بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدللـه و الصلوه على رسولالله و على آله آل الله و اللعن الدائم على اعدائهم اعداءالله الى یوم لقاء الله. اللهم کن لولیک الحجت بن الحسن صلواتک علیه و علی ابائه فی هذه الساعه و فی کل الساعه ولیاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتی تسکته ارضک طوعاً و تمتعه فیها طویلاً.
اللهم اجعلنا من اعوانه و انصاره، و من المستشهدین بین یدیه. و عجل فی فرجه و سهل مخرجه.
پیشاپیش از تصدیع وقت مبارک شما، به خصوص اساتید ارجمند و بالاخص حضرت آیتالله استادی پوزشخواه هستم.
میلاد پربرکت ولی نعمتمان حضرت علیبن موسی(ع)، ثامنالحجج را به جمع اساتید و طلاب عزیزی که زیر پرچم آن بزرگوار در حال تحصیل علوم دینی هستید، تبریک و تهنیت عرض میکنم. از میهمانان عزیز، به خصوص استاندار محترم تشکر میکنم که در این جمع طلبگی و در آیین مقدس عمامهگذاری حضور یافتند.
بنده معمولاً در فرصتهایی که پیش میآید دغدغههای آن ایامی را که ذهنم درگیر آن است برای جمع بازگو میکنم. این ایام، ایام مهمی است، حوزه مقدسه قم، پایگاهی که در همه تاریخ اجازه نداد دین خدا مندرس و فرسوده شود و از بین برود، پایگاه دیانت و فقاهت. در این ایام این شهر مقدس خود را آماده میکند برای استقبال از رهبر فرهمند انقلاب اسلامی. طبعاً این ایام مسائل مربوط به حوزه اینجا و آنجا مطرح است. من یک بحثی را به بهانه آغاز سال تحصیلی در حضور شما طلاب عزیز مطرح کردم و وعده کردم ادامه آن را در این مجلس عرض کنم.
اجمال آن بحث این بود که در امر حوزه سه نگاه هست. به حوزه سه جور نگاه میکنند و سه نگاه در حوزه جریان دارد. به تعبیر روز آن سه گفتمان درخصوص حوزه امروز حضور و وجود دارد.
گفتمانی و نگرشی که حوزه را بدون تحرک و راکد و احیاناً چشمی به گذشته و نه آینده، میخواهد. نگاهی که در مقابل نگاه اول متأسفانه حوزه را مدرن میخواهد و آرزوی دانشگاه شدن حوزه را دارد. سیستم آموزشی وارداتی که لاجرم و به ناچار میبایست وارد کشور ما میشد و شده است که متعلق به شرایط بومی و دینی ما نیست ولی به هرحال یک واقعیت است. در اینجا این حرف من نباید طور دیگری تعبیر شود، من کاری به دانشگاهیان ندارم که دانشگاهیان بسیار متدین هستند، مراد من نظام آموزش است.
گویی که این نظام بازآمده از آنسوی مرزها گلی به سر ما زده است و اکنون بعضی در آرزوی آن هستند که حوزه را هم بر همان صورت سامان بدهند.
دیدگاه سومی میگوید که حوزه ریشه در تاریخ دارد، حوزه پیشینهای افزون بر هزار سال تجربه و سنتهای هزارسال آزموده و اصیل و بومی و برخاسته از تفکر دینی و سنتهای درونی و بومی ما دارد. اما در عین حال این حوزه میبایست خود را با زمان هم منطبق کند. جوهر حوزه در عنصر اجتهاد آن نهفته است و اجتهاد یعنی تحرک و تحول. اجتهاد یعنی نوآوری، نواندیشی و نه نوگرایی.
نگاه سوم مصرّ بر حفظ اصالت حوزه، التزام به سنتهای اصیل آزموده جوابداده طی چندین قرن که در همه تاریخ همین سنتها نیرو پرورده و اسلام با دستاورد و دستپروردگان همین حوزهها صیانت شده، اما خیلی روشن است که حیات آدمی متطور است و حوزه میخواهد احکام زیست و کنش و منش، احکام تکلیفی ـ الزامی و تهذیبی ـ ارزشی را که جوامع در جهان نیاز دارند تولید و به روز، کند. ما به اجتهاد و مجتهد زنده معتقد هستیم. ما مثل اهل سنت به اجتهاد چهار فقیه در آن سوی تاریخ اعتماد نکردهایم که روز چهار نفر اجتهاد کردند، آنچه آن روز آنها فهمیدند برای ابد دستورالعمل بشود. ما اجتهاد زنده و اجتهاد فعال و نه منفعل، اجتهاد متحرک، اجتهاد جامعنگر، جامعهنگر، جامعهگر، جامعهساز، جهانینگر و جهانگر و جهانگیر میخواهیم.
