد تا مدیریت این هیأت بر عهده یک دستگاه غیر دولتى گذارده شود. یکى از مصادیق مورد توجه، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى بود که یک نهاد علمى، قانونى و معتبر و غیر دولتى است. پس از بررسى، دبیرخانه به این پژوهشگاه منتقل شد.

این هیأت داراى یک مجمع مرکب از ۲۰ عضو است که بعضى به اعتبار مسئولیتى که دارند (مثل رئیس فرهنگستان علوم، معاون پژوهشى وزیر علوم، مدیر حوزه علمیه قم، رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، رئیس پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، رئیس دانشگاه علامه طباطبایى) و عده اى هم به عنوان صاحبنظران علوم انسانى و دینى از سوى دستگاه هاى مرتبط (مثلاً فرهنگستان هنر) معرفى مى شوند و همچنین شش نفر دیگر در خود شوراى عالى انقلاب فرهنگى معرفى مى شوند تا در آخر مجمع و مرجع سیاستگذارى هاى کلان باشند. در این میان اساتید برجسته اى در فلسفه، الهیات، تاریخ، جامعه شناسى و … هستند.

در زیر مجموعه این مجمع، یک دبیرخانه عمل مى کند که در واقع سازمان اجرایى هیأت محسوب مى شود. این دبیرخانه داراى سه معاونت علمى، حقوقى و بین الملل است. همچنین یک شوراى علمى مرکب از ۱۶ استاد که هر یک متخصص یکى از رشته هاى علوم انسانى هستند. در واقع هر رشته اى یک نماینده در دبیرخانه دارد. در عین حال در ذیل شوراى علمى دبیرخانه، پنج کمیته تخصصى وجود دارد که گرایش هاى نزدیک به هم را به یک یک آنها واگذار کرده ایم. در این کمیته ها نیز اعضاى علمى حضور دارند. وظیفه شوراى علمى و کمیته هاى تخصصى این است که درخواست کسانى را که داوطلب شرکت در کرسى هستند، بررسى مى کنند.

فرآیند به این ترتیب است که مدعى فرم هایى را پر کرده، مقاله یا کتابى (اگر در آن زمینه نوشته باشد) را به آن ضمیمه مى کند و به همراه سابقه علمى خود ارائه مى دهد. گاه دستگاه (دانشگاه یا مؤسسه اى) شخصى را به همین ترتیب معرفى مى کند. معمولاً از ایشان خواسته مى شود دو گروه را یکى به عنوان هیأت داوران و یکى را به عنوان کمیته ناقدان پیشنهاد کند. ابتدا در کمیته ها و سپس در شوراى علمى طرح نامه ها بررسى مى شوند که آیا درخور تشکیل کرسى هستند یا خیر. پس از صدور مجوز، داوران پیش جلسه تشکیل مى دهند و مدعى، نظریه خویش را در آن تشریح مى کند. در اینجا نظریه یا براى کرسى فرستاده مى شود یا داوران تشخیص مى دهند که نظریه هنوز خام است و به کار و تحقیق بیشترى نیاز دارد. اگر نظریه براى عرضه در کرسى تأیید شود، با نظر نظریه پرداز، دستگاه مسئول، ناقدان و داوران زمان برگزارى تعیین مى شود تا در آنجا نظریه از سوى نظریه پرداز ارائه و از سوى ناقدان مورد نقد قرار گیرد.

