حوزه نظام زیستی، معیشتی، آموزشی، تربیتی و تحقیقاتی خاص خود را دارد. شاید بتوان گفت نظام حوزه، کهنترین و دیرپاترین نظامهای آموزشی، تربیتی و زیستی ـ مدیریتی جهان است. هرچند در دنیای مسیحیت و دیگر ادیان و مذاهب هم نظامهایی وجود دارد، اما نظامهای علمی، آموزشی، تربیتی آنها عمدتاً دچار گسست تاریخی و آفتزدگی شده و دوام نیاورده است و امروز نیز متبدل گشته است، و آنچنان که بحمدالله نظام علمی حوزهی شیعه همچنان باقی است، نظام علمی سایر ادیان و یا مذاهب باقی نمانده و یا در شرف زوال است.
در مسیحیت صدها سال مدارس علمیهی بسیاری وجود داشته، ولی طی حدود چهارصد سال اخیر، آن مدارس به دانشگاه تبدیل شدهاند. دانشگاههای بسیار معروف، همانند کیمبریج در انگلستان، درواقع حوزهی علمیهی مسیحیت بوده. در سایر کشورهای اروپایی نیز همینگونه بوده است، اینها نوعاً مدرسهی علمیهی دینیه بودند، اما نظام جدید و مدرن آموزشی و علمی که بهوجود آمد، آن مدارس جای خود را به این نظامهای مدرن دادند.
البته بسیاری از این دانشگاهها همچنان از مواهب و امکانات آن مدارس علمیه استفاده میکنند. من دانشگاههای متعددی را در اروپا دیدهام که در همان ساختمانی که زمانی مرکز علمی دینی بوده، مستقر هستند و ساختمان هم چند صد سال عمر دارد. از موقوفات آن مدارس نیز هماکنون همان دانشگاهها استفاده میکنند. آنها هم چیزی شبیه به وقف اسلامی را دارند. اما به هر حال نظام علمی جهان مسیحیت تغییر کرده است.
در بین اهل سنت هم کمابیش چنین اتفاقی افتاده است. دانشگاهی مثل «الازهر» مصر درحقیقت یک حوزهی علمیه است و به همین جهت نیز به آن «الازهر الشریف» میگویند که شبیه این عبارت است که ما میگوییم حوزهی مقدسه یا حوزهی مبارکه. البته الازهر دو شاخه و دو وجه دارد، بخشی از آن رنگ دینی دارد و بخش دیگر نیز حالت دانشگاهی دارد؛ اما به هر حال عملاً سنتها ازبین رفته است و افرادی که در اینگونه مراکز علمی تربیت میشوند، با تربیتشدگان گذشته متفاوتاند. فارغالتحصیلان الازهر کراواتی هستند و در مواقعی لباس میپوشند و در مواقع دیگر هم کت و شلوار میپوشند و کراوات میزند. من شخصاً دیدم که مفتی یکی از کشورها در فرودگاه ترکیه شلوار فرنگی و پیراهن آستینکوتاه پوشیده بود. هنگامیکه سنتها به تدریج ازبین میروند ماهیت دستگاهها هم تغییر میکند. یک نظام عبارت است از نهادها، سنتها، رسوم، شیوهها و آنچه که زیّ آن نظام قلمداد میشود.
در حوزهی شیعه هم این احساس خطر وجود دارد. بهخصوص در ایران به عنوان اینکه حوزه باید متحول شود و نظمی در آن برقرار شود، اتفاقاتی میافتد که آرامآرام سنتها در حال ازبینرفتن است و رفتهرفته روشهای دیگری جای سنتهای حوزه را میگیرد. سنتهایی که دستکم هزار سال در جهان شیعه پیشینه دارد به شدت در معرض آسیب و زوال هستند و به سمتی میرویم که آرامآرام مشاهده کنیم حوزهی علمیهی قم هم شبیه الازهر شده است. متأسفانه بعضی از مصادیق را هم اکنون در جامعه مشاهده میکنیم.