من زمانی تأملاتی داشتم و پانزده شاخصه برای حوزه مطلوب نوشتهام و فیالجمله و به نحو ضمنی خواستهام شاخصههای سه نگاه را توضیح بدهم. مؤلفههای حوزه به تعبیر امروزین آن از مؤلفههای سختافزاری و نرمافزاری تشکیل میشوند. ساختمان و سازمان و صورت کار و آن نما و نماد فیزیکی حوزه، یک بخش از مؤلفههای حوزه است. وجه دیگر حوزه، وجه نرمافزاری آن است. بینش حاکم بر حوزه، دانش موجود در حوزه، منش و کنش مرسوم و پذیرفته و معمول در حوزه. اینها وجه نرمافزاری حوزه و حوزویان هستند.
اگر ما در قبال کسانی که بیتوجه به تحول زمان و حیات و نیازهای نوپدید که بسیار شتابان و شگفت و شگرف در حیات ما جاری است و اگر جاری نشویم، ما را با خود خواهد برد، اگر راکد باشیم ما را از جا خواهند کند و با خود خواهد برد، البته این بدان معنا نیست که خود را به سیل بسپاریم، بلکه ما سیل شویم و جاری شویم و پویا و زنده باشیم، فعال باشیم و منفعل و اسیر نباشیم.
تصور میکنند که میشود با همان شیوهای که چند قرن پیش درس خواند و کاری کرد، درس خواند و کار کرد و به همان اندازه هم رسالت داریم، یعنی رسالت و مسئولیت این قرن در ظرف قرون قبل تلقی شود. اگرنه که هر رفتاری و هر عملی در ظرف زمانی خود میتواند قابل دفاع باشد و قابل دفاع بوده است و همین هم هست که طی یک تاریخ بلند حوزه توانسته است رسالت خود را ایفا کند. حوزه در مقام تولید علم همواره پیشاهنگ تولید علم بوده است. علوم انسانی ظرف دویست سال اخیر است که دامن از شرق و جهان اسلام برچیده و رحل اقامت در غرب جهان افکنده، ولی با پویه و رویه سکولاریستی. اگرنه که حوزهها و جهان اسلام و به ویژه ایران پیشکسوتان تولید علوم انسانی در همه تاریخ بودهاند و طی قرون، فرنگیها از علوم انسانی به معنای عام آن وامدار ما بوده است و دانشگاههای آنها با مواد و معرفت تولیدشده ما اداره میشده است.
اولین ویژگی حوزه مطلوب تبارپیوستگی است. یکی از خطراتی که اگر بد فهمیده شود ما را تهدید میکند این است که از تیره و تبار و تاریخ خود بگذریم. ما فراموش نکنیم که هزار سال پیش بزرگترین مجامع علمی را در نجف و در نقاط مختلف جهان داشتیم. چند صد سال پیش در حلّه، سامرا، کربلا و در نقاط مختلف ایران و از دیرباز در قم به عنوان کانون علم و معرفت و جهاد اجتهاد ما تمرکز و تجمع داشتیم و نیرو تربیت میکردیم. در دنیا، دانشگاههای بسیار معروفی هست که شما از تاریخ آنها میپرسید میگویند هشت صد سال پیش تأسیس شده، بعد میگوییم دانش شما که هشت صد ساله نیست، شما امروز دانش مدرن تدریس میکنید، میگویند قبلاً اینجا کلیسا بوده و به تعبیر ما قبلاً اینجا حوزه علمیه مسیحیت بوده است. تمام ساختمانها در کیمبریج ساختمانهای حوزههای علمیه است با همان قدمتی که دارند. در بیرمنگهام که از شهرهای دانشگاهی انگلستان هست وقتی در خیابان راه میروید و در دانشگاهها همه جا نماد دینی است. اینهایی که از دین به دامن مادیت و سکولاریسم گریختهاند پیوندشان را با تاریخ خود نگسستهاند. ما که همه هویتمان به تاریخمان بسته است چگونه ممکن است از تاریخ خود بگسلیم.