سپس هیأت داوران پرسش هایى را براى رفع ابهامات مطرح مى کند و بعد از چند جلسه (تعداد جلسات محدودیت ندارد) به نظریه امتیاز داده مى شود. در این مرحله اعلام مى شود که آیا نظریه به عنوان یک نظریه پذیرفته شده یا تنها یک نو آورى تلقى مى شود. حتى ممکن است تصمیم بگیرند که امکاناتى در اختیار نظریه پرداز قرار دهند تا او در فرصتى مناسب کار خود را پخته و سخته کرده، دوباره ارائه دهد. این گزارش به هیأت حمایت از کرسى ها احاله مى شود تا در آنجا تصمیم بگیرند با آن چه کنند؛ مثلاً چنانچه عضو هیأت علمى یک دانشگاه باشد، هماهنگى هاى لازم به عمل مى آید تا دانشگاه امکانات بیشترى در اختیار وى بگذارد، به وى فرصت مطالعاتى بدهد و … . گاه ممکن است امتیاز بیشترى بیاورد و درنتیجه امکانات بیشترى در اختیار نظریه پرداز قرار دهند تا احیاناً در راستاى ترویج و یا گسترش دامنه نظریه تلاش کند. در این راستا، بنیاد ملى نخبگان یا صندوق حمایت از پژوهشگران کشور به عنوان نهادهاى حامى کرسى ها مى توانند براساس معرفى هیأت، کمک بیشترى کنند. همچنین اخیراً در شوراى عالى انقلاب فرهنگى آئین نامه ارتقاى اعضاى هیأت علمى در دستور کار قرار گرفته است. در آئین نامه پیش بینى شده است امتیازاتى جهت ارتقاى دانشگاهى نظریه پردازان (خاصه زمانى که نظریه پذیرفته شود) قائل شوند. در نهایت اگر ثابت شود که نظریه قابل قبول است، سندى صادر خواهد شد که براى دستگاه و صاحب کرسى داراى اهمیت است.

* تا به حال سندى صادر شده است

خیر. طبع این کار کند است. نمى خواهیم هر کسى که شعارى داد، قبول کنیم. ما تاکنون حدود صد پیشنهاد(طرحنامه) براى برگزارى کرسى دریافت کرده ایم که پنجاه مورد آن را برگزار نموده ایم. اما کرسى هایى که به طور رسمى و کاملاً منطبق با آئین نامه ارزیابى شده باشند، تعدادشان کم است؛ چون در ابتدا بیشتر براى راه اندازى و نوعى آزمایش و خطا به برگزارى اقدام مى شد اما الآن اغلب کرسى هایى که برگزار مى شوند، با رعایت کامل آئین نامه انجام مى پذیرند.

* بعد از صدور سند چه اتفاقى براى نظریه پرداز و نظریه مى افتد

به وضع نظریه بستگى دارد. گاهى یک نظریه کاربردى است. در آن صورت به مرجع ذیصلاح ارائه مى شود. اما نظریه هایى مانند نظرات فلسفى باید خود به خود در جامعه علمى شیوع یابند.

*کرسى در جوامع بین المللى چقدر معرفى شده و چه جایگاهى دارد

سامانه کرسى نوپا است. ما کوشش کردیم از تجربیات دیگران استفاده کنیم. کانادا، فرانسه، انگلستان و بعضى کشورها سازوکارهایى مشابه چنین کرسى هایى دارند. ما از طریق ارتباط با سفارتخانه ها کتابچه هایى تهیه کردیم که بتوانیم از آنها استفاده کنیم. معاونت بین الملل که به زودى در دبیرخانه راه اندازى خواهد شد چنین مأموریتى دارد. علاوه بر آن این معاونت باید ایرانیان خارج از کشور یا غیر ایرانیانى را که ممکن است نظریه آنها به کار ما بیاید، شناسایى کند. گاه نظریه هایى در سطح جهانى مطرح اند که رقیب نظریات داخلى ما (به عنوان یک کشور صاحب فرهنگ و غناى فلسفى) به شمار مى آیند. در این صورت مى توانیم با آنها گفت وگوى انتقادى داشته باشیم. براى این منظور طرحى به نام مواجهه علمى با مبانى تفکرات رقیب و گفت وگو هاى علمى و انتقادى تهیه دیده شده است. به عنوان مثال در مورد سیستم بانکدارى اسلامى در دنیا حتى در کشورهاى غیر اسلامى (مثل انگلستان) تحقیقات خوبى صورت پذیرفته که مى توانیم با آنها همنشینى داشته باشیم.

* داوران و ناقدان متغیر هستند. چگونه مى توان آنها را انتخاب نمود تا وجهه علمى داشته باشند و از سوى نظریه پردازان قابل اعتنا باشند

ما براى داوران کرسى ها شرایطى داریم؛ مانند این که: داور باید رتبه دانشیارى یا استادى داشته باشد، در آن حوزه صاحب نظر باشد، داراى مقالات معتبر باشد و … . از آن طرف به طور طبیعى افراد یا دستگاه هاى پیشنهاد دهنده عناصر موجهى را معرفى مى نمایند.