همه چیز نظام حوزه تعریفشده است. لباس حوزوی یک یونیفرم مشخص است که شبیه لباس پیامبر اکرم(ص) است. عمامه، قبا یا لبّاده ـ ظاهراً قبا ایرانی و لبّاده عربی است ـ و حتی پیراهن و کفش خاص. در سایر عناصر معیشتی هم حوزه همینگونه است، حتی در خوراک و رفتار. زیّ طلبگی و حوزوی تعریف دارد. در آموزش، پژوهش، تربیت و شیوهی مدیریت هم همینگونه است. البته متأسفانه تدوینشده و صورتبندیشده در اختیار نیست و اینقدر همت نکردیم که آنچهرا که طی افزون بر هزار سال تجربه شده بهصورت کامل تدوین و ثبت کنیم و حتماً باید این کار انجام شود.
امروز ملاحظه میکنیم که این سنتها یکییکی ترک میشود و به فراموشی سپرده میشود. طلبه و یا حتی روحانی غیرمعمم زیاد شده است که آفت بسیار بزرگی است. چند شب پیش در یکی از برنامههای تلویزیونی با چند نفر صحبت میکردند که همگی کت و شلواری بودند، ولی در کنار اسم آنها نوشته شده بود در حد اجتهاد. البته ما نمیدانیم ملاک اینکه هر کسی ادعا میکند مجتهد است چیست. یک نفر ادعا کرد اینجایی که من ایستادهام درست مرکز زمین است، یک نفر دیگر اعتراض کرد، آن فرد گفت اگر قبول ندارید بروید متر کنید. من در اینجا نمیخواهم افراد را تخطئه کنم و حتی بعضی از افرادی که از آنها مصاحبه گرفته شد، افرادی فاضل و قریب الاجتهاد بودند، اما اینکه چنین چیزی آرامآرام رسم شود بسیار خطرناک است. البته گاهی در تاریخ هم بوده و در گذشته نیز کسانی بودهاند که لباس نپوشیدند، و حتی گاهی برخی مدتی ملبس بودند و بعد لباس از تن درآوردند. مرحوم دکتر گرجی و مرحوم شهیدی، افراد فاضل و در حد اجتهادی بودند که لباس خود را درآوردند. گاهی حسب مورد و بر اثر مشکلی ممکن است یک روحانی لباس خود را درآورد، اما اگر چنین چیزی رویّه شود بسیار خطرناک است. همچنین در گذشته کسانی بودند که اصلاً لباس نپوشیدند. ما همانند میرزا جهانگیرخان قشقایی را داشتیم که استاد آیتالله بروجردی بودند. ایشان یک فقیه اصولی بسیار بزرگ بودند که در نجف کرسی فقه و اصول و حکمتشان بسیار پرجمعیت و پرمایه و در سطح بالایی بود. در حد مرجعیت هم بودند و احیاناً مقلد هم داشتهاند، اما هیچگاه لباس نپوشیدند و با همان لباس عشایری که طلبه شده بودند تا آخر عمر زندگی کردند. میرزا جهانگیرخان آیتالله العظمی و در حد مرجعیت بود و بسیاری از شاگردان او مرجع تقلید شدند ولی لباس نپوشید و همواره میگفت من لایق این لباس نیستم. استثنائات، مسئلهی دیگری است، اما اگر قاعده شود بسیاربسیار خطرناک است. درخصوص سنتهای آموزشی نیز وضعیت همینگونه است.
یکی از سنتهای آموزشی و علمی بسیاربسیار پراهمیت سنت «مباحثه» است. طرحی تهیه شده تحت عنوان ارتقاء علمی طلاب. در این طرح حدود بیست برنامه و فعالیت ذکر شده است که همگی آنها باید اجرا شود و با اجرای این برنامهها سطح علمی طلبهها ارتقاء پیدا میکند. طلبهی حوزهی امام رضا(ع) باید ممتاز باشد. هر کسی که میخواهد، خوب و قوی و فنی درس بخواند و نحوهی درسخواندن او سنتی روزآمد و نه متحجرانه باشد، باید این طرح را اجرا کند.
در مباحث الهیاتی، فلسفی، کلامی، اجتماعی من به الگوی ثلاثی ۱٫ گفتمان مجدد، ۲٫ گفتمان متجدد، ۳٫ گفتمان متحجر و متجمد، اعتقاد دارم و این الگو را در همه چیز قبول دارم. من نه سنتیِ سنتی هستم و نه متجدد. هم با تجدد مخالفم و هم با سنتی تحجرآمیز. معتقدم که ما باید اصالت و ریشه و سنت خود را حفظ کنیم، اما آن ریشه و اصالت و سنن را با عصرمان تطبیق بدهیم و روزآمد کنیم.