تبارپیوستگی و تحفظ بر پیشینه افزون بر هزار ساله از ویژگیهای حوزه مطلوب است و نه بریدن از سنتهای اصیل آزموده و نه سنتزدگی.
البته هر چیز کهنهای خوب نیست، همانطور که هر چیز نویی خوب نیست. هرچیز خوب، خوب است. البته کهنه خوب، خوبتر است و نو هم اگر خوب است، خوب است و صرف نو بودن ارزش نیست.
زمانآگاهی و زمانآگاه مختصه و ویژگی دیگر حوزه مطلوب است. زمانآگاهی غیر از زمانهزدگی است. زمانآگاهی یعنی روی قلّه بلندی ایستادن و زمانه را نگریستن و از آن بالا برای زمانه تصمیم گرفتن. این غیر از زمانهزدگی است که منفعلانه اسیر فرهنگ و رسوم و سنن و عرف زمانه باشیم. زمانآگاهی غیر از زمانهزدگی است که گاه به آن مبتلا هستیم و متقابلاً بیخبری از حاشیه و حوالی شهر و دیار خویش، تا چه رسد به دوردستها، هرگز مطلوب حوزه نیست.
وقتی میگوییم حوزه زمانآگاه و نه زمانزده، یعنی بنده و شما باید زمانآگاه باشیم، حوزه که این در و دیوار و پنجره نیست، حوزه، بنده و شما هستیم. من و شما باید زمانآگاه باشیم، زمانزده نباشیم و هرآنچه زمانه میطلبد و خوش دارد بدان تن دربدهیم. آیندهنگری یعنی من و شما، فرداً آیندهنگر باشیم. شما چگونه به آینده خود نگاه میکنید و چگونه به آینده کل حوزه نگاه میکنید؟ به عنوان یک نفر باید آیندهنگر باشیم. راجع به آینده خود باید فکر کنیم، چه میخواهیم بکنیم و چه نقشی را میخواهیم در آینده به عهده بگیریم. حوزه چه رسالتی را در آینده بر دوش خواهد کشید؟ با فرایند تاریخیی که طی شده و روندی که اکنون دارد، حوزه امروز در مظان چه رسالت تاریخی است؟ حوزه امروز با حوزه دیروز خیلی فرق میکند. دیروز شیعه یک اقلیت ناشناخته مرموز بود. وقتی گفته میشد شیعه، آنگونه که ما راجع به علیاللهیها و اهل حق فکر میکنیم و میگوییم اینها یک گروه کوچک سنتی و پیچیده هستند و معلوم نیست عقاید آنها چیست و رفتار آنها چگونه است. شیعه این حیثیت و این آوازه و عزت و عظمت و بالندگی و این تحرک و پویایی را نداشت.
در طول تاریخ و قرون نقطه تماس جهان با اسلام، جهان اهل سنت بود. و درنتیجه جهان و شرقشناسان با دنیای اسلام از رهگذر و از عینک اهل سنت و آن هم با اشعریه و جریانهای ضد عقل و کهنهاندیش و غیرمجتهد و اجتهادگریز مواجه بوده و اسلام را شناخته است. اما امروز دنبال شیعه هستند. امروز شما هرجای عالم که میروید شیعه شناخته است. به دنبال مطالعات تشیع هستند که شیعه چه میگوید و هر جای عالم که میروید با چندین و چندگونه و مسلمان نوشیعه مواجه میشوید و نه نوشیعه عامی که تحصیلکرده و استاد دانشگاه و باسواد و صاحب آثار. او از دریچه شیعه به اسلام نگاه کرده و مسلمان شده است.
تا دیروز ایران هم توقع نداشت که حوزه پاسخگوی همه نیازهای او باشد، چون حوزه که بسط یدی نداشت و قدرت و امکانی در اختیار نداشت. حوزه مطرود و محکوم و محدود بود. حوزه امکاناتی در اختیار نداشت. نه اینکه امروز دارد. بگذریم از نظرات مختلفی که درخصوص این موضوع هست که محل بحث آن اینجا نیست، ولی بنا شده است که دولت به حوزه کمک کند. کل اعتباری که اختصاص دادهاند کمتر از دانشگاه بیرجند است. نمیخواهم بگویم الان حوزه برخوردار شده است. حوزه که میگوییم بحث صنف و طلبهها نیست، حوزه یعنی سنگر دین. اگر حق سنگر دین ادا شود و این دژ مستحکم و استوار شود، باید سهم مشخصی از منابع اصلی دستنخورده ثروت ملی در اختیار حوزه قرار گیرد. و حداقل از طریق رهبری.
