حضور در راهپیمایی تکلیف شرعی و ملی است

حضور در راهپیمایی تکلیف شرعی و ملی است

انقلاب ایران؛ بازدمیدن روح انقلابی‌گری و حماسه در کالبد بشر معاصر

به گزارش اداره روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، آیت‌‏الله علی‌اکبر رشاد موسس و رییس پژوهشگاه و رییس شورای حوزه‌های علمیه استان تهران، در ابتدای درس خارج اصول روز شنبه مورخ ۲۱ بهمن‌ماه جاری در حوزه‏ی علمیه‏‌ی امام رضا(ع) بیاناتی در خصوص راهپیمایی ۲۲ بهمن مطرح کرد که در ادامه مشروح سخنان ایشان از منظرتان خواهد گذشت:

حضور در راهپیمایی تکلیف شرعی و ملی است

این ایام، دهه فجر نامبردار شده و این نام‌گذاری ملهم از تعبیری است که حضرت امام رضوان‌الله تعالی علیه، راجع به ماهیت انقلاب داشته‌اند که: «انقلاب ما انفجار نور» بود. هرچند که این تعبیر استعاری و شاعرانه است، از دقت بسیاری برخوردار است. الحق که در عمق ظلمت مدرنیته و در تیه ظلم حکومتِ جور، این اتفاق یک انفجار بود و انفجار نور.

به این نکته، حتی رقبای ما و بلکه معارضین انقلاب نیز اذعان می‌کنند. من از بعضی سران ادیان که چهره‌های جهانی رهبری بعضی ادیان مهم‌اند، شنیده‌ام که اعتراف می‌کردند که امام آمد و در تاریخ چرخشی ایجاد کرد. در حالی‌که جهان یکسره و چهارنعله به سمت مادیت می‌تاخت و طی قرون اخیر و بعد از دوره رنسانس و نوزایی، باشتاب به سمت الحاد و سکولاریزم پیش می‌رفت، ایشان یکباره به تاریخ تغییر جهت داد و منشأ تحول در حیات کل بشر شد.

آنچه امام رضوان‌الله و سلامه علیه، در این قیام عظیم انجام دادند، در قیاس با اقدام بعضی از انبیاء موفق‌تر بود. ما در تاریخ انبیای بزرگی داشتیم که به رغم تلاش مستمر، ممتد، متمادی و ایثار و نثار وصف‌ناشدنی، توفیق چندانی به کف نیاوردند. خداوند متعال به این بزرگوار توفیق داد تا اتفاقاتی را رغم بزند که به جهت مساعدبودن شرایط این دوره، و مساعدنبودن ظروف و شرایط در مقاطع دیگر تاریخی، بعضی از انبیاء و اولیاء هم نتوانستند این‌مایه و این میزان توفیق را کسب کنند.

انقلابی که اولاً در اوج نشاط و قوت مدرنیته، در نقد و نقض آن واقع شد، و ثانیاً، به ظاهر، در اوج حاکمیت ادبیات مبارزاتی مارکسیسم و چپ اتفاق افتاد و ادبیات مبارزه را تغییر داد. این انقلاب، زبان مبارزه، منطق مبارزه، ابزار مبارزه، فرهنگ مبارزه را تغییر داد و با تغییر ساختاری آرمان‌های انقلابی، آرمان‌های جدیدی را جایگزین آرمان‌های رایج در میان مبارزان سراسر جهان کرد.

در یک سوی جهان گفته می‌شد که دین جزء عهد سنت است، روزگار آن سپری شده و دیگر متعلق به این زمانه نیست و قابل احیا نیست؛ اما ایشان آمد و دین را محور حیات قرار داد. در دیگرسوی جهان گفته می‌شد که دین افیون توده‌هاست و به کار مبارزه نمی‌آید؛ اما ایشان آمد و دین را ابزار، بلکه مبنای مبارزه و جهاد قرار داد و دقیقاً ناقضِ هر دو جامعه مسلط جهانی، یعنی لیبرالیسم و مارکسیسم، شد و این دو نگرش و نگاه را نسخ کرد.

مهم‌تر اینکه این انقلاب در روزگاری اتفاق افتاد که رسم انقلابی‌گری در حال زوال منسوخ‌شدن بود و لیبرالیسم موفق شده بود انقلابی‌گری را قبیح نشان دهد و تحت عنوان اصلاح‌گرایی، راه دیگری را پیش روی انقلابیون قرار دهد تا آنها را با شعار اصلاح‌گرایی، از انقلابی‌گری بازدارد. همه سعی قدرت‌ها این شده بود که انقلاب‌ها را منکوب کنند و کسانی را که داعی و مدعی انقلاب هستند به رفرمیسم دعوت کنند و همه انقلاب‌ها نیز منکوب و سرکوب شد؛ یعنی اکنون در کره زمین هیچ انقلابی سرپا نیست. درست در همان اوانی که امام انقلاب کرد، همگی انقلاب‌ها در حال افول بودند و همگی هم نابود شدند. اگر پیش از پیروزی انقلاب و یا احیاناً مقارن با انقلاب اسلامی، در گوشه‌وکنار جهان، چیزی هم از تحرکات انقلابی به چشم می‌خورد همگی از میان رفت و دیگر جایی نیست که مدعی انقلابی‌گری باشد.

این در حالی است که امام از نو روح انقلابی‌گری و حماسه را در کالبد بشر دمید و برخلاف تدابیر بسیار طولانی و پیچیده‌ای که قدرت‌های جهان و کانون‌های قدرت و ثروت به‌کار بسته بودند تا از شر انقلابی‌گری راحت شوند و تصور می‌شد که دیگر روزگار انقلابی‌گری و سخن‌گفتن از انقلاب سپری و منسوخ شده و عملاً هم همه‌ انقلاب‌ها منکوب شدند، امام انقلابی را بنا گذاشت که دوام آورد. انقلاب‌ها عمر کوتاهی داشتند و معمولاً در حد یک قیام جواب می‌دادند. انقلاب‌هایی که حتی ما متأثر از آنها بودیم و علاقه‌مند بودیم و پیوسته با شوق خاصی از آنها سخن می‌گفتیم، مثل انقلاب الجزایر، عمرشان به پنج سال یا ده سال نمی‌رسید.

پیوسته وعده داده می‌شد که این انقلاب تا شش ماه دیگر، یا یکی دو سال دیگر تمام می‌شود، اما اکنون یک اربعین از این مسکر نورانی سپری شده و بالنده پیش می‌رود و مرزها را در نوردیده و یک منطقه را با آرمان‌های انقلابی درگیر کرده است. به‌جای افول و گراییدن به ضعف و سردی، روزافزون و بلکه لحظه‌افزون، فروغ‌افزا و رو به گسترش و ژرفایش است، و این مسئله به معضل ابرقدرت‌ها در جهان تبدیل شده است.

ابرقدرت‌هایی که توانسته بودند انقلابی را که نیمی از جهان را اشغال کرده بود و به لحاظ کمّی، جمعیت دو سوم جمعیت جهان را تحت سیطره داشت، تحت کنترل درآورند. کشورهای بزرگی چون چین، کشورهای شرقی و اقماری چین، کمونیست‌ها و شرقِ غرب و ابرقدرت مقابل ابرقدرت‌های غربی، یعنی شوروی با آن عظمت، به لحاظ کمّی جمعیت عظیمی از جهان را در اختیار داشتند. جمعیتی که در این بخش از جهان تحت سلطه چپ و در مجموع جریان مارکسیسم بود بسیار بیشتر از جمعیتی بود که در بخش دیگری از جهان تحت اشراف لیبرالیسم قرار داشت. آنها چنین جمعیتی را در قبضه داشتند و در کنار آن، شخصیت‌های عظیم، قدرت فراوان، سلاح بسیار و ثروت بسیار عظیمی را در اختیار داشتند؛ اما نتوانستند دوام بیاورند و رو به زوال گذشتند.

در همان اوان که قدرتِ مقابل، این دامنه وسیع و مجموعه گسترده را به فرسودگی و زوال سوق می‌داد، یکباره انقلاب اسلامی اتفاق افتاد. آنها تصور می‌کردند که مارکسیسم را به زانو درآورده‌اند و کار او به پایان می‌رود و درست هم بود؛ اما امام در همین زمان در پیام ماورای خود فرمودند که مارکسیسم به زباله‌دان تاریخ سپرده می‌شود؛ مبادا پس از سقوط، به امریکا پناه ببرید و ایشان این قطب جهانی را به دیانت و معرفت و عرفان و اسلام دعوت کرد.

در آن شرایطی که بزرگ‌ترین قدرت چپ و بزرگ‌ترین و وسیع‌ترین بلوک انقلابی و چپ رو به افول می‌رفت، یک‌مرتبه این انقلاب ظهور کرد و به رغم وعده‌های شش‌ماهه و یک‌ساله و امروز و فرداشدن که این انقلاب و این نظام برآمده از آن چیزی دوام نخواهد آورد، چهل سال دوام آورده، به‌کنار، بلکه پا را فراتر گذاشته و مرزها را درنوردیده.

آنها امروز دیگر با این مشکل روبه‌رو نیستند که انقلابی صورت گرفته که پایگاه و رژیم وابسته به آنها را نابود کرده؛ بلکه اکنون با این مشکل مواجه‌اند که کشورهای مختلفی تحت تیول و سیطره این انقلاب‌اند و این انقلاب در هر نقطه‌ای که اراده می‌کند در مقابل آنها می‌ایستد و با موفقیت هم می‌ایستد. آنها با این مشکل مواجه‌اند که چهل سال است که همواره در تمامی جبهه‌ها می‌بازند و چهل سال است که هرجا که این انقلاب اراده می‌کند با موفقیت سر بر می‌آورد.

همه این بازی‌هایی که در دوره‌های مختلف درآوردند، از کودتاهای پیاپی که تصور می‌کردند انقلاب با کودتا روی کار آمده و با کودتا هم می‌توان آن را برچید. بارها کودتا کردند و موفق نشدند و یا با شورش‌های حتی مسلحانه خیابانی و اخیراً نیز این اغتشاشات که اتفاق افتاد و تصور می‌کردند که خیلی مهم است. مهم‌تر از این اغتشاشات، شورش‌های قبلی بود. سال ۶۱ یک جریان با ۲۵۰۰۰ نیروی مسلح به خیابان آمد؛ یعنی یک لشکر جوان و جریّ به خیابان آمدند و در هم شکسته شدند. آن جریان خیلی قوی‌تر از اغتشاشات سال جاری بود. همین‌طور سال ۷۱، سال ۸۸، و پس از این هم از این وقایع اتفاق خواهد افتاد. اما این انقلاب عمیق‌تر و عظیم‌تر از آن است که به بادهای متعفنی که از غرب می‌وزد و ریشه در غرب دارد، از جا تکان بخورد و فردا ان‌شاءالله خواهیم دید که مردم درست مثل چهل سال پیش به صحنه خواهند آمد و تکلیف مردم هم همین است. هم تکلیف مردم است که به خیابان‌ها بیایند و هم حق آنهاست که اعلام موضع کنند و از حقوقشان دفاع کنند و بگویند ما این انقلاب را به وجود آورده‌ایم و پشت این انقلاب هستیم و حیات و زیست ما با این انقلاب پیوند خورده و از حقوق و حیات و هستی خودشان دفاع کنند.