* اما این کار به هر حال مناقشه آمیز است.

بله و از همین رو است که ما کار را به صورت توافقى پیش مى بریم. یعنى داوران و ناقدان بدون رضایت صاحب نظریه انتخاب نمى شوند یعنى هیأت حمایت از کرسى ها عملاً تأیید کننده داوران و ناقدان پیشنهادى آنان است. یکى از موانع همین است ولى ما تن داده ایم. بارها ترکیب ها تغییر مى کنند و از لحاظ اجرا دوستان ما در زحمت هستند.

* کمى راجع به پیش شرط هاى تولید علم سخن بگویید.

بعضى پدیده ها زمینه ها و زیرساخت هاى قابل شناخت و قابل مدیریت دارند. یعنى مى توان زیرساخت هاى پیدایش و پدیدارى آن پدیده ها را شناسایى و مدیریت کرد. پاره اى از پدیده ها چنان پیچیده یا غیرملموس اند که پیش زمینه ها و زیرساخت هاى آنها قابل شناخت نیستند و از این رو نمى توان آنها را تبدیل یا مدیریت کرد. اما برخى دیگر از پدیده ها بینابین هستند. یعنى بعضى از زیرساخت هاى آنها غیرقابل شناخت و پاره اى از آنها شناختى هستند. به گمان من تولید علم از این دست است. راز اختلافات وسیعى که در حوزه فلسفه علم وجود دارد، در متغیرهاى غیرملموس تولید علم است. احتمال دارد با شناخت و کاربست مدیریت و فراهم کردن زمینه هاى مساعد قرین توفیق شویم. در مقابل، گاه تحت تأثیر عواملى که به خاطر ناشناختگى در آنها اعمال مدیریت نشده، دچار مشکل مى شویم. اگر این عوامل نقش تعیین کننده داشته باشند، عملاً تولید علم اتفاق نمى افتد. به همین دلیل بعضى کشورها على رغم این که تلاش و اهتمام مى ورزند، پیشرفتى به دست نمى آورند.

اما فى الجمله مى توان بعضى از پیش شرط هاى تولید علم را برشمرد. یکى از مهمترین زمینه ها، رونق نقد است. هر گاه گویه ها، گمانه ها و انگاره هاى صاحبان دیدگاه و نظریه ها منصفانه و عالمانه نقد شود، سبب صیقل خوردن نظریه مى گردد. موضوعات مبهم مرتفع مى گردند و خدشه ها آشکار مى شوند. توجه داشته باشیم، نقد به معناى صرف انتقاد و ایرادگیرى نیست بلکه نمایاندن کفایت ها، کارآمدى ها، کمالات و قوت ها و در عین حال نشان دادن نقایص، کاستى ها و ناراستى هاست. این نوع نقد باعث مى شود صاحب نظریه، با اصلاح عقیده خویش، آن را دوباره ابراز کند و این بار نظریه به اصطلاح به چشم مى آید و به زودى جایگاه خود را در فضاى فرهنگى کشور پیدا مى کند. لذا شرط اول در توسعه علمى و رونق علم و پیدایش نشاط علمى، رواج نقد است. دوم این که باید شرایط روحى و روانى آن را پدید آوریم. از این نقطه نظر مجموعه موانعى که بر تولید علم اثر مى گذارند، قابل طبقه بندى به گروه هاى مختلف اند. برخى عوامل برون شخصیتى اند؛ یعنى بیرون از وجود محقق، پژوهشگر و نظریه پرداز بر حوزه فعل و انفعالات علمى و کنش تحقیق اثر مى گذارند؛ مانند عوامل مدیریتى، سیاسى و امکانات مادى. دسته دیگر، عوامل درون خیز هستند که به درون و شخصیت محقق باز مى گردند. این گروه از عوامل به نوبه خود به دو بخش تقسیم مى شوند: بخش اول داشته هاى علمى و معرفتى فرد است و مبانى علمى درستى که متافیزیک صحیح داشته باشد. چنانچه مبانى و متافیزیک کارآمدى در بین باشد، محقق با استعداد فهم و ابداع خود را در مجراى تولید علم قرار مى دهد. دسته دیگر به ابعاد روحى – روانى افراد باز مى گردد. مانند آن که کسى شجاعت تولید علم را داشته باشد و تصور نکند ابداع و اختراع مخصوص نوابغ است. این در واقع تنها اعتماد به نفس نیست بلکه چیزى فراتر از آن است. این که کسى بداند بسیارى از نوابغ کارى از پیش نبردند ولى دیگران با رنج کشیدن، تلاش، بى خوابى و محرومیت پیش رفتند، عوامل تاریخى نیز همراهى نموده و آنها تأثیراتى تاریخى گذاشته اند. یکى دیگر از مشکلات روحى – روانى که مى تواند در مقابل محقق قرار گیرد، خودسانسورى است. بعضى از چارچوب ها را خود اشخاص براى خود مى سازند. گاه اشخاص بدون این که ممانعت سیاسى، عرفى، مذهبى و یا حتى مدیریتى وجود داشته باشد، از گفتن نظر خود وحشت دارند. من نام این وضعیت را اختناق سپید گذاشته ام. مشکلات دیگرى نیز وجود دارند؛ مانند مرعوب بودن در مقابل عناصر غربى. گاه یک نظر نه چندان منسجم و حائز ارزش یک فرد داراى عناوین «پروفسور» و یا القاب دانشگاهى با ارزش تلقى مى شود و این یک مانع در راستاى رسیدن به وجه علمى ادعاها است. بعضاً ادعاى یک محقق غربى فقط به خاطر این که از ناحیه فردى غربى ارائه شده، از نظر هموطنان خودمان دقیق و مستدل تلقى مى شود و فراتر از حد واقعى از ارج و قرب برخوردار مى گردد؛ تو گویى غربى بودن یا مقام دانشگاهى مى تواند جاى خالى استدلال را پر کند!