همانطور که گفتم طرحی که برای حوزهی علمیهی امام رضا(ع) در نظر گرفته شده بیست و یک برنامه را دربر میگیرد که یکبهیک در حال اجراست. علیرغم مشکلات و کسریهایی هم که وجود دارد ما درصدد تحقق صددرصدی هستیم تا اگر شصت یا هفتاد درصد تحقق یافت ادعا کنیم که فیالجمله موفق بودهایم.
یکی از این بیستویک راه، جاریساختن سنت مباحثه است. برای این منظور استاد هادی تعیین شد که یکی از وظایف اساسی استاد هادی تشکیل حلقات مباحثه است. هر سه، چهار و یا پنج نفر همدرس باید یک حلقهی مباحثه را تشکیل بدهند و استاد هادی نیز نظارت میکند و شیوههای مباحثه را آموزش میدهد. در مجموع، این حلقات باید تشکیل شود و اجرای سنت مباحثه در درک درس و تثبیت مطالبی که فرا گرفته میشود بسیاربسیار تعیینکننده است.
مباحثه روش بسیار مناسبی برای آزمودن نیز هست، با مباحثه، شیوهی تدریس یاد میگیریم و توان بازگویی پیدا میکنیم. قبلاً گفتیم که زبان و ذهن در پیوند با هم هستند و هنگامی که فرد، مطلبی را بازگو میکند متوجه میشود که فهمیده است یا خیر و چه مقدار درک کرده است و کدام بخشها مبهم و مشوش است.
مباحثه فوائد فراوانی دارد، وقتیکه مباحثه میکنید بهناچار باید مطالعه کرده باشید و آماده باشید، پس موجب میشود که مطالعهی بعد از درس انجام شود؛ با مباحثه بر متن مسلط میشوید، زیرا متن را باید بخوانید، ادبیات شما اصلاح میشود و درک متنی شما تقویت میشود؛ همچنین شیوهی تدریس فرا میگیرید؛ یکدیگر را میشناسید، نقاط ضعف و قوت یکدیگر را میدانید؛ از تواناییهای یکدیگر بهرهبرداری میکنید و شاید بتوان دهها فایدهی دیگر نیز برای ضرورت مباحثه و اجرای این سنت برشمرد.
من تأکید میکنم همهی طلبهها باید دروس خود را مباحثه کنند. ما گفتهایم که حداقل دو درس اصلی در محیط حوزه باید مباحثه شود، و حتی اگر امکان باشد چهار درس مباحثه شود و حتی پنجشنبه و جمعهها را هم برای این امر مهم اختصاص بدهید. طلبهها نباید دروس اصلی و جدی خود را بدون مباحثه باقی بگذارند. اگر علم، عبادت است، روزهای تعطیل باید بیشتر عبادت کرد. در روزهای تعطیل درس تعطیل است، اما پژوهش و تحقیق و تتبع که تعطیل نیست. بسیاری از امتیازات بعضی بزرگان ما حاصل بهرهبرداری از اوقات پنجشنبه و جمعه است. در ایام هفته دروس جاری گفته میشود، اما بزرگان موفق ما بسیاری از دروس را پنجشنبه و جمعهها خواندهاند، و درسهایی که به صورت هفتگی و روزانه معمول نبوده در روزهای تعطیل مطالعه میکردند. همچنین متون موازی را میخواندند. سیوطی را در طول هفته میخوانید، پنجشنبهها هم خودتان شرح ابنعقیل را بخوانید و با هم مباحثه کنید.
شما طلبهها باید مباحثه را جدی بگیرد. شما باید قدردان عمر خود باشید. وظیفهی ما برطرفکردن نقاط ضعف حوزه است و شما هم از این جهت باید از ما طلبکار باشید، اما نباید بگویید چون نقایص رفع نشده، شما مقصر هستید و عمر ما هم تلف شده. خدا از شما بازخواست میکند، همانطور که شما و خدا از بنده بازخواست میکنید که چرا عنوان خادمی حوزه را با خودت یدک میکشی، روز قیامت هم اولسؤالی که از ما میکنند از سرمایهی جوانی است. اصلاً فرض کنید که ما هم نیستیم و کسی در مدیریت حوزهی علمیهی امام رضا حضور ندارد، اما شما باید قدردان عمر خود باشید و برای خودتان فکر کنید و دلسوز خودتان باشید. هیچگاه تکلیف از شما ساقط نیست. ما وظیفهای در قبال شما داریم، اما وظیفهی شما سنگینتر است، چون سرمایهی خود شما در میان است.