این مسئله یک تکلیف شرعی است، به این اعتبار که از دین و میهن و آرمان‌های بلند الهی و خون سیصدهزار شهیدشان دفاع می‌کنیم. در عین حال تکلیف ملی هم هست، چون هویت ما به این انقلاب پیوند خورده و در دفاع از هویت ملی خود از چیزی فرو نمی‌گذاریم و ملت ایران، در همه تاریخ، نشان داده‌اند که در سراسر تاریخ، آنگاه که بحث هویت، ملیت، استقلال و حریت ایرانی بوده به صحنه آمده‌اند و در قبال خطرها و دشمن ایستاده‌اند.

در عین حال تکلیف ملی ما نیز هست که ان‌شاءالله به صحنه بیاییم و خداوند متعال هم وعده خود را عملی می‌کند؛ «ان تنصرالله ینصرکم»، و این، یاری خداوند متعال و یاری امام زمان علیه‌السلام است؛ یاری حضرت سیدالشهداء است و حضور در عرصه‌ها و خیابان‌ها در واقع پاسخی است به: «هل من ناصر ینصرنی» سیدالشهداء و شهدای مسیر آن بزرگوار.

مردم ما قطعاً درکی عمیق از شرایط دارند و من پیش‌بینی می‌کنم که همین اغتشاشات بی‌پایه و بی‌مایه و پریشانی که جریان‌های مختلف، با پشتیبانی غرب شکل دادند، مردم را امسال تحریک و تحریض کرده و از سنوات گذشته بانشاط‌تر، شورانگیزتر، کمّی‌تر و کیفی‌تر به صحنه خواهند آمد.

والسلام.

قمه‌زنی، خلاف حکم عقل و حرام شرعی است

بعضی حرکات مانند قمه‌زنی، از آن جهت که مصداق قطعی اضرار به نفس و القا به تهلکه است، و به قید قصد تشریع، بدعت است، به حکم اولی حرام است، و از آن جهت که مایه‌ی وهن مذهب و تحقق منویات استکبار در اشاعه‌ی خرافات بین مسلمین، و برخلاف ماهیت شعائر حسینی و موجب آسیب‌دیدگی این سرمایه‌ی عظیم دینی است، به حکم ثانوی حرام است.

محورهای مباحث شرح خطبه‌ی منی:

۱٫ زمینه و ظروف اجتماعی و سیاسی صدور خطبه از ساحت قدسی حضرت سیدالشهداء (سلام الله علیه) و نیز جایگاه تاریخی این سند ارجمند.

۲٫ شأن و شخصیت خطیب و خالق خطبه، یعنی حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) و انگیزه‌های آن بزرگوار، از سویی، و کمیت و ترکیب و شئون و مختصات مخاطبان مجلس القا که فی‌الجمله در مقدمه‌ی نقل این سند از سوی روات به آنها اشاره است، از سوی دیگر.

۳٫ وثاقت‌سنجی سندی این نص نورانی.

۴٫ هندسه‌ی معرفتی خطبه و طبقه‌بندی محتوا و مضامین آن. به عبارت دیگر: تعیین موضوع کانونی و نقطه‌ی ثقل معرفتی و «پیام اصلی» خطبه ـ که توضیح دادیم امر «ولایت» است ـ و «پیام‌های پیرامونی» مطرح‌شده، و نکات ظریفی که در این خطبه مورد توجه و تذکر حضرت سیدالشهداء قرار گرفته است.

۵٫ غایت قصوای القای خطبه و دستاوردهای تاریخی آن و نیز دستاوردهای این خطبه و پیام‌های آن برای نسل ما و نسل‌های آینده.

۶٫ شیوه‌شناسی خطابی و ویژگی‌های منطقی خطبه. شیوه‌ها و شگردهایی که در القای این خطبه به کار رفته است. آن بزرگوار توجه به ظرائف و طرائفی داشته‌اند که القای خطبه را هرچه کارسازتر کند.

۷٫ ظرائف و طرائف ادبی و بلاغی خطبه.

۸٫ شرح تفصیلی بخش‌های خطبه، که تمرکز بحث ما بر همین قسمت خواهد بود؛ ان شاءالله.

در جلسات سال گذشته محور یکم تا پنجم را بحث کردیم. از محور ششم و هفتم که بحث از ویژگی‌های منطقی خطبه و نیز ویژگی‌های ادبی و بلاغی آن است، از آن جهت که به فضای جلسات ما چندان مرتبط نیست، صرف نظر می‌کنیم. هرچند بحث‌های دقیق و نکات ارزنده‌ای از این دو حیث راجع به خطبه می‌توان طرح کرد؛ بدین جهت شاید حین تدوین این سلسله مباحث جهت انتشار، مختصری به آنها بپردازیم.

تمرکز مباحث در جلسات آتی ما، بر روی محور هشتم خواهد بود، یعنی تحلیل محتوای تفصیلی اجزا و بخش‌های خطبه.

 

آسیب‌هایی در مراسم و شعائر حسینی(ع) ظهور کرده است

به مناسبت اینکه اولین روز ماه سوگواری حضرت سیدالشهداء(علیه‌السلام) است، از باب ادای تکلیف طلبگی، نکاتی را درباره‌ی شیوه و شرایط اجرای شعائر حسینی(ع) و تعزیت و تعظیم شهادت حضرت سیدالشهدا(ع) مورد اشاره قرار داده، بعضی تذکرات را عرض می‌کنیم؛ سپس به ادامه‌ی بحث اصلی که شرح خطبه‌ی شریفه است می‌پردازیم:

۱٫ شهادت حضرت سیدالشهداء(ع) و اصحاب باوفای آن بزرگوار، داغ عظیمی است که همه‌ی قلوب مستعد در همه‌ی تاریخ را غرق اندوه کرده، و قرن‌هاست که موحدین و مؤمنین، بلکه بشریت آزاده، بر این داغ جانسوز و جهانسوز می‌گریند، و تا تاریخ جریان دارد چشمه‌های سرشک جوشیده از عمق جان سوگواران داغدار این واقعه‌ی عظما نیز جوشان و جاری است. این شور و سوز باید توام با شعور و آگاهی، به‌طور روزافزون توسعه و تعمیق یابد.

بی‌شک عزاداری برای حضرت سیدالشهداء و ذکر اهل بیت (سلام الله علیهم)‌ از اتمّ مصادیق تعظیم شعائر الله است و در این هیچ تردیدی نیست. قطعاً احیای امر اهل بیت(ع) که مشتمل بر طرح و شرح تعالیم قولی و فعلی آن حضرات است از مستحبات و احیاناً برخی موارد و مصادیق آن به نحو وجوب کفایی از واجبات است؛ زیرا اگر ادا نشود شریعت اسلام مندرس و سنت نبوی متروک خواهد شد. نهضت حضرت امام حسین (سلام الله علیه) نیز به جهت مواجهه با تحریفات و انحرافاتی که بین جماعتی از نخبگان و توده‌ی عوام مسلمین، نسبت به شریعت محمدیه پیش آمده بود شکل گرفت.

۲٫ اهمیت این سرمایه‌ی عظیم برای فهم و حفظ و بسط ارزش‌های متعالی الهی و بشری همچون حماسه و حریت، ظلم‌ستیزی و عدالت‌گستری، نثار و ایثار، دیانت و معنویت، به حدی است که کمترین خدشه بر آن لطمه‌ی آشکار به ارزش‌های برین انسانی است و باید با حساسیت با آفات و آسیب‌های معطوف به آن برخورد شود.

۳٫ همواره باید مناسبت بین حکم و موضوع رعایت گردد، و «مسیر»، و «مقصد»، باید متلائم و متناسب باشند. هرگز از طریق غلط به مقصد صواب نمی‌توان دست یافت. لهذا تعظیم این نهضت عظیم باید متناسب با ماهیت و مقصد آن انجام شود؛ اما متأسفانه در روزگار ما (هرچند که در گذشته‌ها نیز این آفات و آسیب‌ها کمابیش و گاه وجود داشته است) تحریفات معرفتی و عقیدتی و انحرافات عملی و رفتاری در زمینه‌ی تعظیم شعائر حسینی(س) به چشم می‌خورد که مایه‌ی نگرانی است.

هرچند و صد البته این تحریفات و انحرافات از برخی روضه‌خوان‌های درس‌ناخوانده و یا مداحان بی‌مبالات و قشر عوام سر می‌زند، فراوان و فراگیر نیست، اما چون از طرف برخی عناصر مدعی فضل، توجیه فقهی نیز می‌شود، بیم آن می‌رود که از سوی عوام ناآشنا با مبانی دینی و فقه اهل بیت (سلام الله علیهم‌) پذیرفته شده، توسعه یابد و در میان اقشار جامعه تثبیت شده به فرهنگ بدل گردد و بعد قابل علاج نباشد. لهذا تذکر آن را لازم و بلکه تکلیف می‌دانیم.

بعضی حرکات مانند قمه‌زنی، از آن جهت که مصداق قطعی اضرار به نفس و القا به تهلکه است، و به قید قصد تشریع، بدعت است، به حکم اولی حرام است، و از آن جهت که مایه‌ی وهن مذهب و تحقق منویات استکبار در اشاعه‌ی خرافات بین مسلمین، و برخلاف ماهیت شعائر حسینی و موجب آسیب‌دیدگی این سرمایه‌ی عظیم دینی است، به حکم ثانوی حرام است.

برخی افراد با ظاهر نامناسب و با لباس‌های ناشایست، شمایل زننده و خلاف شئونِ شعائری و بلکه خلاف شرع و احکام مسلم دینی، در محفلی که به نام حضرت سیدالشهدا برپا شده حضور پیدا می‌کنند. ما نمی‌خواهم نیت این افراد را تخطئه کنیم؛ ممکن است بعضی از سر جهل و بی‌دقتی و نه از سر جحد و عناد به این صورت در مجالس حضور پیدا می‌کنند، بر ما طلبه‌ها فرض است که این موارد را به آنها تذکر بدهیم؛ بر رسانه‌ها نیز ضرور است که این مسائل و مطالب را به نحو مناسبی تحلیل و تبیین کنند و به اقشار مختلف مردم منتقل کنند.

به نام روضه‌ی حضرت سیدالشهدا(ع) و ذکر مصیبت اصحاب و اولاد آن بزرگوار اکاذیب و افترائاتی مطرح می‌شود؛ مطالبی که هیچ‌گونه استناد و مبنایی ندارد و بیان آنها افترا به اهل بیت(س) و موجب وهن ایشان است.