مسئله بعدى حجاب معاصرت است. خوب به یاد دارم وقتى مى خواستیم براى علامه جعفرى بزرگداشتى بگیریم، بعضى مخالفت کردند. مى گفتند: «این فرد را «علامه» خطاب نکنید. او را بى جهت بزرگ نکنید.» دو سال پس از این بزرگداشت، ایشان به رحمت خدا رفتند. سپس همین اشخاص ریاکارانه اشک ریختند.

مشکل بعدى بى توجهى و یا کم توجهى به میراث گذشتگان است.

به هر حال اینها موانع موجود بر سر راه تولید علم هستند و اگر بخواهیم برشمریم، من در مقاله اى این موانع را به ۱۲ دسته تقسیم کرده ام که جاى طرح همه آنها در اینجا نیست. اما در کل بعضى از موانع تاریخى شده و مزمن هستند. آنها به سرعت از میان نمى روند، بلکه باید تاریخى بگذرد که مرتفع شوند. بعضى از آنها خارج از دسترس هستند و بعضى قابل مدیریت. به نظر مى رسد اول باید با ایجاد نهادهایى مانند همین هیأت حمایت از کرسى هاى نظریه پردازى، کمک کرد تا جریان نقد یک صورت منطقى پیدا کند؛ یعنى به آن جریان دهیم و سپس موانع را شناسایى کنیم. اگر فضاى مناسب براى تحرک نظریه پردازى فراهم نباشد، ممکن است صاحبنظران براى ارائه عقیده خود از نشریات دست دوم استفاده کنند. آنگاه آشوب ژورنالیستى پیش مى آید و برچسب هاى سیاسى به نظریه مى خورد. سپس شعارهاى شبه سیاسى باعث مى شوند که افراد ناگزیر در پناه جریان هاى سیاسى قرار گیرند و دچار حب و بغض شوند و این سمى مهلک علیه تحقیق است. علاوه بر این، پس از ایجاد بستر مناسب براى نقد، باید در زمینه هاى سخت افزارى مانع شناسى و مانع زدایى کنیم. در واقع هم باید دانش و دانشمند داراى حرمت و حریم باشد و هم دانش و دانشمند باید به درد جامعه بخورند. چنانچه کارآمدى دانش از جمله شاخص ها شود، علم مولد و اقتصادى خواهد شد. به عنوان مثال ما در حوزه هاى شیمى، فیزیک و طب (پس از انقلاب) توسعه خوبى داشتیم. زیرا مثلاً مجبور بودیم رزمنده هایى که در جبهه زخم برداشته اند را معالجه کنیم.