هیچ درسی را سپری نکنید که در آن مباحثه نکرده باشید. اجرای مباحثهی دو درس الزامی است، دو درس دیگر را هم خودتان مباحثه کنید.
ما در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی، مشغول آمادهسازی شصت دفتر به عنوان سنتهای حوزه هستیم که خوب است در اینجا نیز در اختیار طلاب قرار گیرد و مطالعه کنند. البته سنتهای حوزه بیش از اینهاست که باید بررسی و تدوین شود. یکی از این دفترها نیز بحث مباحثه است که انشاءالله در اختیار طلاب قرار خواهد گرفت.
در جلسهای که داشتیم تصمیمات خوبی گرفته شد و درخصوص سنت مباحثه نیز بررسیهایی صورت گرفت که ابتدا درخصوص موانع و آسیبهای سنت مباحثه بحث شد. این موانع را به صورت فهرستوار در اینجا مطرح میکنم:
۱٫ عدم آگاهی از فواید اجرای مباحثه و مضرات ترک آن؛ طلبهها گاهی نمیدانند که مباحثه چقدر لازم و مفید است و اگر ترک شود چقدر زیان دارد.
۲٫ عدم آشنایی با شیوهی کار؛ ما میدانیم تحقیق خیلی مهم است، اما نمیدانیم چگونه باید تحقیق کنیم. میدانیم مباحثه بسیار مهم است اما نمیدانیم روش آن چگونه است.
۳٫ احساس نیموقتبودن درس و بحث در میان طلاب؛ این احساس بین طلبهها و بهخصوص طلبههای تهرانی است که فکر میکنند ساعت درس از صبح تا ظهر است و بعد از ظهر جزء حوزه نیست. این احساس خیلی بد است. نظام حوزه با دانشگاه این تفاوت را دارد که دانشگاه واحدی و ساعتی است، از ساعتی هم که برای تحصیل در نظر گرفته میشود، چهار جلسه هم دانشجو حق دارد که غایب شود، در حوزه هم الان میگویند ما هم میتوانیم غایب شویم، که اصلاً چنین چیزی در حوزه نیست. با هر جلسه غیبت مطلب زیادی را از دست میدهیم، سلسله مباحث گسسته میشود و ذهن ما با بحث بیگانه میشود. چطور ممکن است فرد یکروزدرمیان و به هر بهانهای غیبت کند؟ این احساس نیموقتبودن را از ذهنتان خارج کنید. طلبه باید تماموقت باشد. طلبه یعنی تمام عمر طلبه. یکی از روشنفکران معاصر ایران بین طلبگی و دانشجویی مقایسه کرده و میگوید یکی از تفاوتهای طلبه با دانشجو در این است که دانشجو تا زمانی که مدرک میگیرد دانشجوست، بعد از آن دیگر دانشجو نیست، ولی طلبه تا عمر دارد طلبه است و از درس و بحث جدا نمیشود و با آنچه یاد گرفته است سروکار دارد. طلبه همیشه طلبه است و این حرف هم حرف درستی است. ما همواره و تا هستیم طلبهایم.
۴٫ مشکلات معیشتی و اشتغالات متزاحم؛ همیشهی تاریخ همین بوده و این مشکلات همواره وجود داشته است. علامه جعفری که برای ما یک الگوست، میگوید گاهی میشد که من سه روز غذا نمیخوردم. آیا میتوان گفت که به این ترتیب ایشان حجت داشته که دیگر درس نخواند؟ برای ما نیز گاهی پیش میآمد که دو یا سه روز فقط نان و ماست میخوردیم و احساس کمبود هم نمیکردیم. در حجره سه نفر بودیم که تقسیم کرده بودیم و یک برنامهی غذایی هفتگی داشتیم و در زیر آن هم این شعر را نوشته بودیم که: این شکم بیهنر پیچپیچ / صبر ندارد که بسازد به هیچ. برنامه هم به این صورت بود که یک روز نیمرو میخوردیم، یک روز املت، یک روز تخم مرغ آبپز، خیلی هم نشاط داشتیم.