عرض میکنم که یکی از صفات حوزه مطلوب این است که حوزه به رغم آنکه و با اینکه باید حکومتینگر باشد، یعنی فکر کند که دین باید حکومت کند، هرگز و هرگز دولتی نشود. هرگز حوزه دولتی نشود. به رغم آنکه باید از دولت اسلامی و حکومت اسلامی حمایت کند و حامی او باشد، اما مستقل و منتقد هم باشد. اگر منتقد نباشد، نمیتواند هدایت کند. اگر دولتی بشود نمیتواند انتقاد کند. آینده عظیمی پیش روی ماست، توقعات وسیعی پیش روی ماست. حوزههای گستردهای گشوده شده که ما حتی یک فرع فقهی برای آن صادر نکردهایم. الان ما در عالم مجازی و سایبرنتیک چقدر مسئله داریم و چندین میلیون انسان مسلمان؟ ما باید احکام را بیان کنیم حتی برای غیرمسلمانان. چندین میلیون مسلمان درگیر هستند، زندگی اینها با فضای مجازی و سایبرنتیک درگیر است، همه معاملات و دادوستد و رفتارشان در این محیط صورت میبندد و قواعد جدیدی برای زندگی تعریف شده که احکام خاص خود را میطلبد. ما در حوزه احکام و اخلاق سایبرنتیک و فضای مجازی و رایانه و ابزارهای مربوط به این حوزه باید آینده را ببینیم که البته این آینده نیست و همین الان در برابر هزاران پرسش هستیم که باید پاسخ بدهیم. حوزه آیندهنگر باشد و نه خیالپرداز و از آن طرف، نه اساطیرگرا.
حوزه باید نواندیش باشد. بعضی واژگان را بسیار بعد تعبیر کردهایم. در کاربرد واژگان در جامعه ما بسیار بیدقتی رایج است و از جمله بین ما طلبهها. حوزه باید نواندیش باشد و نه نوگرا. بین این دو خیلی فرق است. نواندیشی یعنی اجتهاد. نو بیاندیشد، نو، نو بیاندیشد، از نو بیاندیشد، اما نه نوگرا به تعبیر فارسی آن و نه مدرنیست به تعبیر لاتین آن و نه اصالهًْالتجدد به تعبیر عربی آن.
نوگرایی یعنی اصالهًْالتجدد، هرچه نو است خوب است و هرچه کهنه است بد است. این هیچ مطلوب نیست. نوبودگی نباید بت شود تا قبله ما شود و ما به سمت آن گرایش داشته باشیم و مکتب ما بشود. این مطلوب نیست که بگوییم هرچه نو است خوب است. بسیاری حقایق کهنه بوده که در طول تاریخ از خود دفاع کردهاند و سیقل خوردهاند. مثل تجارب باارزشی که ما در حوزه داریم و به فراموشی سپردهایم. نسل ما طلبهها حتی اسم بسیاری از سنتهای آزموده و اصیل حوزه را نشنیدهایم. بسیاری از سنتها طرد شده است.
ما باید پژوهشکدهای برای مطالعه تاریخ و تحولات تأسیس کنیم و در کنار آن موزه حوزه و اسناد و مدارک و منابعی که درباره حوزه و شخصیتهای حوزوی هست گردآوری و حفظ شود. باید روی حوزه و تاریخ حوزه مطالعه کنیم. حوزه در حال بریدن از گذشته خود است.
حضرت آیتالله استادی شما دلسوز حوزه هستید، شخصیت روشنبینی هستید، والله حال دیگری به من دست میدهد وقتی فکر میکنم که حوزه قرار است روزی دانشگاه شود و دارد این اتفاق میافتد. البته این به این معنا نیست که حوزه نظم پیدا نکند و اصلاً مگر میتوان بدون نظم یک سامانه را اداره کرد؟ ولی تنها نظم موجود در عالم که نظم دانشگاهی نیست. مگر ما طی این هزار سال یله و رها و بیبرنامه و بیمنطق و بینظام بودهایم؟ نبودهایم؛ ولی آنچه داشتهایم از دست دادهایم و فراموش شده است. بسیاری از سنتهای حوزه طرد شده که اینها باید به صورت زمانپسند، بازشناسی و بازآرایی و بازارائه شود و در اختیار جامعه و جهان قرار گیرد.