* اما کارى که ما در کرسى هاى نظریه پردازى با آن مواجه هستیم یک نوع نهادسازى است. در حالى که ما در نهادسازى تجربه هاى موفقى نداشته ایم

من نظر شما را با این اطلاق نمى پذیرم. نهادسازى مدیریت کردن و سازماندهى است. کار به صورت بارى به هر جهت و بى تدبیر و بدون سیاستگذارى و آینده نگرى ممکن نیست. ما در ساختن بعضى نهادها موفق بودیم و در بعضى دیگر ناموفق.

* منظور من نهادهاى تولید علم است.

آیا مى خواهیم بگوییم چنانچه پژوهشگاه، دانشگاه و یا حوزه نداشته باشیم بهتر است این گفته به صورت مطلق قابل پذیرش نیست. مگر به الگوى نهاد و شیوه هاى نهادسازى خاصى اشاره کنیم که نکته مهمى است. همانطور که گفتم، بعضى مسائل مدیریت پذیر نیستند. بنابراین باید رها شوند تا به طور طبیعى اداره شده و خود به خود راه خود را بیابند. در بعضى بخش ها باید یک مدیریت نسبى اعمال کرد. هیأت حمایت از کرسى هاى نظریه پردازى به عنوان یک نهاد داراى یک هیأت فنى است. این هیأت دستگاهى اجرایى نیست و بنا ندارد زمام نظریه پردازى و تولید علم را به دست گیرد بلکه یک دستگاه حمایت کننده است. اگر یک جریان مثبت و ارزشمند مورد حمایت قرار گیرد، بهتر پیش مى رود یا اگر رها شود توجه داشته باشیم این هیأت یک دستگاه دولتى نیست. وقتى در شوراى عالى انقلاب فرهنگى بحث از شکل گیرى این هیأت زیر پوشش وزارت علوم مطرح شد، گروهى مخالفت کردند؛ زیرا عقیده داشتند تولید علم کار دولت نیست. وظیفه وزارت علوم این است که در حد توان خود امکانات مناسب را تأمین نماید. یکى از آفاتى که همواره مى تواند بسیار تأثیرگذار باشد، این است که فرآیند تولید علم را در گیرودارهاى ادارى و چارچوب بخش نامه ها بیندازیم. در حال حاضر هیأت زیرمجموعه حقوقى شوراى عالى انقلاب فرهنگى است (که فراتر از سه قوه عمل مى کند) و از طرف دیگر ما اعلام نکردیم که کسى الزاماً یا ترجیحاً نظریه خود را از قضاوت هیأت بگذراند. بلکه اعلام آمادگى کردیم من چند سال پیش در مصاحبه اى با مجله «زمانه» حدود چهل و پنج آفت را برشمردم که یکى از آنها دولتى کردن و نهادمند کردن بود. اما توجه داشته باشیم که نهادینه کردن، غیر از نهادمند کردن است. نهادینه کردن یعنى شیوه پردازى و نظم بخشیدن به امور است تا این امور رها و یله نباشند.

* شما در ماده ۴ نظام نامه دو گزاره دارید که به نظر متعارض مى آیند. یکى «حمایت ویژه از مباحثات روشمند و قابل داورى و تبدیل آن به تجربه انباشته و جمع بندى شده» و دیگرى «زمینه سازى ویژه براى نهضت تولید علم و عرضه نظریه اسلامى در علوم انسانى». در اینجا چند بحث را مى توان طرح کرد که من یکى از آنها را مى گویم. مسئله «روش» از «دکارت» به این سو مطرح شده است و کاملاً غربى است. از آن طرف وقتى مى خواهیم علم و نظریه بومى تولید کنیم، باید تمام ساحات فعالیت خود، خصوصاً ساحت «روش» را نسبت به فرآیند هاى تولید علم در غرب «دیگر» و بومى کنیم. از این رو مى خواستم بپرسم «روش» را چگونه توضیح مى دهید تا به کار تولید علم بیاید این سؤال بسیار جدى خواهد بود اگر در نظر بگیریم که ما درون پروژه اى غربى در حال زندگى هستیم و در عرصه تولید علم با یک هژمونى مقیدکننده از سوى غرب روبه روییم، بنابراین تولید یک «علم دیگر» امر ساده اى نیست.

