معرفتشناسی واقعگرای دینی
برگزارکننده: گروه معرفتشناسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، با همکاری گروههای فلسفه و علوم قرآنی دانشگاه علامه طباطبایی(ره)
وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (النحل: ۷۸)
تذکر: معرفت، در عنوان نظریه، به «محصل سعی موجه برای دستیابی به حقیقت» اطلاق شده؛ اتصاف این نظریه به وصف «دینی»، ناظر به «فرایند طولی ـ عمودی» مطرح شده، و اتصاف آن به وصف «واقعگرایی» نیز معطوف به لوازم فرایند «عرضی ـ افقی» مذکور است.
اصول و مؤلفههای نظریه:
نظریهی «معرفتشناسی واقعگرای دینی» بر مقدمات و مقوِّمات زیر استوار است:
اصل یکم) «معرفت» به مثابه یک پدیده، با اضلاع و عناصر ششگانهی زیر در پیوند است:
۱٫ فاعل معرفت (شناختبخش)؛
۲٫ وسائط معرفت (شناختافزارها)؛
۳٫ معِدّات معرفت (شناختیارها)؛
۴٫ موانع معرفت (شناختشکنها)؛
۵٫ قابل معرفت (شناحتگر)؛
۶٫ متعلق معرفت (شناخته: بالذات و بالعرض).
اصل دوم) تکون معرفت، برایند دو فرایند «طولی ـ عمودی» و «عرضی ـ افقی»یی است که در عرصهی اطراف ششگانهی پیشگفته صورت میبندد. فرایند «طولی ـ عمودی» تکوّن معرفت، از «سپهر ربوبی» آغاز و با طی فرایند خاص و مناسب هر یک از وسائط، به «ساحت انسانی» منتهی میشود؛ فرایند «عرضی ـ افقی» نیز در ساحت بشری که نشئهی مادیست و در بستر تعامل اطراف عرضی (عناصر سوم، چهارم، پنجم و ششم) صورت میبندد.
فرایند «طولی ـ عمودی» تنزل و تکون معرفت، به شرح اصول و بندهای زیر قابل تبیین است:
اصل سوم) حقتعالی، مبدأ و فاعل حقیقی معرفت است، همهی آگاهیها (به مثابه پیامهای بارَوی و ربوبی به عباد) از سپهر حضرت باری و ربّ هستی سرچشمه میگیرد و به ساحت بشری تنزّل میکند. به تعبیر دیگر: عالم در محضر خدا حاضر است و کسب معرفت، نوعی حضور محضر الهیست.
اصل چهارم) ترابط معرفتی عبد و ربّ و حضور در حضرت الهی، از رهگذر دوالّ و دلایل گوناگون (به مثابه پیامافزارهای معرفت به حقایق) صورت میبندد؛ به تعبیر دیگر: خداوند تنها از یک دریچه با انسان تماس نمیگیرد، و انسان نیز تنها از یک طریق به حضرت الهی راه نمییابد؛ بنا بر این معرفت تام هرگز تکافزار (و به تعبیر رایج: تکمنبع) نیست و معرفت کامل و جامع به همهی حقایق (برای انسانهای عادی) تنها از رهگذر بهرهمندی از همهی مجاری ممکن است.
اصل پنجم) هر چند افاضهی معرفت از بیرون وجود انسان (که قابل معرفت است) صورت میگیرد، اما برخی از مجاری (دوالّ و دلایل) درونخیز (انفسی)اند، یعنی پیامافزار آنها در درون وجود آدمی تعبیه شده است، مانند «فطرت» و «عقل»؛ برخی دیگر برونی (آفاقی)اند؛ یعنی پیامافزار آنها خارج از وجود قابل معرفت قرار دارد، مانند «وحی رسالی» و «وحی نبوی»، «سنت قولی و فعلی» و «شهود».
نمودار منشوروارهی هرم معرفت
اصل ششم) تنزل معارف از «سپهر ربوبی» به «ساحت بشری»، از رهگذر هر یک از مجاری معرفت، با طی فرایند و طور افاضی مناسب همان مجرا (پیامافزار) انجام میگیرد؛ طریق فطرت، به طور «ارشاد وجودی» از سوی باری (راهیابی برآمده از نحوهی وجود انسانها) در قالب ادراکات (بینشها و دانشهای) فطری و احساسات و افعال (گرایشها و کنشهای) فطری در وجود آدمی بروز میکند و حاصل آن میتواند در صورت «حکمت فطری» تکون پیدا کند.
طریق عقل، به طور «الهام عقلانی» (با استخدام قوهی خرد آدمی) از سوی واجب تعالی، در قالب ادراکات و احساسات عقلی در آدمیان ظهور میکند و حاصل آن در صورت «حکمت عقلی» (فلسفهی عقلگرا) سامان میگیرد.