اینهمه شیوههای علمی مدیریت دانشگاه و مدیریت علم و تولید علم و سنجش علم در دنیا رایج است و در دانشگاههای ما هم تدریس میکنند و طلبههای ما هم امروز وقتی میخواهند روش پژوهش یاد بگیرند، همان را یاد میگیرند. اما یکی نیست بگوید آیا میتوان گفت که فردی دائرهًْالمعارفی صدودهجلدی بنویسد و روش علمی نداشته باشد؟ چند سال پیش از علامه مجلسی به عنوان پیشکسوت دائرهًْالمعارفنویسی در یونسکو تجلیل شد. آن مسئول ایرانی به من گفت ما پیشنهاد دادیم و پذیرفتند و گفتیم ایشان چهارصد سال پیش دائرهًْالمعارف نوشتهاند ولی نگفتیم آخوند بودهاند. در کیمبریج گزارش میکنند که فلان کلاس، کلاس یک قدیس است، پانصد سال پیش اینجا تدریس میکرده. افتخار میکنند که اینجا محل درس فلان قدیس بوده. اینها که چهارنعله به سمت مادیت و سکولاریسم میتازند، افتخار میکنند، بعد آن بزرگوار به من میگوید البته نگفتیم علامه مجلسی آخوند بودهاند. باید بگوییم دین ما دائرهًْالمعارف نوشت، چون کار آخوند، کار دین است.
نواندیشی غیر از نوگرایی است. مجدد بودن غیر از متجدد بودن است. تجدد غیر از تجدید است. تجدد همان مدرنیسم است. تجدید تفکر دینی و تجدید سنن یک چیز دیگر است و از نواندیشی و بازاندیشی است. اشکالی ندارد نواندیشی کنیم. جریان سنتیاندیش میگوید هرآنچه از پیش مانده است مقدس است و نباید دست بخورد، جریان متجدد میگوید هرآنچه از آنسوی مرزها میآید، آن هم به زبان دیگری مقدس است. ما هم در این میان باید بگوییم هرآنچه از میراث معرفتی و سنن سلف بازمانده است باید بشناسیم، زمانی کنیم و به کار بگیریم و در عین حال ابداع هم بکنیم. نیازهای جدید، نظرات جدید میخواهد، عرصههای تازه و صحنههای نو اقتضائات خاص خود را دارد که باید رعایت کنیم والا حوزه از تاریخ و زمان عقب خواهد ماند. از آن طرف هم مبدا خود را به تاریخ بسپاریم که این سیل ما را ببرد، و یک روز سر بلند کنیم و ببینیم حوزه علمیه قم تبدیل به الازهر شده است و یک مشت کراواتی تحویل جهان اسلام بدهیم.
میخواهند امروزی بشوند، بعد آخوند سنی کراوات میزند. شما فکر نکنید این اتفاق در جامعه ما نمیافتد، امکان آن هست. البته ریشه و عرق ما چیز دیگری است، اما گاهی انسان نشانههایی میبیند که افسرده میشود. من میبینم طلبه پیراهن یقه دیپلمات میپوشد. دیپلماتهای ما برای اینکه پیراهن یقهدار نپوشند و ناچار نشوند کراوات بزنند، آمدند این را اختراع کردند و از ما طلبهها اقتباس کردند، آنوقت ما الان از این دوستان اقتباس میکنیم و پیراهن یقه دیپلمات میپوشیم. اینها نشانههای بدی است، جزئی است ولی خیلی بد است.
گاهی با معممینی مواجه میشویم که هیچ تفاوتی با غیرمعممین ندارند. محاسن را کوتاه میکنند تا همان حدی که صدق ریش بکند. نمیگویم خلاف شرع است ولی عرف صنفی ما اقتضای دیگری دارد. افتخار ما این عمامه و قبا است و گاهی به برخی از این ملیها میگویم که این عمامه و قبا مال ایران است و ما به اصل و ریشه خود پایبند هستیم. ریشه در این خاک دارم، شما چه؟ کتوشلوار فرنگیها را پوشیدهاید و دم از ایران باستان میزنید.