مسئله روش اسماً از سوى دکارت مطرح شده است. با این همه توجه داشته باشیم که روش مقوله اى قهرى در علم محسوب مى شود. بسیارى معتقدند پیش از دکارت، روشى که به او منسوب مى شود، از سوى غزالى مورد استفاده قرار گرفته است.اصولاً ممکن نیست علم بدون روش تولید شود. حتى مى پذیرم که گاه کاربرد روش خودآگاه نیست. اما در این باره که ما در قید یک هژمونى مقید کننده هستیم، نمى توانم به صورت مطلق موافق باشم. این نوعى جبرگرایى شبه مارکسیستى است. ما در میدان هاى زیادى از قواعد غربى گذشته ایم. هژمونى غربى، بیشتر و بالاتر از قلمرو علم، در قلمرو سیاست قدرتمند است. ولى ما در انقلاب ۱۳۵۷ این هژمونى را نپذیرفتیم و به آن «نه» گفتیم. پس ما علاوه بر تأثیر پذیرفتن، تأثیر نیز مى گذاریم. غرب تلاش مى کند از همه عرصه ها یک نوع هژمونى بلامنازع را بنیان کند؛ اما این مسأله در حد جبر آفرین نیست. دانشگاه هاى ما در حد کمى غربى هستند. بعضى از اساتید در خارج تحصیل کرده اند اما گاه نظراتى غیرغربى دارند. پس بنابراین وضع ما نظیر جمله امام صادق(ع) است که گفتند: «لاجبر و لاتفویض بل امر بین الامرین» نکته بعدى این که، بر روى روش خاصى تأکید نداشتیم. ما براى فرنگى بودن یا ایرانى بودن روش شرطى نگذاشتیم؛ چرا که روش از شاخص هاى استنباط است. حرف بى روش فاقد منطق است. هر چیزى مبتنى بر مبانى متافیزیکى و در چارچوب روش و در سایه نظریه تولید مى شود. ممکن است نظریه اى بر یک روش پست مدرن بنا شده باشد ولى به هر حال باز هم داراى روش است. این روشمند بودن فى نفسه مهم است. در تولید علم مهم آن است که روشمند باشد؛ چه روشى، مهم نیست.

* سنجه ما براى این که نشان دهیم یک روش، استاندارد یا صحیح است یا نه چیست

یکى از مهمترین مقولات در عرصه تولید علم، تولید روش هاى علمى است. از این رو امروز باید یک سرمایه گذارى اساسى براى ابداع روش هاى نو داشته باشیم. یکى از عمده ترین و مهمترین دغدغه هاى شخص من همین مسئله روش است.

* پس احتمالاً با علاقه زیادى کتاب «بر ضد روش» اثر فایرابند را مطالعه کرده اید

بله، در حدود ده سال بر روى روشى که گمان مى کنم ابداع خودم باشد کار مى کنم و شیوه هاى ضد روش، شالوده شکن و پاشانى نیز توجه داشتم. معتقدم که باید به آنها پاسخ و حتى پاسخ مذهبى داد. در کل درباره روش مباحث زیادى مطرح است اما این اختلاف نظرها عمومى اند حتى در مورد منطق اختلاف نظر به قدرى حاد است که گروهى مى گویند منطق (صورى یا متدهاى منطق دیگر) نوعى علم محسوب مى شوند و عده اى آنها را علم نمى دانند. در کل نباید به میراث و موجودى بشریت بى توجه بود. نمى توان یک خط کش برداشت و روش صحیح را از غیر صحیح با میزان هایى مانند غربى بودن یا غیربومى بودن یا … جدا کرد. گاه پیش مى آید که یک علم خاص یا نظریه اى ویژه، گفتمان مخصوص به خود را بنا مى کند و روش خاص خود را پیش مى نهد؛ اما این با پریشان گویى و کلاف سردرگم بافتن متفاوت است. نظریه به هر حال باید قابل فهم و ارزش گذارى باشد تا گرهى از کار بسته مملکت خود باز کند.