طریق اشراق، به طور «اِشهاد باطنی» از سوی حق تعالی در قلب انسانهای مستعد، در قالب واردات قلبیه متجلی میشود و «حکمت ذوقی» (عرفان نظری) صورت تدوینیافتهی آن است.
طریق وحی نیز به طور «ایحاء» از سوی مبدأ تعالی به یکی از صور سهگانهی مطرح شده در قرآن (وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکیمٌ) (الشوری: ۵۱) به رسول صاحب شریعت افاضه میگردد و حاصل آن، بخش اصلی «حکمت نقلی» را تشکیل میدهد.
کما اینکه مراتب نازلهای از وحی نیز به طور «اِنباء» از جانب خداوند به رسول یا نبی یا ولی معصوم افاضه میشود و در قالب «سنت قولی» و «سنت فعلی» در دسترس انسانها قرار میگیرد و حاصل واصل آن نیز بخش دیگری از حکمت نقلی را سامان میبخشد.
جدول فرایندهای مجاری معرفت
مجاری معرفتی |
طور افاضی |
مهـبِط |
صورت مُفاضه |
برایند/ دستگاه حکمی |
طریق فطری |
ارشاد وجودی |
وجود آدمی |
ادراکات، احساسات و افعال فطری |
حکمت فطری |
طریق عقلی |
ارشاد عقلی |
عقول انسانها |
ادراکات و احساسات عقلی |
حکمت عقلی |
طریق شهودی |
اِشهاد باطنی |
قلوب انسانها |
معارف شهودی |
حکمت ذوقی |
طریق وحیانی |
ایحاء |
رسول صاحب شریعت |
کلام وحیانی |
حکمت نقلی |
طریق وحیانی |
اِنبـاء |
رسول / نبی/ ولی معصوم |
سنت معصوم |
حکمت نقلی |
چنانکه ملاحظه میشود: همهی مجاری، از مراحل و فرایند موازی کمابیش مشابهی برخوردارند: (۱٫ سپهر ربوبی، ۲٫ طَور افاضی، ۳٫ مهبِط معرفت [که ساحت بشری است]، ۴٫ صورت مُفاضه، ۵٫ برایند [دستگاه حکمی]).
اصل هفتم) آنگاه که سیر فرایند طولی افاضهی معرفت از سپهر ربوبی به ساحت بشری ـ که نشئهی مادی است ـ میرسد، قهراً با عوامل عرضی دخیل در تکون معرفت، سر و کار پیدا میکند. تعامل اطراف عرضی، «فرایند افقی» تکون معرفت را تشکیل میدهد. برای دستیابی به آگاهی قدسی که معرفت صائب است، باید این عوامل به درستی مدیریت شوند، والا معرفت حقیقی و حقیق فراچنگ انسان نمیافتد.
در هر حال: به اقتضای محدود و مشروطبودن وجود انسان، همهی داشتههای او از جمله معرفتش محدود و مشروط است (البته توجه داریم که محدود و مشروطبودن ملازم با خطابودن نیست).
اینک توضیح فرایند «عرضی ـ افقی»:
فرایند «عرضی ـ افقی» تکوّن معرفت در ساحت انسانی، در روند تعامل اضلاع اربعهی: «شناختگر» (قابل معرفت)، «شناخته» (متعلق معرفت) و «پیراشناختها» که خود به دو دستهی «شناختیارها» (معِدّات) ـ که تجربه و مشاهده نیز در زمرهی آنهاست ـ و «شناختشکنها» (موانع)، تقسیم میشوند، تحقق پیدا میکند. مجموعهی اضلاع «فرایند افقی ساخت معرفت» را میتوان بهصورت زیر نمودار کرد:
فرایند «عرضی ـ افقی» را به شرح بندهای زیر میتوان توضیح داد:
۱٫ افزون بر خصائلِ ذاتیِ نوعیِ مؤثر بر سطح و سعهی معرفت آدمی (به مثابه رکن قابل معرفت)، انسانها ظرفیت و وضعیت واحدی ندارند، بلکه آحاد انسانی دارای خصائص شخصیِ سلبی و ایجابی گوناگونی هستند و این خصائص کما بیش بر فرایند تکون معرفت آنان تأثیر میگذارند.
۲٫ اموری که متعلق معرفت قرار میگیرند نیز همگی دارای سرشت و صفات یکسانی نیستند. از اینرو، عناصر متعلق شناسا، در نوع و نحوه، حد و حیث تعلق معرفت، و شناختپذیری و شناختناپذیری، دیریابی و زودیابی، نمیتوانند به یک اندازه باشند.