این درست است که مشکلات معیشتی وجود دارد، اما وضع شما طلاب الان بسیار بهتر است، در تمام عمر طلبگی به ما یک ناهار در مدرسه ندادند. به هر حال وضع امروز مطلوبتر از گذشته است و دوستان تا آنجا که مقدور باشد صبحانه و یا ناهار و شامی فراهم میکنند و در حد مقدورات تلاش شده است. البته کافی نیست و من به این میزان قانع نیستم، ولی به هر حال مقدورات همین است. همین حوزهی امام رضا که الان وضع مطلوبتری پیدا کرده است، حدود هفتصد میلیون بدهی دارد؛ اما در عین حال قبول داریم که مشکلات معیشتی وجود دارد و گاه طلبه مجبور میشود که کار متزاحم با تحصیل عهدهدار شود که وقت او محدود میشود و صرف کارهای دیگری میشود.
۵٫ عدم اهتمام جدی به امتحانات شفاهی که این هم مسئلهی مهمی است.
بعد از شناسایی آسیبها و آفات که انشاءالله به مرور و با پیشنهادهای شما کاملتر هم میشود، تصمیمات زیر اتخاذ شد:
۱٫ تهیهی جزوهی شیوه و فوائد مباحثه؛
۲٫ برگزاری کارگاه توجیهی برای طلاب؛
۳٫ ایجاد عقیده و اعتقاد و عادت از ابتدای طلبگی؛ اگر این سنتها از ابتدا در ذهن و زبان طلبهی رسوب نکند، جاانداختن آن مشکل میشود.
۴٫ تأکید بر اینکه در پایههای پایینتر باید اساتید قویتر و کارآزمودهتری را قرار داد. در این حیث آموزش و پرورش دقت دارد، من یک زمان تصور میکردم که درسدادن در کلاس اول ابتدایی کاری ندارد، اما بعد که ورود پیدا کردم، متوجه شدم که آموزش و پرورش به این قسمت بسیار اهتمام دارد و معلم این پایه باید دورههایی را گذرانده باشد و در آن کار خود تجربه داشته باشد.
۵٫ تأکید اساتید و مدرسین محترم بر این مسئله؛
۶٫ جدیت عملی استادان هادی در اجرا؛
۷٫ دادن امتیاز به طلبهی منظم و مجد در مباحثه و درج در پروندهی این دست طلاب؛
۸٫ نصب جدول حلقات بر روی تابلوی اعلانات. ما مجموعهی طلاب را به پنج گروه تقسیم کردهایم و هر گروه هم به حسب پایهها و دروسی که دارند به چندین حلقه. اینها باید به صورت جدول دربیاید و در جایی نصب شود.
۹٫ تأکید روی برنامههای بعد از ظهر و تقویت آنها که جاذبه بیشتری پیدا کند.
۱۰٫ بنا شد که استادان هادی هرکدام با گروه مربوط به خودشان جلسهای بگذارند و مقولهی عدم تحقق سنت مباحثه را آسیبشناسی کنند و مشکلات و آسیبها و موانع را مشخص کنند و راهحلهایی را هم پیشنهاد بدهند.
۱۱٫ جدیت بیشتر درخصوص امتحانات شفاهی متناوب ماهانه و امتحانات شفاهی نیمسال، که طلبه حس کند اگر مباحثه نکند نمیتواند امتحان شفاهی بدهد.
۱۲٫ عدم شرکت محصلین غیرآماده و یا غیرمستعد در رشتههای تخصصی و برعکس حضور طلاب مستعد و قوی در رشتههای تخصصی.
۱۳٫ برگزاری سختگیرانهی امتحانات و عدم مسامحه در تصحیح.
در آخر نیز این نکته اضافه شد که معاونت آموزشی موظف است گزارش ماهانهای از تشکیل حلقات مباحثه ارائه کند. به صورت فصلی هم حلقات را بررسی خواهیم کرد که چه مقدار موفق بودهاند و حتی گاهی اگر لازم شود ترکیب حلقات تغییر کند. در مجموع نیز مسئولیت اجرای این تصمیمات به عهده معاونت آموزشی است که مدیریت محترم حوزه هم باید بر عملکرد معاونت آموزش نظارت کند. والسلام.