 

حرمت اضرار به نفس از قطعیات فقه است

گاه مشاهده می‌شود برخی جهّال از زنجیرهایی در حین عزاداری استفاده می‌کنند که بر سر آنها چاقو یا تیغ‌هایی بسته است و با آن به سر و صورت یا سینه و پشت می‌زنند و خون شدید از بدن جاری می‌شود. این عمل اضرار به نفس است و حرمت اضرار به نفس به حکم اولی از قطعیات فقه ماست. خراش کوچک بر جوارح انداختن دیه دارد و جایز نیست، چگونه ممکن است بگوییم این عمل جایز است. قمه‌زدن قطعاً از مصادیق اضرار به نفس است و هیچ شکی در آن نیست. افراد زیادی بر اثر قمه‌زدن آسیب دیده‌اند و دچار عارضه شده‌اند، موارد متعددی بوده که فردی بر اثر قمه‌زدن فوت شده است. آیا این اضرار به نفس، و قتل نفس و خودکشی نیست؟ آیا مصداق القا به تهلکه‌ای که صریح قرآن از آن نهی کرده، نیست؟ «ولا تلقوا بایدیکم الی التهلکه». چرا به جای اینکه به خودمان لطمه بزنیم به دشمنان حضرت سیدالشهداء لطمه نمی‌زنیم؟ چرا به‌جای اینکه به ظالم و جائر و به یزیدیان زمانه حمله‌ور بشویم، این چنین خودزنی می‌کنیم؟ این رفتارها عاقلانه است؟ و با مبانی و احکام شرع سازگار است؟

 

استناد به نقل‌های تاریخی غیرمستند برای افتا مجاز نیست

استناد به نقل‌های تاریخی ضعیف و غیرمستند برای افتا در فروع مجاز نیست؛ گاهی به این مطلب استناد می‌شود که حضرت زینب(س) سرشان را به ستون محمل زدند و خون از سر مبارکشان جاری شد! نوعاً این‌گونه مطالب سند ندارد و به لحاظ دلالی هم تمسک به آنها موجه نیست. حضرت زینب(س) عقیله‌ی بنی‌هاشم است، قلّه‌ی خردمندی و خردورزی است، او ولیده‌ی حجر ولوی و حصیله‌ی تربیت نبوی است؛ آیا نسبت چنین رفتارهای سخیفی به آن خاتون حکمت و معرفت جایز و منصفانه است؟ چرا شخصیت آن بزرگوار را با نسبت‌های ناروا مخدوش و موهون جلوه می‌دهیم؟ شخصیت عظیمی که نهضت حسین به تدبیر و تلاش آن حضرت(س) پایدار مانده؛ در مسیر اسارت، در مجالسی که غاصبین حق اهل بیت علیهم‌السلام تشکیل دادند، آن خطبه‌های غرّا را القا فرمودند و پس از ماجرای کربلا با تشکیل محافل معرفتی و شاگردپروری، نهضت امام حسین(ع) را احیا و از تحریف مصون داشتند و اگر مساعی معرفتی و حکیمانه‌ی آن بانوی بزرگوار و آن مجسمه‌ی صبر و شکیبایی نبود، بسا نهضت امام حسین(ع) مندرس می‌شد، اخبار واقعه به تاریخ منتقل نمی‌شد، و اگر دشمن توسط آن عقیله‌ی حکیمه به حدی که باید و به نحوی که شاید افشاء نمی‌شد، راز انقلاب حسینی مکتوم می‌ماند و فلسفه‌ی قیام تحقق نمی‌یافت.

این بانوی بزرگوار را با این‌ مراتب حکمی و معرفتی، و این مقامات معنوی و فضائل اخلاقی که سراغ داریم، متهم می‌کنیم که همانند یک زن عامی جاهل و بی‌مبالات، جزع و فزع می‌کند و سر بر کجاوه می‌زند! آن‌چنان شدید که خون از محمل سرازیر می‌شود! شرما و شگفتا! چنین نسبتی به ساحت قدسی این بانوی حکیم و صبور نسبت ناصوابی است، تازه از این نسبت ناروا، نتیجه می‌گیریم که قمه‌زدن هم از همین قبیل است، و بدین‌ترتیب این عمل خلاف عقل و شرع خود را توجیه کنیم!

بنا به بعضی تحقیقات تاریخی، رفتارهای غیرمعقول و بلکه غیرمشروعی مثل قمه‌زدن منشأ سیاسی و استعماری دارد. این رفتار را انگلیسی‌ها در بین بعضی از اقوام در مناطق شیعه‌نشین شبه‌قاره و آسیای میانه رایج کردند و سپس آرام‌آرام به ایران که کانون تشیع است تسری یافت.

علاوه بر موارد پیشگفته، فعل قمه‌زنی مایه‌ی وهن مذهب است، لهذا این عمل اگر مباح بود، یا حتی رجحان داشت و بلکه حکم الزامی داشت، به همین جهت و به حکم ثانوی حرام بود و الآن نیز حرام است. دین ما دین حکمت و عقلانیت، کلام و کتاب، تفکر و اندیشه و جهاد و اجتهاد است؛ رفتارهای غیرعقلانی و اعمال سفیهانه با تعالیم متعالی و عقلانی اهل بیت (علیهم‌السلام) سازگاری ندارد.

 

به دست تکفیرهای برانگیخته‌ی استعمار بهانه ندهیم

بر آنچه عرض شد می‌توان نکته‌ی دیگری نیز افزود و آن اینکه: بعضی اعمال و اقوالی که از بعضی از افراد جاهل و عوام صادر می‌شود و موجب تشدید اختلاف شده، باعث شقّ عصای مسلمین و تضعیف جبهه‌ی اسلام در مقابل کفر جهانی می‌گردد، منشأ بعضی خونریزی‌ها و قتل‌ها می‌شود، حرام است. چطور ممکن است افعال و اقوالی که سبب تحریک افرادی جاهل در آن سوی قضیه‌ی اختلافات مذهبی شده و باعث کشته‌شدن شیعیان مخلص علی (ع) می‌شود، جائز باشد؟ تکفیرهای جاهلِ وهابی و برانگیخته‌ی استعمار پیر و بازیچه‌ی امریکا و اسرائیل بهانه می‌خواهند و بعضی از جهال از این طرف به دست آنها بهانه می‌دهند! امروز اگر بر اثر تحریکات و قول و فعل نسنجیده‌ی کسی، شیعه‌ای‌ زیر تیغ جلادهای اموی و عباسی معاصر سر بریده ‌شود، مانند قاتلین آن، شریک جرم است و در روز قیامت باید جوابگوی خون‌های بناحق ریخته باشد.

 

آیا حضرت صادق(ع) که مؤسس سنت عزاداری‌اند، زنجیر تیغ‌دار بر پشت و قمه بر سر می‌زدند؟

ما باید از مشی و منش حضرات معصومین علیهم‌السلام در معیشت و معاشرت پیروی کنیم. سنت عزاداری از مواریث حضرت صادق(ع) است. امام باقر و امام صادق علیهما السلام بیش از سایر معصومین بر مسئله‌ی تشکیل مجالس احیای امر و ذکر مصایب اهل بیت(ع) تأکید فرموده‌اند و خود این بزرگواران هم به برپایی آن ملتزم بودند؛ اگر حضرت صادق(ع) امروز بود این اعمال را مرتکب می‌شد؟ من از بعضی حضرات که ظاهراً نظر فقهی ارائه می‌کنند سؤال می‌کنم که آیا در رفتار و سنت حضرات معصوم (علیهم‌السلام) که بانی این سنن‌اند، چنین رفتارهای غیرمعقولی را سراغ دارید؟ آیا حتا یک مورد داریم که حضرت صادق(ع) که مؤسس سنت عزاداری‌اند، زنجیر تیغ‌دار بر سینه و پشت زده یا قمه بر سر زده باشند؟ اگر چنین چیزی جایز بود امام صادق (سلام الله علیه) انجام می‌دادند.

اصولاً اگر کسی به قصد تشریع، قائل به رجحان یا وجوب شود، مرتکب بدعت شده است؛ ما در هر امری اگر از حضرات معصوم (سلام الله علیهم) مدرک مستندِ برخوردار از دلالت تام در اختیارداشته باشیم روی چشم می‌گذاریم و به آن عمل می‌کنیم؛ اما هرگز قول و فعل منسوبِ مستند به آن بزرگواران در این زمینه‌ها در دست نیست.

بعضی توجیهاتی که برخی به عنوان مبانی رأی فقهی خود ارائه می‌کنند هرگز صلاحیت معارضت با مبانی بیّن و ادله‌ی نقلی مسلم و دلایل عقلی قطعی را ندارد. این توجیهات عوامانه است و مبنای علمی ندارد. ما اصول فقه خوانده‌ایم، رجال خوانده‌ایم، قواعد فقهیه خوانده‌ایم، باید در چهارچوب این مبانی و قواعد نظر بدهیم. برای دلخوشی عوام فتوا ندهیم! بلکه ما وظیفه داریم حق را بگوییم؛ اگر افعال غلط و خلاف شرعی از آنها سر می‌زند به آنها تذکر بدهیم و افکار و رفتار آنها را اصلاح کنیم. حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام برای احیای سنت رسول خدا(ص) و شرع جد بزرگوارشان قیام فرمودند؛ آیا می‌توان فعل مقدسی مثل عزاداری را که قطعاً‌ از مصادیق اتمّ احیا و تعظیم شعائر الهی است به گناه آلوده کرد؟‌ مسیر و ابزار باید با مقصد و غایتِ عمل سازگار باشد، فعل شرعی را که با روش غیرشرعی نمی‌توان انجام داد. چرا مذهبِ عقلانی، تعالیم حکیمانه، عمیق و قدسی اهل بیت علیهم‌السلام را به اعمال و حرف‌های موهون آلوده می‌کنیم؟ این درد را باید به کجا برد که وقتی شما وارد فضای سایبر می‌شوید و کلمه‌ی شیعه، عاشورا یا محرم را جستجو می‌کنید، صحنه‌های فجیع قمه‌زنی نشان داده می‌شود! تصویر یک شامپانزه که در حال محبت و مهرورزی به بچه‌ی خویش است را در یک طرف و تصویر یک مرد شیعه که به اجبار و با قساوت تمام بر سر طفل نونهالش قمه می‌زند را در طرف دیگر قرار داده و زیرنویس کرده‌اند که کدامیک از این دو حیوانند؟!!! گناه این آبروریزی از مکتب اهل بیت(ع) و شیعیان بر گردن کیست؟ عجیب است که برخی نیز این اعمال را با ارائه‌ی مطالب لاطائل و بی‌اساس توجیه شرعی و فقهی می‌کنند!