۳٫ افزون بر دو رکن شناختگر و شناخته، که بازیگران اصلی و رکنی فرایند تکون معرفت هستند (هر چند یکی فعال و دیگری منفعل)، «پیراشناختها» نیز بهصورت ایجابی و سلبی، در فرایند ساخت معرفت، نقشآفرین هستند. بنابر این، معرفت، در فرایند تأثیر ـ تعامل و دادوستد چندسویهی اضلاع اربعه ـ بهعنوان عوامل و عناصر عرضی مؤثر در تکون شناخت ـ صورت میبندد.
نکته: هرچند حس در زمرهی معدات به شمار میآید، اما در فرایند عرضی ـ افقی، خاصه در قلمروی علوم مربوط به نشئهی مادی، کاربست ابزارهای حسی از جایگاه خاصی برخوردار است؛ از نظرگاه قرآن، استفاده از حواس، بهویژه مشاهده، حتا در حوزهی معارف دینی از نوعی حجیت برخوردار است.
اصل هشتم) با توجه به فرضهای متنوعی که از ترکیبهای محتمل و قابل تحقق میان مؤلفهها و عناصر هر یک از اضلاع اربعهی فرایند عرضی تکون معرفت، با دیگری پدید میآید، برایندِ فرایندِ تکون معرفت میتواند یکی از وضعیتهای چهارگانهی زیر باشد:
الف) تبعُّد از واقع: در ورطهی انحراف از واقع افتادن و دورشدن از وضعیت اولیهای (جهل ساده) که شناختگر قبلاً در آن قرار داشت؛ زیرا وقتی به جای واقع، ناواقع (واقع کاذب) بنشیند، آدمی با جهل ساده فاصله گرفته، از واقع دورتر گشته، دچار «جهل پیچیده» خواهد شد.
ب) تحجُّب از واقع: بقا بر جهل سادهی نخستینه.
ج) تقرُّب به واقع: حصول دریافتهای نارس و ناقص از واقع (علم مجمل). در این صورت هر چند واقع، کما هو، فراچنگ انسان نیافتاده است، اما او به واقع نزدیک شده است.
د) تعرُّف به واقع: حصول معرفت صائب به واقع (علم مفصل).
لوازم تفصیل نظریه:
نظریهی «معرفتشناسی واقعگرای دینی» بیش از این، حاجتمند بحث و تبیین است. تفصیل، بلکه تکمیل این نظریه، دستکم شرحی به شرح زیر را میطلبد:
۱٫ تعریف کلمات و ترکیبهای کلیدی به کار رفته در متن نظریه.
۲٫ اقامهی ادلهی عقلی و نقلی لازم و ارائهی شواهد و امثلهی کافی برای محورها و مدعیات اصلی نظریه.
۳٫ تبیین تعادل و تراجیح مجاری معرفت با همدیگر.
۴٫ استقرا و استقصای تفصیلی عناصر و اجزای هر یک از اضلاع سه یا چهارگانهی فرایند افقی.
۵٫ تشریح کارکردهای سلبی و ایجابی هر یک از اضلاع فرایند افقی و عناصر مرتبط به هر یک از آنها، در فرایند تکون معرفت.
۶٫ تعیین نسبت و مناسبات اضلاع و احیاناً عناصر هر کدام (بهویژه پیراشناختها) به همدیگر.
۷٫ تبیین انواع ترکیبهای محتمل عوامل عرضی و وضعیتهای چهارگانهی معرفتی ممکن و متوقع (تبعّد، تحجّب، تقرّب و تعرّف).
۸٫ بیان تفاوت این نظریه با نظریههای معرفتشناسی سنتی و معاصر، و دفع شائبهی ناکارآمدی و نسبیت.
۹٫ تبیین دستاوردهای نظریه، در باب هر یک از حوزههای چهارگانهی هندسهی معرفتی دین.
۱۰٫ تبیین پیاوردهای نظریه در حل معضلات معرفتشناختی معاصر.
برخی آیات مستند نظریه:
وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (النحل: ۷۸)
قَدْ جاءَکُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْها وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفیظٍ (الأنعام: ۱۰۴)
وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَهِ فَقالَ أَنْبِئُونی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (البقره: ۳۱)
فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها (الشمس: ۸)
عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ (علق: ۵)
وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ (الانعام: ۱۱۶)
قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الْمُکَذِّبینَ (الانعام: ۱۱)
(آیات بسیار دیگری مانند آل عمران: ۱۳۷ / الأنعام: ۱۱ و ۷۶ـ۷۹ / العنکبوت: ۲۰ / یونس: ۱۰۱ و …، آشکارا از حجیت حس حکایت دارد).
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ (الانفال: ۲۹)
وَ ما یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُونَ (یونس: ۳۶).