بله عوامل زیادى در این مباحث شرکت دارند و اساساً فرآیند تولید علم حوصله سوز است.

* در نظام نامه هیأت تأکیدى بر روى «نظریه و علم دینى» دیده مى شود. لطفاً توضیح دهید چه علمى دینى است.

هر چیزى براساس معیارى تعریف مى شود. مقوله علم دینى نیز پدیده اى تشکیکى و ذو مراتب است. به چند اعتبار امکان دارد یک علم را دینى تلقى کنیم: گاه به یک علم صفت دینى مى دهیم زیرا از متون مقدس اخذ مى شود. یعنى گزاره هایى را از متون مقدس به دست آورده، با آن یک دستگاه معرفتى مى سازیم. گاهى روش ما از متون اخذ مى شود. به این معنى که در متون مذهبى به روشى براى رسیدن به حقیقت اشاره شده است و چنانچه براساس آن روش پیش برویم، به علمى دینى مى رسیم. البته این به آن معنا نیست که نظریه ما صائب، حقیقى و یا غیر مشکوک خواهد بود بلکه تنها مى توان ادعا کرد که دینى است و نه خود دین. گاه علم با هدف پشتیبانى از مواضع دینى برساخته مى شود. به عنوان مثال فلسفه اسلامى براى پشتیبانى از الهیات بنیان مى گردد. چنین علمى را مى توان دینى دانست ولو این که از قواعد فلسفه یونانى سود برده باشد. اما این فلسفه پس از تأسیس از آرا و عقاید الهى پشتیبانى مى کند. مرحوم علامه طباطبایى مى گوید که از یونان در کل دویست مسئله ترجمه شده بود اما این شمار در ایران به هفتصد و پنجاه مسئله افزایش یافت. این یعنى موقعیت فلسفى ما با موقعیت فلسفى یونان متفاوت است. بنابراین بر این اساس که فلسفه غایتى الهى دارد، مى تواند در عداد علوم دینى قرار گیرد. گاه علوم کاربرد دینى مى یابند؛ مانند تعزیه و شبیه خوانى که به نوعى نمایشنامه محسوب مى شود ولى کاربردى دینى یافته است. مى توان در چارچوب نمایشنامه یا رمان عاشورا را بازگو کرد و به واسطه آن عواطف دینى را برانگیخت. گاهى مى توان علمى را به این اعتبار که یک مسلمان آن را تأسیس نموده، دینى دانست. همین طور شاید به این اعتبار که یک علم در بستر یک فرهنگ دینى بالیده است، بتوان آن را دینى شمرد. فیزیک یا شیمى که در دوران شکوفایى تمدن اسلامى تولید مى شدند، علوم مسلمانان یا به صورت تسامحى علم اسلامى بودند. گاه یک علم مبتنى بر متافیزیک دینى تولید مى شود. چنانچه دانشمند فیزیک در پرتو مخلوقیت نظر به جسم کند و آن را جزیى از هستى ببیند که آفریننده اى دارد، آنگاه علم دینى شکل مى گیرد که با علم سکولار متمایز است.

* با این وصف چه نظریه اى در درون علم دینى نظریه دینى محسوب مى شود

نظریه اى که در درون علم دینى و مبتنى بر یکى از معیارهایى باشد که برشمردیم یکى بر متافیزیک، یکى بر روش و دیگرى براساس هدف و یا گزاره هاى اولیه خود دینى است. گاه ممکن است در یکى از همین دسته ها نیز تفاوتى وجود داشته باشد. مثلاً در درون فلسفه اسلامى، هم فلسفه مشائى وجود دارد و هم فلسفه اشراقى. این دو گرایش اسلامى هستند ولى چه از حیث نزدیکى به معیار اسلامى بودن و چه به لحاظ روش انتخابى متفاوتند. ممکن است نتوانیم به سادگى نشان دهیم که کدام به روح دین نزدیکترند یا کدام صحیح تر است. حتى ممکن است مجبور شویم براى تشخیص و انتخاب یکى از آنها، به منطق و دستاویزى فراعلمى پناه ببریم، ولى هر دو بر امر دینى مبتنى هستند.

دیدگاهتان را بنویسید