به جای اینکه امروز در دنیا، تشیع با نام مبارک امام صادق(ع) و تعالیم بلند او و با حکمت عظیم، فقه قویم، اصول اصیل، کلام عمیق و اخلاق متعالی‌اش شناخته شود، با قمه‌زنی بیرحمانه و وحشیانه شناخته می‌شود! ما به جای اینکه تشیع را به دنیا با عقل و عدل علوی معرفی کنیم و جان‌های تشنه و دل‌های مشتاق جهانی را به سمت مکتب امام صادق(ع) فرا بخوانیم و جمعیت شیعه را افزایش دهیم و مکتب اهل بیت را تقویت کنیم، مطالب سست و رفتارهای سخیف را ترویج و به نام شیعه ثبت می‌کنیم و دیگران را از مکتب آل الله منزجر و گریزان می‌کنیم!!! این است «کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم»؟ این است مصداق «کونوا زینا لنا و لا تکونوا شینا لنا»؟ این است راه تحقق «لو علم الناس محاسن کلامنا لا تبعونا»؟

بعضی مذاهب بشرساخته‌ی بی‌بته و بی‌بنیه در مناطقی مانند هند، مناسکی را برای مشغول‌کردن مریدان فریب‌خورده‌شان جعل کرده‌اند، برخی هم همان رفتارهای سخیف و قبیح را می‌آورند و به نام عزاداری وارد فرهنگ و شعائر دینی ما می‌کنند! این چه کاری است که یک معمم می‌ایستد و یک مشت جوان پاکدل را تشویق می‌کند که به نام عزاداری حضرت سیدالشهدا(ع) روی آتش و زغال گداخته یاحسین یاحسین گویان بدوند؟! آیا امام صادق چنین کارهای سفیهانه‌ای را در عزای جد بزرگوارش انجام می‌داد؟ حضرات معصوم(ع) به این کار راضی‌اند؟ مگر تعالیم اهل بیت و دستورهای دین اسلام چیزی کم دارد که حاجت به اقتباس از مذاهب ساختگی بیافتد؟ این آتش را به جان دشمنان امام حسین(ع) بیاندازید، این قمه را بر فرق دشمنان امام حسین بزنید. این اعمال و رفتار را به نام امام حسین، به نام تشیع و به نام ایران حکیم تمام نکنید. این بافته‌های سست را به فقه قویم اهل بیت (سلام الله علیهم) نسبت ندهید. فقهی که در مقابل همه‌ی مکاتب حقوقی دنیا با قامت آراسته و استوار، مراتب مترقی‌بودن، نجات‌بخش‌بودن، کارآمد و روزآمدبودن خود را به برکت اجتهاد عقلانی بر بام جهان فریاد می‌کند، سخیف و ضعیف نشان ندهید. این اعمال نه تنها رجحان ندارد، بلکه یا به حکم اولی یا به حکم ثانوی قطعاً خلاف شرع است و مرتکبین آنها را خداوند آنها را عقاب می‌کند.

 

عزاداری صحیح، همان است که ائمه (علیهم السلام) انجام می‌دادند

راه صحیح عزاداری آن است که حضرات ائمه‌ی طاهرین فرموده‌اند و انجام داده‌اند. ما باید مطابق و متناسب همان‌ها عمل کنیم. طبق رفتار و بیان حضرت کاظم (ع) عمل کنیم که حضرت رضا(ع) نقل می‌فرمایند: «کان أبی إذا دَخل شهرُ المحرّمِ لایُری ضاحکاً، وکانتِ الکَـآبهُ تَغلِبُ علیه، حتّی تمضی عشرهُ أیّامٍ، فإذا کان یومُ العاشرِ کان ذالک الیومُ یومَ مصیبتهِ وَحزنهِ وبُکائِه، وَیقُول: هو الیومُ الّذی قُتِل فیه الحُسین [ع]» (وسائل الشّیعه: ج۱۰، ص۳۹۴)؛ «روز اول محرم پدرم اندوهگین می‌شد و ده روز را سوگوار بود و غصه بر او مستولی می‌شد، و روز عاشورا که فرا می‌رسید گریه‌ی او قطع نمی‌شد. صبح تا شب گریه می‌کرد، می‌گفت امروز آن روزی است که جد ما حضرت سیدالشهداء را مظلومانه کشتند».

خود حضرت رضا(ع) روز اول محرم روضه‌ای خواندند: «یا بن شیب إذا کنت باکیا علی شیئ فابک علی الحسین علیه السلام»؛ یعنی که برای هرکه و هرچه می‌خواهید گریه کنید جا ندارد، فقط برای حضرت سیدالشهدا جا دارد گریه کنید. این‌قدر داغ آن بزرگوار سنگین است که وقتی داغ او هست برای دیگری نباید گریه کرد. می‌فرمودند مثل قوچی او را کشتند. خیلی‌ها تصور می‌کنند منظور حضرت این بوده که همان‌طور که یک قوچ را سر می‌برند حضرت را سر بریدند، اما معنی این عبارت بیش از این و بلکه غیر از این است. یک سنت جاهلی در عهد جاهلیت بوده که اعراب جاهلی از یک قوچ یک سال نگه‌داری و رسیدگی می‌کردند تا یک روز معین که یوم الکبش (روز قوچ‌کشی) نامیده می‌شد، این قوچ پرورده را وسط میدان می‌آوردند و یک عده بی‌رحم با انواع سلاح به جان او می‌افتادند، هر کسی با هر چیزی که در دست داشت به آن حمله‌ور می‌شد و به آن می‌زد، با شمشیر، با نیزه، با تیر، با سنگ، آن‌قدر می‌زدند تا این حیوان بی‌گناه تشنه و غرقه به خون‌ به زمین بیافتد. امام رضا(ع) فرمود که جد من را این‌گونه کشتند. الا لعنه الله علی القوم الظالمین.

 

 

شرکت در انتخابات، هم واجب عینی است، هم واجب کفایی

شرکت در انتخابات، چه به‌عنوان «انتخاب‌کننده» و چه به‌عنوان «انتخاب‌شونده»، از نظر فقه اسلامی، از سویی مشارکت و دخالت مستقیم در سرنوشت خود است، از دیگرسو، نقش‌آفرینی مستقیم و غیرمستقیم در سرنوشت جمعی ملت و کشور است؛ لهذا شرکت در انتخابات هم واجب عینی است هم واجب کفایی


آیت‌الله رشاد، در حاشیه‌ی جلسه‌ی درس خارج خود که همه‌روزه صبح‌ها در حوزه‌ی علمیه‌ی امام رضا (ع) تشکیل می‌شود، ضمن اشاره به جهات فقهی و حقوقی انتخابات از نظر اسلام، توصیه‌هایی را درخصوص انتخابات هفتم اسفند بیان داشت،
ایشان گفت: شما می‌دانید بنده معمولاً در جلسه‌ی درس، جز مباحث فقهی و اصولی چیزی عرض نمی‌کنم، اما به‌جهت اهمیت و خطورت خاص انتخاباتی که در پیش است، قبل از ورود در موضوع بحث امروز، از باب تکلیف، چند نکته را راجع به انتخابات، عرض می‌کنم:
شرکت در انتخابات، امری تشریفاتی نیست؛ بلکه از امور بسیار پراهمّیت حیات بشر معاصر است؛ از نظر اسلام نیز شرکت در انتخابات از اهمیت ذاتی برخوردار است، زیرا هم حق است و هم تکلیف و این مسئله در شرایط کنونی از خطورت مضاعف برخوردار شده است.

حضور در پای صندوق‌ها، تکلیف مضاعف شرعی و ملی است

رئیس شورای حوزه‌های علمیه‌ی تهران تأکید کرد: با توجه به اینکه دشمنان کشور، انقلاب و ملت عزیز، در این ایام رذالت را به اوج رسانده‌اند و بی‌پرده مقاصد شومشان را بیان می‌کنند و حتی از اینکه راجع به جناح‌های درون نظام و بلکه اشخاص اظهار نظر کنند ابایی ندارند و با وقاحت تمام به ساحت ملت بزرگوار ایران جسارت کرده، صریحاً می‌گویند: به چه کسانی رأی بدهید و به چه کسانی رأی ندهید! امروز حضور در پای صندوق‌های رأی، و برخلاف نظر آنان عمل‌کردن، تکلیف مضاعف شرعی، ملی و انقلابی به‌شمار می‌رود.
استاد خارج فقه و اصول حوزه‌ی تهران تصریح کرد: شرکت در انتخابات، چه به‌عنوان «انتخاب‌کننده» و چه به‌عنوان «انتخاب‌شونده»، از نظر فقه اسلامی، از سویی مشارکت و دخالت مستقیم در سرنوشت خود است، از دیگرسو، نقش‌آفرینی مستقیم و غیرمستقیم در سرنوشت جمعی ملت و کشور است؛ لهذا شرکت در انتخابات هم واجب عینی است هم واجب کفایی، از نقطه‌نظر اول، واجب عینی است، یعنی هر کسی شرعاً در قبال سرنوشت خویش مسئول و موظف است، از نقطه‌نظر دوم واجب کفایی است، یعنی باید کسانی در حد «من به الکفایه» در این امر اجتماعی شرکت کنند. پس نباید کسی خیال کند: رأی‌دادن فقط جنبه‌ی وجوب کفایی دارد، که اگر دیگران به اندازه کفایت در آن شرکت کنند، تکلیف از او ساقط می‌شود، نه هرگز؛ هر کسی شخصاً مکلف به مشارکت در رأی‌دادن و انتخاب است. همچنین اگر با رأی به عدد معینی، مثلاً در شهری مانند تهران اگر با رأی به شانزده نفر برای خبرگان و سی نفر پارلمان، کار بسامان می‌شود، همه موظفند به همین تعداد نفر رأی بدهند، یعنی همان‌طور که رأی به یک، یا دو، یا سه نفر واجب است، رأی دادن به بقیه افراد مورد نیاز هم تکلیف است، از لحاظ تکلیفی، رأی به نفر اول با رأی به نفر سی‌ام فی‌نفسه یکسان است، رأی‌دادن به چند نفر محدود کفایت نمی‌کند و تکلیف از انسان ساقط نمی‌شود؛ و اگر با رأی کامل ندادن راه را باز بگذاریم که افراد غیرصالح یا غیراصلح به مجلسین راه بیابند در مقابل خداوند متعال و خون شهدا مسئولیم.

