درآمد) تعریف فلسفهی مضاف (بالمعنی الأعم):
فلسفهی مضاف به دانشی اطلاق میشود که به توصیف و تحلیل فرانگرانهی عقلانی یک علم یا یک دستگاه معرفتی یا غیرمعرفتی میپردازد. البته متعلق فلسفهی مضاف بالمعنی الأخص (بسیط) یک علم و در نتیجه موضوع آن معرفت است.
فصل یکم) انواع فلسفههای مضاف:
فلسفههای مضاف به اقسام مختلف قابل تقسیم است، از جمله:
الف: تقسیماول
۱٫ فلسفهی مضاف مضاعف که مُضافالیه آن معرفت درجهی دو است؛ مانند فلسفهی فلسفهی علم و فلسفهی فلسفههای مضاف بسیط.
۲٫ فلسفهی مضاف بسیط که مضافالیه آن معرفت درجهی یک است؛ مانند فلسفهی معرفت، فلسفهی علم، فلسفهی فلسفه، فلسفهی دیـن، فلسفهی معرفت دینـی، فلسفهی عرفان، فلسفهی علم کلام، فلسفهی علم منطق و . . .
۳٫ فلسفهی مضاف موضوعی که مضافالیه آن یک کلانْ موضوعی غیرمعرفتی دستگاهواره است؛ مانند فلسفهی هستی، فلسفهی آفرینش، فلسفهی اجتماع، فلسفهی اخلاق، فلسفهی تربیت، فلسفهی حقوق (احکام)، فلسفهی سیاست، فلسفهی اقتصاد، فلسفهی تاریخ، فلسفهی تمدن، فلسفهی هنر، فلسفهی زبان.
ب: تقسیم دوم
۱٫ مضافالیه آن علوم یا امور حقیقی است، مانند: فلسفهی هستی
۲٫ مضافالیه آن علوم یا امور اعتباری و قراردادی است، مانند: فلسفهی اخلاق
ج: تقسیم سوم
۱٫ مضافالیه آن یک معرفت یا کلانْموضوعی دستگاهواره است. مانند: فلسفهی دین و فلسفهی هنر
۲٫ مضافالیه آن یک مقوله یا مسأله از یک دستگاه معرفتی یا غیرمعرفتی است. مانند: فلسفهی نبوت از دستگاه دین و فلسفهی فعل از دستگاه نفس.
تـذکـر: اطلاق فلسفهی مضاف به قسم دوم از تقسیم سوم مبتنی بر مسامحه است، زیرا صرف تعبیر «اضافهی دستوری» از یک مطلب (اضافه شدن کلمهی فلسفه به چیزی) موجب و موجِّهِ فلسفهی مضاف مستقل نمیگردد.
فصل دوم) برخی دلائل امکان تأسیس فلسفههای مضاف اسلامی:
۱٫ مقتضای ادعای ابوت نسبت به علوم از سوی فلسفه،
۲٫ عمدهی مجموع میراث معرفت و حکمت اسلامی قابل تحویل به مجموعهی فلسفههای مضاف است.
۳٫ حکیمانگی و معقولیت آموزههای اسلامی و برتابش نگاه عقلانی.
۴٫ غنا و پرباری علوم عقلی اسلامی از حیث فرانگری عقلانی و معرفتی به علوم و مقولات گوناگون.
فصل سوم) برخی دلائل لزوم تاسیس و توسعهی فلسفههای مضاف اسلامی:
۱٫ مقتضای بسط و باروری فلسفهی اسلامی است.
۲٫ بهترین طریق برای کاربردی کردن فلسفهی اسلامی است.
۳٫ به جهت تحویل فلسفه، در عصر ما به مجموعهی فلسفههای مضاف و معرفتشناسی، بهترین طریق نوسازی فلسفه و زمانه ساخت کردن آن است.
۴٫ فلسفه به انسان قدرت کلاننگری میبخشد، لازمهی ایجاد انسجام در مجموعهی علوم و معارف اسلامی به ویژه در حوزهی حکمت عملی و رفع تعارضها و تشتّتهای متحمل فرانگری عقلانی بدانهاست.
۵٫ مقتضای تقویت مبانی نظری علوم و معرفتهای اسلامی است.
۶٫ فلسفههای مضاف را برخی به پایگاه حمله به مبانی و معارف اسلامی و بومی بدل کردهاند، تأسیس فلسفههای مضاف با مبنای درست چارهساز این دست سوء استفادهها از فلسفههای مضاف است.
۷٫ خلط و خطاهای علمی بسیاری از سوی بعضی معاصرین در باب برخی فلسفه های مضاف اسلامی صورت میگیرد. مانند: اطلاق فلسفهی دین به فلسفهی دینی، کلام جدید یا دینپژوهی به معنای عام و مانند: برابرانگاری یا خلط فلسفهی فقه با فلسفهی علم فقه، مقاصدالشریعه، علل الشرایع، فلسفهی علم اصول، فلسفهی اجتهاد؛ لهذا تأسیس فلسفههای مضاف به نحو صحیح و دقیق باعث تقلیل و تصحیح چنین خلط و خطاهایی میگردد.
فصل چهارم) منطق استنباط و اصطیاد فلسفههای مضاف از فلسفهی اسلامی.
فصل پنجم) آسیبشناسی و موانع تأسیس و توسعهی فلسفههای مضاف براساس فلسفهی اسلامی.