من اینجا میخواهم بگویم، طلبهها به لباس پناه بیاورید، نمیخواهم بگویم اگر روزی خواستیم جای نامناسبی برویم و در شرایطی لباس خود را درآوردیم این کار بد است، ولی به هر بهانهای نباید لباس خود را دربیاوریم. همین آیتالله تهرانی میفرمودند که من هرگز و هرگز در همه عمر خود پایم را به سمت عمامه دراز نکردهام. درست است که ظاهراً این هم یک یونیفرمی است، ولی فقط همین نیست. بگوییم چطور یک ارتشی میتواند لباس خود را درآورد و با کت و شلوار به میهمانی برود، پس ما هم میخواهیم عروسی برویم کت و شلوار تن کنیم. ملتزم به لوازم این جامه مقدس باشیم. حالا در کوچه و باز دو تا طعنه و تعریض هم شنیدیم، اشکالی ندارد.
حوزه ما محدود شده و اهداف علوم در حوزه محدود شده است. کتابهایی داریم که معرفی رشتههایی است که فقط حوزهها این رشتهها را تدریس میکردند. فخر رازی رسالهای دارد با عنوان ستینی که شصت علم را که ظاهراً زمانی بین مسلمان رایج بوده و در حوزهها تدریس میشده در این رساله توضیح داده است. حوزه ما الان جامع نیست و باید به جامعیت خود برگردد. بسیاری از علوم فراموش شده، بسیاری از علوم نیاز زمان است و ما به آن اعتنا نمیکنیم. اگر به آن علوم مجهز نیستیم پاسخگوی زمان نیستیم.
حوزه مطلوب، حوزه جامعنگر است. حوزه مطلوب حوزه جامعهنگر است. همواره چشم به جامعه دارد. حوزه منزوی و منفرد، حوزه جامعهنگر و نه جامعهزده. حوزه باید جامعه را بسازد، نباید جامعهزده باشد.
دو سال پیش فضلا و نخبگان حوزه خدمت آقا رسیده بودند. ایشان فرمودند، وقتی ما میگوییم سطح دو یا سه و یا چهار، فوقلیسانس و دکتری و امثال اینها اشکال ندارد ولی خوب است حوزه اصطلاح خاص خود را داشته باشد. مگر ما خوشمان میآید به ما بگویند دکتر، این چه معنی دارد. خصوصاً کسانی که مدرک حوزه را دارند. نمیگویم خلاف شرع است، چون طبق قانون سطح چهار دکترا تعریف شده، ایراد ندارد ولی انگار خود ما خوشمان میآید و یا متأسفانه جامعه آنچنان است که خوشش میآید به جای اینکه به من بگوید ثقهًْالاسلام بگوید دکتر و خوشایند من هم هست.
تا اینجا شش ویژگی را عرض کردم. بقیه را فهرستوار عرض میکنم:
ـ جهانینگری
ـ استعدادورزی
ـ معنویتمنشی
ـ اخلاقنمونی
ـ پژوهشمحوری
ـ پرورشمآلی و نه حافظهمحوری. حوزه باید سرانجام استعدادها را بپرورد و نه حافظهها را پر کند. حوزه نباید دائرهًْالمعارف متحرک تربیت کند، بلکه باید اندیشنده تربیت کند.
ـ نظمپذیری
و بسیاری ویژگیهای دیگر.
در آخر از اینکه تصدیع کردم پوزشخواهم و سخنانم را با غزلی که برای حضرت امام رضا(ع) ساختهام تقدیم میکنم. عنوان غزل «سماع» است.
سماع ما به نوای نقارهخانهی توست
نشاط قدسنشینان هم از ترانهی توست
نصیب ما شده یک خم ز چارده خم می
سپهر نشئه ز یک جرعهی شبانهی توست
تو شاهبازی و خاک سیه سزای تو نیست
«رواق منظر چشم من آشیانهی توست»
مدار گنج ولایت دریغ از دل من
که این خرابهسرا، هرچه هست خانهی توست
مران مرا، که از این بارگه نخواهم رفت
کبوتر دل من جَلد آستانهی توست
ز آستانه مرانم دعا روا نشده
که این نه درخور خوان تو و خزانهی توست
رشاد! اگرچه غزل حافظانه میگویی
ولیک خواجه خود افسون حافظانهی توست
والسلام