چون انتخاب، مستلزم تصرف در حق غیر است، دارای حساسیت مضاعف است

آیت‌الله رشاد افزود: هرچند در نگاه اسلام، حق و تکلیف از هم تفکیک نمی‌پذیرند، بلکه چونان دو رویّه یک امرند، و هر حقی مستلزم تکلیفی و هر تکلیفی مستلزم حقی است، اما مؤمنین بیش از آنکه دغدغه‌ی «حق خویش» را داشته باشند دغدغه‌ی انجام تکلیف دارند؛ به جهت تأکید بر اهمیت وجه تکلیفی شرکت در انتخابات، بنده‌ی طلبه این نکته را توضیح می‌دهم که: رأی هر فرد از آن جهت که دخالت در سرنوشت خویش است، در سبد شخصی فرد می‌ریزد، اما از آن جهت که مشارکت در سرنوشت جمعی است در سبد ملی ریخته می‌شود، معنی این مطلب آن است که: هرچند شرکت در انتخابات از نظر فردی، «به لحاظ واجب عینی‌بودن» اهمیت خاصی دارد، اما این عمل از نظر اجتماعی، «به لحاظ اینکه مشارکت در سرنوشت همگانی» قلمداد می‌شود، مستلزم دخالت در مصالح و منافع عمومی و حقوق غیر است، حساسیت افزون‌تری دارد؛ پس اگر کسی در انتخاب صالح بلکه اصلح تعلل کند و فرد غیرصالح یا حتا غیراصلح وارد مجلسین بشود، چون انتخاب او مستلزم تصرف در حق دیگران نیز به‌شمار می‌رود، شرعاً باید پاسخگو باشد. بنابراین هرگونه بی‌مبالاتی در انتخاب افراد، مسئولیت شرعی سنگینی متوجه ما می‌سازد، لهذا باید برای هر رأیی که داخل صندوق می‌اندازیم حجت شرعی داشته باشیم، یعنی یا نسبت به کاندیداها شناخت شخصی داشته باشیم یا با پرسش از خبرگان و اعتماد به جمعیت‌های متدین و متعهد، به افراد رأی بدهیم.

تکلیف مضاعف صاحبان بینش و بصیرت

رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی همچنین گفت: صاحبان بینش و بصیرت، خاصه شما فضلا و طلاب عزیز، دو تکلیف دارید: یعنی علاوه بر آنکه به‌عنوان یک مسلمان متشرع و یک شهروند وظیفه‌شناس، برای حضور در پای صندوق‌های رأی، دارای تکلیف شخصی شرعی و شهروندی هستید، مکلفید دیگران را به حضور فراخوانید، مردم را توجیه کنید، مؤمنین را ترغیب نمایید، افراد اصلح را به مردم معرفی کنید؛ و اهمیت این وظیفه کمتر از وظیفه اول نیست.

در انتظار خلق حماسه‌ای دیگر هستیم

رئیس حوزه‌ی علمیه‌ی امام رضا(ع) با ابراز امیدواری تأکید کرد: مطمئنیم به عنایت الهی و هدایت صاحب اصلی این کشور و انقلاب، حضرت حجت(سلام الله علیه)، مردم مؤمن، انقلابی، هوشمند و وظیفه‌شناس کشور، در این انتخابات نیز همچون ۳۷ سال گذشته، و به‌رغم دشمنان قسم‌خورده‌ی خویش، با حضور پرشور حداکثری خود حماسه دیگری را در تاریخ نورانی ایران اسلامی ثبت خواهند کرد، خبرگان به‌حق خبره و اصلح را برخواهند گزید؛ وکلای شایسته‌ی وکالت این ملت بزرگ را به مجلس خواهند فرستاد؛ مردم پاسخ یاوه‌سرایی دشمنان داخلی و خارجی را در میدان مردم‌سالاری دینی و پای صندو ق‌های رأی خواهند داد؛ ان‌شاء الله.

با وضو و قصد قربت در پای صندوق‌های رأی حاضر شوید

آیت‌الله رشاد در پایان سخنان خود افزود: بنده‌ی طلبه، به مردم بزرگ و بزرگوار ایران انقلابی توصیه می‌کنم:
اولاً: چون شرکت در انتخابات نوعی عبادت است، با وضو و با قصد قربت بر سر صندوق‌های رأی حضور پیدا کنید،
ثانیاً: در رأی‌دادن به افراد، کمال دقت را معمول بفرمایید و براساس حجت شرعی عمل کنید و به افراد مؤمن و انقلابی مطمئن رأی بدهید،
ثالثاً: با استدلال و منطق، دیگر مؤمنین را به حضور مؤثر ترغیب نمایید؛
رابعاً: چنان‌که رهبر فرهیخته و هوشمند انقلاب فرموده‌اند: «رأی‌دادن هم حق است هم تکلیف»، از تمام حق خود استفاده نمایید و تکلیف خویش را کامل ادا کنید و به سی نفر برای مجلس رأی بدهید؛ در این صورت، بی‌شک در محضر الهی ماجور خواهیم بود.

پاسخ نقدهای فضلا را بدهید، مناظره با مراجع عظام، پیشکش

آیت الله رشاد در درس خارج فقه خود در واکنش به بیانیه های مجتهد شبستری گفت: پاسخ همین فضلا واساتید را که عموما شاگردان حضرات مراجعند برای پذیرش مناظره بدهید، مناظره با مراجع تقلید پیشکش!

به گزارش خبرگزاری مهر، آیت الله رشاد رییس شورای حوزه‌های علمیه استان تهران، صبح امروز دوشنبه ششم دی ماه در آغاز درس خارج فقه خود، با اشاره به بیانیه‌ای که چندی پیش آقای محمد مجتهد شبستری منتشر و در آن مراجع تقلید را به مناظره درباره مسائل دینی دعوت کرد، گفت: ضمن این که این اقدام فی‌نفسه مبارک و مطلوب است، اما جای تعجب است که جناب شبستری که طی سالیان متمادی پاسخگوی نقدهای علمی فراوان واردشده بر مطالبشان نبوده‌اند و همواره از مناظره با دیگران تن می‌زدند، چه رخ داده که اکنون علَم مناظره به دوش گرفته، شعار«هل من مبارز» سرداده‌اند؟ و علی رغم اینکه مدتی است اساتید و فضلای حوزه و دانشگاه برای مناظره اعلام آمادگی کرده‌اند، آنها را بی پاسخ نهاده‌اند؟

گفتگوی علمی، بهترین طریق انکشاف حقیقت است

آیت الله رشاد در آغاز درس خارج فقه خود گفت: بنده مناسب می‌بینم نکته‌ای را راجع به مساله‌ای که این ایام در کشور مطرح شده است عرض کنم. اخیرا جناب آقای محمد مجتهد شبستری طی بیانیه‌ای مراجع عظام تقلید را به مناظره در باب پاره‌ای مسایل اساسی دین دعوت فرموده‌اند؛ این اقدام فی‌نفسه امر بسیار مبارک و مطلوبی است. گفتگوی علمی، بهترین طریق انکشاف حقیقت و شفافیت نظرات و موجب به کرسی حقانیت نشستن آن است.

امتناع مجتهد شبستری از پذیرش دعوت فضلای حوزوی و دانشگاهی برای مناظره

وی اظهار داشت: اما این اقدام از سوی جناب شبستری و با این شیوه که صورت گرفته است، برای امثال بنده که در جریان گذشته‌ ماجرا هستیم، مایه‌ تعجب مضاعف بود؛ زیرا به رغم آن که جناب شبستری سالیان متمادی است به ارائه یک‌جانبه‌ پاره‌ای مطالب برگرفته از آراء صاحب‌نظران دیار فرنگ، خاصه فیلسوفان آلمانی مشغولند و طی این مدت طولانی به انبوه نقدهای علمی‌ای که به مطالب مطرح شده از سوی ایشان وارد شده است پاسخ نگفته‌اند و همواره از پذیرش دعوتهای مکرر فضلای حوزوی و دانشگاهی برای مناظره‌ حضوری تن زده‌اند و احیانا اگر زمانی نیز در محظور قرارگرفته‌اند و به ناچار قراری برای نقد و مناظره نهاده شده است، بر این قرارهای ناخواسته برقرار نبوده‌اند و با تمارض و لطایف الحیل از حضور در مجلس مناظره یا پاسخ کتبی به نقدها خودداری ورزیده‌اند، چه رخ داده است که اکنون زبان به سخن گشوده و عَلَم مناظره بر دوش گرفته، فریاد «هل من مبارز» سرداده‌اند؟

رییس هیات حمایت از کرسیهای نظریه‌پردازی افزود: ایشان فرموده‌اند به سبب سانسور حاکم بر مطبوعات کشور چاپ این مقالات مقدور نبوده است! کدام سخن ایشان و هم‌اندیشگانشان تا کنون در مطبوعات رسمی کشور درج نشده است؟ به خاطر شریف ایشان می‌آورم (اگر فراموش کرده‌اند) قراری را که به خواهش بنده در سفری که با هم برای شرکت در کنفرانس گفتگوی دینی در مدرسه عالی سنت‌گابریل به اتریش رفته بودیم، نهادیم، و طی آن قرار شد: ایشان مطالبشان را مرقوم بفرمایند، ما هم آنها را نقد بکنیم و نقدها را در اختیار ایشان قرار بدهیم و ایشان نیز پاسخ نقدها را بنویسند و عینا بی کم و کاست در مجلات پژوهشگاه درج شود، ایشان هم پذیرفتند اما پس از بازگشت به رغم پیگیریهای فراوان، به بهانه‌هایی از تحقق این قرار امتناع فرمودند.

اقدامات مجتهد شبستری تبلیغاتی است نه علمی

رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در ادامه گفت: اکنون هم عرض می‌کنیم گذشته‌ها گذشته است و این آمادگی الآن هم وجود دارد که مطالب ایشان به جای سایت شخصی‌شان، در همین نشریات و با همان شرایطی که عرض شد درج شود. البته سایت نیز امروز حکم نشریه را دارد، مگر کسی مانع نشر مطالبشان در سایت شده است؟ از همان آغاز حدس زده می‌شد که این یک حرکت تبلیغاتی است، نه اقدامی علمی و منطقی و در نهایت ایشان حاضر به مناظره با افراد حریف خویش نخواهند شد؛ متن شعارآلود بیانیه نیز این گمان را تقویت می‌کرد، اما اکنون که بعد از گذشت افزون بر دو هفته از مبارزطلبی ایشان و اعلام آمادگی مکرر شماری از اساتید و فضلای حوزوی و دانشگاهی، مهر سکوت بر لب نهاده، اعلام آمادگی این فضلا را بی پاسخ گذاشته‌اند؛ حدس اولیه به یقین بدل شده است.

این مدرس حوزه تاکید کرد: جناب شبستری که روزگاری طلبه حوزه بوده اند، خود می‌دانند با چند مقاله‌ روزنامه‌ای نمی‌توان با میراث عظیم علمی بازمانده از بزرگان دین مقابله کرد، این مجموعه‌های فلسفی و کلامی، فقهی و اصولی که در میان آنها دهها دایرهالمعارف گسترده و عمیقی قرار دارد که حاصل رنج و تحقیق روشمند علمی صدها فیلسوف و متفکر، متکلم و فقیه تاریخ بلند شیعه است، حکما و فقهایی این آثار فاخر و فخیم را پدید آورده‌اند که شمار بزرگی از آنها از نوادر و نوابغ تاریخ بشرند.

پاسخ شاگردان مراجع را بدهید، مناظره با مراجع پیشکش!

آیت الله رشاد در ادامه گفت: لازم نیست مراجع عظام که بیش از همه‌ عمر جناب شبستری به تحقیق و تدریس و تربیت شاگرد اشتغال داشته‌اند طرف مناظره با وی باشند، اگر جناب ایشان جدی هستند، پاسخ همین فضلا واساتید را که عموما شاگردان حضرات مراجعند برای پذیرش مناظره بدهند، مناظره با مراجع تقلید پیشکش!

رئیس شورای حوزه های علمیه استان تهران افزود: آقای شبستری فرموده‌اند: چند مقاله در نقد فقه و کارآیی اجتهاد نوشته‌اند و اکنون مطالبه‌ پاسخ از مراجع تقلید دارند و این پاسخ‌ها نیز باید حضوری باشد، مگر ایشان پاسخ نقدهای غیرحضوری را داده‌اند که در صدد برآمده‌اند پاسخ‌ها را حضوری دریافت کنند آن هم از شخص مراجع!؟ اگر غرض از این بیانیه‌نگاری‌ها، جنجال تبلیغاتی و غوغاسالاری نیست ـ که با ذات کار علمی منافی و از منطق بحث و مناظره به دور است ـ چرا تاکنون پاسخگوی نقدها و مناظرات کتبی نبوده‌اند و نیستند و چرا در گذشته و طی این مدت، اعلام آمادگی این اساتید را بی پاسخ نهاده‌اند؟ آیا این طرز مبارزطلبی، حکایت «سنگ بزرگ علامت نزدن است» نیست؟

اعلام آمادگی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه و حوزه علمیه تهران برای مباحثه علمی

آیت الله رشاد تاکید کرد: در هر حال جامعه‌ علمی منتظر پاسخ ایشان به نقدهای گذشته و اجابت اعلام آمادگی کنونی اساتید و فضلاست؛ دوستان حقیر در گروههای علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، همچنین حوزه علمیه تهران نیز آماده‌ هرگونه مباحثه‌ علمی و در چارچوب اخلاق و منطق نقد درباره‌ موضوعاتی که فرموده‌اند هستند. امیدواریم خداوند منان، حریم مکتب اهل بیت(علیهم السلام) را از آسیب و دسیسه نگاه دارد و با مواجهات علمی، منطقی و اخلاقی، حقایق گران نهفته در این مکتب نورانی هرچه آشکارتر بر مسند فکر نسل ما تکیه بزند، ان شاء الله.

 

مشتبه بودن برخی عملیات بانکی جاری بعضی بانکها

ربا از حدود و احکام حائز اهمیت فوق العاده در اسلام است، ارتکاب آن محاربه با خدا و رسول خداست « یا أیها الذین آمنوا اتقوا الله وذروا ما بقی من الربا إن کنتم مؤمنین / فإن لم تفعلوا فأذنوا بحرب من الله ورسوله وإن تبتم فلکم رؤس أموالکم لا تظلمون ولا تظلمون » محاربه با خدا و رسول الله جرم عظیمی است، از شرک که گناهی نابخشودنی است بالاتر است.

 


آیت الله رشاد مطرح کرد:

مشتبه بودن برخی عملیات بانکی جاری بعضی بانکها/ لزوم اصلاح نظام بانکی کشور

آیت الله رشاد امروز در درس خارج فقه خود گفت: برخی عملیات بانکی جاری در بعضی بانکها و مؤسسات مالی عملاً به صورت ربوی عمل میشود؛ چرا بعد از قریب چهل سال از پیروزی انقلاب و تشکیل نظام سیاسی اسلامی، هنوز نتوانسته‌ایم، یا از سر سهلانگاری نخواستهایم یک نظام بانکی تمامعیار مبتنی بر فقه غنی اسلام را طراحی و در کشور بموقع اجرا بگذاریم؟ چرا متولیان نظام بانکی و امور اقتصادی کشور نسبت به ابراز نگرانی مراجع عظام در این زمینه بیتفاوتی پیشه کردهاند؟
در زیر مشروح سخنان آیت الله رشاد را ملاحظه می کنید:
ایشان ضمن تصریح بر این نکته که امروز تحقیق و تحصیل فلسفۀ فقه و فلسفۀ اصول در حوزه از اوجب واجبات علمی است، تاکید کرد: با تحقیق وتدوین، و تعلیم و تعلیم این دو دانش نوپا اما بس مهم، خاصه مباحثی همچون نظریه الحکم و مبادئ الحکم، مقاصد الشریعه ـ البته به نحو مضبوط و فنی و بشیوۀ اجتهادی ـ اصول فقه متحول و ارتقا مییابد، دانش فقه تحکیم، تعمیق و کارآمدتر میگردد.
رئیس شورای حوزههای علمیه استان تهران افزود: مثلاً توجه به این جهت که برخی از احکام الهی در نظر شارع از حساسیت و اهمیت مضاعفی برخودار است، مانند «حق الناس» در قیاس با «حق الله»، و مانند حق جامعه نسبت به حق فرد، و مانند «عِرض» و آبروی انسانهای مؤمن و «نفس محترمه» نسبت به «مال» انسانها، سبب میشود در استنباط احکام و در اعمال حدود الهی درستتر عمل کنیم و عمل ما با مشیت تشریعیۀ الهیه انطباق تام داشته باشد؛ در صورت تزاحم میان حق الناس و حق الله، خود شارع حقوق مردم را بر حق خویش مقدم داشته است، و گاه غفران حق الله را در رهن غفران حق الناس قرارداده. از نبی اعظم (صلوات الله علیه وآله) وارد شده است که: «الغیبهُ أشدُّ مِن الزنا، قیل: وکیفَ؟ قال: الرّجل یزنی ثمّ یتوبُ فیتوب اللهُ علیه، وإنّ صاحبَ الغیبهِ لایُغفَر له حتّى یَغفِر له صاحبُه». غیبت گناهی بدتر و بزرگتر از زناست؛ سؤال شد یا رسول الله چرا غیبت از زنا فراتر است؟ فرمود: برای این که غیبت حق الناس است و تا مغتاب (کسی که غیبت او شده) غیبت کننده را نبخشد حق متعال او را نمیبخشد؛ غیبت که ذاتا امری اخلاقی است، از آن جهت که به حق الناس نیز قلمداد میشود از زنا که امری حقوقی و فقهی است جرم سنگینتری است!؛ اگر شریعت محمدیه (ص) شریعت سمحه و سهله است نسبت به حدود و حقوق الهی است، البته با موازین خاص خود، اما نسبت به حقوق مردم در اسلام هیچ مسامه و سهلانگاری روا نیست؛ و کما این که در صورت تزاحم حق فرد و حق جامعه، تقدم با حقوق جمعی است، اگر حفظ حقوق جمعی مستلزم تصرف در حقوق فردی و تحدید حق اشخاص باشد، در حد این استلزام تصرف و تحدید حق فرد مباح و گاهی واجب میشود؛ همچنین در صورت تزاحم میان حفظ عِرض و جان با حفظ مال، تقدم با حفظ عِرض و جان است؛ و اگر حفظ آبرو و سلامت انسان مستلزم تعرض به مال غیر باشد تعرض در حد ضرورت جایز است، هرچند این جواز تعرض نافی ضمان نیست.
این استاد خارج فقه حوزه تاکید کرد: ربا از حدود و احکام حائز اهمیت فوق العاده در اسلام است، ارتکاب آن محاربه با خدا و رسول خداست « یا أیها الذین آمنوا اتقوا الله وذروا ما بقی من الربا إن کنتم مؤمنین / فإن لم تفعلوا فأذنوا بحرب من الله ورسوله وإن تبتم فلکم رؤس أموالکم لا تظلمون ولا تظلمون » محاربه با خدا و رسول الله جرم عظیمی است، از شرک که گناهی نابخشودنی است بالاتر است؛ علت شدت حرمت ربا و محاربه قلمداد شدن آن این است که ارتکاب به آن و رواج آن جامعه را فاسد و نسلها را فاسد کرده، آن را به سمت جنگ با حق تعالی سوق خواهد داد؛ حرامخواری آحاد جامعه را به ظلم در حق یکدیگر و و نسلها را به ضدیت با خدا خواهد کشاند؛ اگر بشر معاصر ـ در اکثر رفتارها و اعمالش ـ امروز متاسفانه رویاروی خدا قرارگرفته، از جمله به این جهت است که نظام بانکی کشورها ربوی است و ربا در آن رواج بیسابقهای یافته است.
آیت الله رشاد تصریح کرد: به هیچ حیله و عذری نمیتوان جواز و رواج ربا را در جامعه امضا کرد؛ این که برخی با قراردادن شیئای حتی کمارزش، مانند یک چوب کبریت!، روی مبلغ هنگام پرداخت اصل، اخذ ربح و زائد را به بهانهی آن شیئ، جائر دانسته، این عمل را ربا نیانگاشتهاند، بسیار موجب شگفتی است! این نشانهی بیتوجهی به مبانی احکام و فلسفۀ شریعت است؛ آیا میتوان به یک چوب کبریت «حرب من الله» مباح و مجاز کرد یا ماهیت این فعل را تغییر داد؟ آیا عقلا مبالغ هنگفتی را در ازاء چوب کبریت میپردازند؟ آیا آنها این چنین معاملهای را سفهی نمیدانند؟ کما این که نمیشود ربا را به بهانۀ ضرورت و اضطرار و به عنوان حکم ثانوی تجویز کرد، و یا به عنوان حکم حکومتی آن را تحلیل کرد، و اگر استثنائا مجاز باشد دائماً و بمثابه قانون نمیتوان آن را ادامه داد. هر چند نفس تشریع حکم حکومتی از احکام اولیه است اما مصادیق و موارد آن از احکام اولیه و دائمیه نیست؛ برخی کلام حضرت امام (قدس الله نفسه الزکیه) را که فرمود: حکم حکومتی از احکام اولیه است نه ثانویه، درست تلقی نکردهاند؛ بیان آن برزگوار به این معنی نیست که هر مورد از احکام حکومتی که از قِبل حاکم معصوم یا عادل صادر شود حکم اولی است و از خصائل حکم اولی برخوردار است، که از جمله آن خصائل، دائمی و ابدی بودن حکم است:
کلینی (قدس سره) در اصول کافى از حضرت امام جعفر الصّادق علیه السّلام نقل میکند که:
« حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أبَداً إلَى یَوْمِ الْقِیَمَهِ، وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أبَداً إلَى یَوْمِ الْقِیَمَهِ. لَا یَکُونُ غَیْرَهُ وَ لَا یَجِى‏ءُ غَیْرُهُ‏». (کافی، ج ۱، ص ۵۸) «حلال محمد حلال أبداً الی یوم القیامه و حرامه حرام أبداً الی یوم القیامه»، یعنی: حلال محمد «بما هو رسول»،« حلال أبداً الی یوم القیامه»، نه «بما هو حاکم»؛ حکم ثانوی و حکم حکومی امد و اجل دارد؛ تا کی بناست قانون بانکداری بدون ربا مبنای عمل بانکهای کشور باشد؟ قانونی که بنا به اذعان تدوین کنندههای آن، برخی مفاد و مواد آن بر اساس حکم حکومتی و یا حکم ثانوی تنظیم شده است! (این مطلب را بنده مستقیما از خود تدوینکنندگان که از جمله مرحوم آیت الله رضوانی شنیدهام) البته این نکته روشن است و در برخی مقررات عملیات بانکی مصادیق متعددی دارد.
سرپرست حوزه علمیه امام رضا (ع) افزود: چرا بعد از قریب چهل سال از پیروزی انقلاب و تشکیل نظام سیاسی اسلامی، هنوز نتوانستهایم یا از سر مسامحه و سهلانگاری نخواستهایم یک نظام بانکی کامل مبتنی بر فقه غنی اسلام را طراحی و در کشور بموقع اجرا بگذاریم و برای دیگر ملل نیز الگو ارائه کنیم؟ آیا در صورتی که طراحی و تاسیس نظام بانکی براساس احکام تشریعیه و احکام اولیه میسر باشد نوبت به اعمال حکم حکومتی ـ حکم تدبیری است ـ یا استفاده از حکم ثانوی که متکی به عناوین ثانویه است میرسد؟ بسا در صورت امکان ابتنای یک امر بر احکام تشریعی و اولی، ابتنای آن بر احکام ثانوی و احیانا حکم حکومی مجاز نباشد. آیا فقه اهل بیت (سلام الله علیهم اجمعین) از پاسحگویی به نیازهای بشر و حوادث واقعۀ نوظهور و اداره شؤون عصر مدرن عاجز است، یا ما مجریان و مدعیان تن به عجز دادهایم؟ چرا متولیان نظام بانکی و امور اقتصادی کشور نسبت به ابراز نگرانی مراجع عظام بیتفاوتند؟ چرا اقدام درخوری برای حل مشکل صورت نمیپذیرد؟ چرا ما نسبت به این امر بسیار مهم و سرنوشتساز بیاعتنایی میکنیم؟
استاد رشاد ضمن اشاره به این که: علی فرض که قانون بانکداری بدون ربا و مقررات و قوانین بانکی بیاشکال باشد، گفت: در این که در مقام اجرا، برخی مجریان و کارمندان برخی بانکها و مؤسسات مالی و غالب مراجعین آنها با مقررات و قوانین بانکی و احکام عقود مصوب آشنا نیستند یا نسبت به آنها بیاعتنا هستند، و اصلاً بسیار یا از وامگیرندگان عقودی را که روی کاغذها و فرمهای بانکی درج شده قصد نمیکنند، تردیدی نیست؛ آنها معمولاً مبالغ دریافتی را وام تلقی میکنند و مبالغ مازاد بر دریافت خود را سود مینامند و قصد میکنند و عملا معامله ربوی اتفاق میافتد! به هر حال نظام بانکی و متولیان امور باید سریعا برای این بلیه و عویصه ایمانسوز و دینبرانداز تدبیر کنند.
ایشان در پایان تذکر داد: البته جای تذکر دارد که اگر برخی اموال برخی بانکها مشتبه باشد، مشکلی در خصوص حقوق کارمندان زحمتکش آنها ایجاد نمیکند؛ زیرا همۀ درآمدهای بانکها مشتبه نیست، ولهذا محرز نیست که حقوق دریافتی آنان از محل مبالغ مشتبه پرداخت میشود، آنان نباید به جهت این بحثهای طلبگیای که امثال حقیر بییضاعت عرض میکنیم و نظراتی که برخی مراجع عظام و فقهای کرام مطرح میفرمایند نگران باشند؛ ولی باید آنها بیش از دیگر اقشار برای تحقق بانکداری اسلامی اهتمام کنند.

مردم مدیریت کشور را به افراد امین عادل بسپارند

کسانی که با وعدههای کاذب، غیرعملی، غیرقانونی و احیانا غیرشرعی در صدد جلب رای مردم برمیآیند قطعا مجرمند، و به جهت اینکه مرتکب جرم اغوای مردم و کلاهبرداری شدهاند، قوانین کشوری را نقض و حدود شرع را پایمال کردهاند، باید تحت تعقیب قانون قرار گیرند. مگر جرم چنین افرادی از جرم کسانی که، با فریب، کالای غیر مرغوبی را به مردم میفروشند یا بدون صلاحیت به طبابت میپردازند کمتر است؟ چنین کسانی حقوق مردم را تضییع کردهاند، فرصتها را از دست افراد صالح گرفتهاند، به آبروی نظام لطمه زدهاند، برای کشور هزینه درست کردهاند، و احیانا مرتکب تصرفات غاصبانه شدهاند.

وعده‌ی خلاف دادن برای جلب رای حرام است

به گزارش اداره روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، آیت الله علی اکبر رشاد رییس شورای حوزه‌های علمیه‌استان تهران و رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در درس خارج فقه خود که صبح روز چهارشنبه مورخ ۱۳ اردیبهشت ماه جاری در حوزه‌علمیه‌امام رضا تهران برگزار شد درباره انتخابات پیش رو نیز صحبت کردند.

آیت‌الله رشاد در درس خارج فقه خود گفت: رعایت اخلاق و موازین شرعی در فعالیت‌های انتخاباتی، بهترین معیار صلاحیت نامزدهاست. کسی که با وعده‌های کاذب و غیرقانونی و غیرشرعی در صدد جلب رای مردم برمی‌آید مرتکب خلاف شرع و خلاف قانون شده و مجرم است و با این رفتارها، در همین مرحله، صلاحیت شرعی و قانونی خود را برای تصدی مسوولیت در نظام اسلامی از دست می‌دهد.

رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در آغاز درس خود، طبق معمول روزانه در شرح یکی از کلمات قصار امیرالمؤمنین علیه السلام که فرموده‌اند: «لا غِنَى کَالْعَقْلِ وَلا فَقْرَ کَالْجَهْلِ و َلا مِیرَاثَ کَالْأَدَبِ و َلا ظَهِیرَ کَالْمُشَاوَرَهِ» (وسایل: ج۱۲، ص۴۰)، گفت: این عبارت‌های بلند از کلمات قصارِ امیر عبادت و عدالت و امام حکمت و بلاغت حضرت علی سلام الله علیه است که مرحوم شیخ حر عاملی(قدّه) در وسایل الشیعه نقل کرده و سید رضی(قدّه) نیز در کتاب شریف نهج‌البلاغه آورده است. فرموده‌اند: «بی‌نیازی و ثروتی چون عقل وجود ندارد، و تهیدستی و فقری چون جهل وجود ندارد، بزرگ‌ترین میراث ادب است و پشتوانه‌ای فراتر و ارزشمندتر از مشاوره نیست».

حضرت می‌فرمایند: عقل برترین ثروت‌هاست، جهل بدترین ناداری و تهیدستی است، فرهنگ و ادب بالاترین میراث است، مشاوره و التزام به کاربرد خرد جمعی در تصمیمات، ارزشمندترین پشتوانه است؛ چراکه در مقام ثبوت، با مشورت و مشارکت‌دادن عقول و کسب نظر کارشناسی و خیرخواهانه‌ی دیگران حقایق آشکارتر می‌شود و بهترین راه‌ها پیش روی انسان قرار می‌گیرد. در مقام اثبات نیز وقتی با دیگران، خاصه با افراد ذی‌نفع و ذی‌صلاح، مشورت می‌کنیم و به تصمیم می‌رسیم، پشتیبانی افراد را جلب می‌کنیم. البته مشاوره و مشارکت با غیر، و کسب و جلب پشتیبانی دیگران باید بر اساس موازین صحیح دینی، اصول اخلاقی و قواعد صحیح علمی صورت بندد.

گاهی به‌جای مشاوره‌ی عقول، مشارکت‌اهواء اتفاق می‌افتد!

این استاد حوزه در ادامه سخنان خود تاکید کرد: اما گاهی به جای مشاوره‌ی عقول، مشارکت‌اهواء اتفاق می‌افتد! به‌جای عمل بر اساس منطق و اخلاق و شرع، تحریک عواطف و رفتارهای ضد اخلاقی و فریب و دروغ، سرنوشت انتخابات را تعیین می‌کند. آنچه که در لیبرال دموکراسی‌غربی جریان دارد جز این نیست. در ذیل لیبرال دموکراسی، مشارکت عقول رخ نمی‌دهد، بلکه مساعدت روی می‌دهد و عملاً خواهش‌های نفسانی انسان‌ها اجابت می‌شود؛ زیرا در واقع به‌جای اتکای به عقل جمعی، به هوس جمعی تکیه می‌شود. آنچه که مورد مطالبه‌ی عامه و اکثریت است ـ هرچه که می‌خواهد باشد، هر چند خلاف اخلاق باشد، خلاف دین و حتی عقل سلیم باشد ـ تصمیم‌ها را می‌سازد.

دموکراسی ـ لیبرال، مروج گفتمانِ بازی قدرت است

موسس حوزه‌ی علمیه‌ی امام رضا (ع) تصریح کرد: دموکراسی ـ لیبرالیسم، گفتمان بازی قدرت است، نه تحصیل فرصت برای خدمت. هرچند ممکن است پاره‌ای قواعد جعل شده، یا نانوشته پذیرفته شده باشند که در فرایند انتخاب‌ها رعایت شوند، و از آنها به قاعده‌ی بازی تعبیر می‌کنند؛ مثلا رسما می‌گویند که سیاست عبارت است از بازی قدرت، و از جمله‌ی این قواعد نیز این است که هر که سهم بیشتری از قدرت می‌خواهد باید رای بیشتری از توده‌ی مردم را به چنگ آورده باشد و کسی که می‌خواهد رای دیگران را به‌دست بیاورد باید هوس‌ها و خواهش‌های آنها را تامین کند.

ثمره‌ی این مشارکت نیز، نوعا، چیزی جز این نمی‌شود که در عمل، اجماع بر هواهای نفسانی و خواهش‌های مادی اتفاق می‌افتد، و همه‌ی همّ و غمّ کاندیداها نیز مصروف جلب رضای توده ـ به هر قیمتی که باشد ـ می‌شود، و «رِضَا النَّاسِ لَا یُمْلَک‏» (وسایل، ج۲۷، ص۳۹۶)؛ یعنی آنچنان‌که عقل اقتضا می‌کند و شرع حکم می‌کند، رضایت صددرصدی مردم فراچنگ‌آمدنی نیست؛ چون خشنودی‌ها و خواهش‌ها متنوع است. هرچند عده‌ای اخلاق را مطالبه می‌کنند، گروهی عدالت را مطالبه می‌کنند، عده‌ای حقوق خود را مطالبه می‌کنند، اما در طرف دیگر خواهش و خواسته‌ی گروهی دیگر غیرشرعی و غیراخلاقی و احیانا با تصرف و غصب حقوق دیگران فراچنگ‌آمدنی است. این است که نوعا نامزدهای کسب قدرت در ورطه‌ی دروغ و دورویی، فریب و اغوا درمی‌غلتند تا بتوانند رضایت همه‌ی سلایق را جلب کنند.

رعایت موازین شرعی، مهم‌ترین معیار صلاحیت نامزدهاست

رییس شورای حوزه‌های علمیه‌ی استان تهران افزود: ما باید مواظب باشیم در این ورطه درنیفتیم، کاندیداها باید مراقب رفتار و گفتار خود باشند، اینجا جمهوری اسلامی است، نه واشنگتن و پاریس و لندن. حکومت دینی مقدس است، حکومت اخلاق و شرع است، ورود در مناصب حکومت دینی، افراد صاحب صلاحیت و شیوه‌ها و ابزارهای متناسب خود را می‌طلبد. رعایت اخلاق و موازین شرعی در فعالیت‌های انتخاباتی مهم‌ترین معیار صلاحیت نامزدها است. افرادی که با رفتارهای غیرشرعی، غیرقانونی و غیراخلاقی تلاش می‌کنند به مناصبی دست پیدا کنند، با همین رفتارها صلاحیت خود را برای احراز مناصب از دست می‌دهند و در همین مرحله باید صلاحیت آنان مردود اعلام شود، و مردم هم به چنین کسانی رای ندهند.

نمی‌شود با شیوه‌های غیرقانونی، منصب اجرای قانون را به‌دست آورد و از طریق نقض ارزش‌های اخلاقی عهده‌دار مناصب مدیریتی‌ای شد که صیانت از اخلاق از وظایف و لوازم اصلی آن است. نمی‌شود با ارتکاب خلاف شرع، افترا بستن به دیگران، تهمت‌زدن به سایرین، وعده‌ی دروغ، فریب و اغوای مردم، با تصرف غیر مشروع در امکانات و اموال عمومی در سفرهای انتخاباتی، در مناصب نظام اسلامی که حکومت شرع و اخلاق است مستقر شد. چنین کسی و چنین کسانی هرگز شایسته‌ی قرار گرفتن در مناصب نظام دینی نیستند. این‌چنین فرد و یا افرادی عزم اجرای حدود الاهی را نخواهند داشت و چنان‌که تجارب تلخ گذشته نشان داده است این افراد نهایتا به حکومت دینی نیز وفادار نخواهند ماند.

جلب رای از طریق اغوای مردم کلاهبرداری است

کس یا کسانی که با وعده‌های کاذب، غیرعملی، غیرقانونی و احیانا غیرشرعی در صدد جلب رای مردم برمی‌آیند قطعا مجرمند، و به جهت اینکه مرتکب جرم اغوای مردم و کلاهبرداری شده‌اند، قوانین کشوری را نقض و حدود شرع را پایمال کرده‌اند، باید تحت تعقیب قانون قرار گیرند. مگر جرم چنین افرادی از جرم کسانی که، با فریب، کالای غیر مرغوبی را به مردم می‌فروشند یا بدون صلاحیت به طبابت می‌پردازند کمتر است؟ چنین کسانی حقوق مردم را تضییع کرده‌اند، فرصت‌ها را از دست افراد صالح گرفته‌اند، به آبروی نظام لطمه زده‌اند، برای کشور هزینه درست کرده‌اند، و احیانا مرتکب تصرفات غاصبانه شده‌اند. چنین افرادی حتی اگر رای مردم را هم به دست بیاورند: تصرفات آنان در شئون آن منصبِ احرازشده غیر مشروع است، و استفاده از امکانات مادی و معنوی که به مقتضای آن جایگاه در اختیارشان قرار می‌گیرد حرام است و در صورت اتلاف، در حکم تصرف بلا اذن و بلکه خلاف مصالح و رضایت در مال غیر بوده، از نظر فقهی و قانونی ضامن خواهند بود. حتی حقوقی را که بابت تصدی منصب اخذ می‌کنند نامشروع است و باید به بیت‌المال برگردانند.

حضور در انتخابات؛ تکلیف شرعی، رسالت ملّی و انقلابی

رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی با اشاره به دوازدهمین دوره‌ی انتخابات ریاست جمهوری گفت: این ایام، در آستانه‌ی دوازدهمین دوره‌ی انتخابات قرار داریم. مردم باردیگر در معرض تصمیمی سرنوشت‌ساز قرار گرفته‌اند. حضور در انتخابات، چه برای انتخاب‌کردن و چه برای انتخاب‌شدن، هم حق انسانی آحاد مردم است، هم تکلیف شرعی آنها، و هم رسالت ملّی و انقلابی آنهاست. طی دوره‌ی درخشان حدود چهل سال پس از انقلاب، مردم ما با خودآگاهی و مسوولیت‌پذیریِ درخور شان و منزلت ملی و دینی خویش، از عهده‌ی این تکلیف شرعی و رسالت ملّی و انقلابی برآمده‌اند و به خوبی از این حق دفاع و از آن بهره‌برداری کرده‌اند. حضور در صحنه‌ی سرنوشت، که نماد و نمود مردمسالاری است، در کنار دین‌مداری، یکی از دو رکن اصلی نظام جمهوری اسلامی قلمداد می‌شود. ثبات، دوام و قوام، و شکوه و شکوفایی نظام اسلامی به حضور آگاهانه‌ی آحاد ملت است.

حضور در انتخابات برای هر شهروندی واجب کفایی است و اگر به جهت شرکت نکردن آحاد در این عرصه، آسیبی به منافع ملی و مصالح کشور وارد شود همگان شرعا مسوول خواهند بود و باید در مقابل خدا و تاریخ پاسخ‌گو باشند. آحاد جامعه باید به صحنه بیایند و باید به صورت حداکثری هم شرکت کنند، تا مدیریت کشور را به افراد امین و عادل بسپارند.

تب و تنش‌های ادواری انتخابات

اما واقعیت این است که ما هر از چندی به مناسبت‌هایی چون: انتخابات خبرگان، مجلس شورای اسلامی، شوراهای شهر و سایر نهادهای نظام ـ که همه نیز قانونی‌اند و از ارکان و عناصر جوهری نظام جمهوری اسلامی هستند و جمهوریت نظام به همین ارکان و نهادهاست ـ جامعه را دچار تب و تنش می‌کنیم. همان‌طور که اصل این نهادهای مدرن را، احیانا به اقتباس از نُرم‌ها و فُرم‌های غربی، پذیرفته‌ایم، متاسفانه در مقام شیوه‌های دستیابی به این نهادها و تحقق آنها نیز، روش‌های غربی را به‌کار می‌بریم و هر چند سال یک‌بار با کاربرد آنها جامعه را به هیجان می‌کشانیم. ظاهرا زیر پاگذاشتن اصول اخلاقی و موازین شرعی عادت و آسیب ادواری شده است که ما هر از چندی به آن مبتلا می‌شویم و تاوان آن را نیز می‌پردازیم، و تا فضای جامعه به سمت آرامش و بازیابی خود می‌رود، نوبت به انتخاب بعدی می‌رسد و فضای جامعه مجددا آشفته و آلوده می‌شود. قهرا در این تخریب و ویرانگری اخلاقی، فرهنگی، دینی و عاطفی سهم بزرگ، از آن افرادی است که خود را برای برگزیده‌شدن نامزد کرده‌اند. در این فضای آلوده بعضی از نامزدها هم اگر بخواهند حدود اخلاق و موازین شرع را رعایت کنند، مصداق این ضرب‌المثل عرفی خواهند بود که می‌گوید: «اگر نزنی خواهی خورد». به‌هرحال فضا به‌گونه‌ای شکل می‌گیرد که رعایت اصول برای آن عده که مقید هستند نیز دشوار می‌شود و متاسفانه حتی به این سمت و سو رفته‌ایم که اگر کسی قصد رعایت اخلاق را داشته باشد نگران است که رای نیاورد، چون مورد هجمه قرار می‌گیرد و بلادفاع می‌ماند و گاهی ممکن است محکوم هم بشود.

تفاوت «مردم‌سالاری» با «مردم‌داری» و «مردم‌‌مداری»

آیت‌الله رشاد افزود: ما نظام اسلامی را مردم‌سالار می‌دانیم، و «مردم‌سالاری» غیر از «مردم‌داری» و «مردم‌مداری» است. مردم‌داری در نوع کشورها رایج است، یعنی اکثر کشورها می‌خواهند مردم را به هر قیمتی که شده داشته باشند. مردم‌مداری نیز در بسیاری از کشورها اجرا می‌شود، اما به‌جای اینکه مدار، عقل و دین و اخلاق باشد، مدار خواست مردم است. آنچه که در اسلام مطرح است «مردم‌سالاری دینی» است، یعنی حرمت و حقوق مردم و شان و کرامت آنها، در چارچوب شرع، باید تامین شود. مردم بالاترین حقوق را در ظرف شرع می‌توانند به‌دست بیاورند و این‌گونه نیست که بگوییم اگر موازین شرعی را رعایت کنیم حقوق مردم تضییع می‌شود، بلکه برعکس، زمانی‌که حقوق، اخلاق و شرع را خدشه‌دار می‌کنیم اول‌زیان بر حق مردم وارد می‌شود و اول‌کسانی که زیان می‌بینند مردم هستند. در جامعه‌ای که اخلاق مخدوش می‌شود اولین کسانی که آسیب می‌بینند مردم آن جامعه‌اند و آنگاه که یک نفر با فریب و رعایت‌نکردن حقوق و اخلاق و شرع تلاش می‌کند رای مردم را جلب کند، اول مردم هستند که ضرر می‌کنند، چون در عمل فریب خورده‌اند.

حضور در صحنه‌ی سرنوشت؛ هم وظیفه‌ی شرعی و هم وظیفه‌ی ملی و انقلابی

با وجود این، حضور در صحنه برای تعیین سرنوشت، هم وظیفه‌ی شرعی و هم وظیفه‌ی ملی و انقلابیِ همه‌ی آحاد جامعه است. یک جامعه‌ی زنده، بیدار، عاقل و اهل فکر و تدبیر، قهرا خود را مکلف می‌داند که در تعیین سرنوشتش مشارکت کند. این مساله به لحاظ شرعی وظیفه است، چون اگر به دلیل کوتاهی ما افراد ناصالحی انتخاب شوند، ما در واقع وزر اعمال و رفتارهایی را که این منتخب غیرصالح انجام می‌دهد بر گردن گرفته‌ایم. پس شرعا موظف هستیم در این عرصه به صورت جدی وارد شویم.

به لحاظ ملی نیز همین‌طور است؛ کما اینکه حق آحاد جامعه هم هست. به‌هرحال بناست عده‌ای در مصادر امور قرار بگیرند و آنها تصمیماتی خواهند گرفت و در حدود حقوق ما دخالت خواهند کرد و ما نیز حق داریم در تامین و استیفای حقوق خود و رقم‌زدن سرنوشتمان مشارکت کنیم. این مساله هم تکلیف است و هم حق. چه به لحاظ شرعی و چه به لحاظ ملی و انقلابی.

شرط عدالت برای نامزدهای مناصب حکومتی

استاد حوزه‌ی تهران در ادامه گفت: البته کسانی که نامزد می‌شوند باید جهات شرعی را رعایت کنند. حتی به‌نظر بنده، لازم بود در قانون اساسی، همان‌طور که برای رهبری حدود دقیقی را تعیین کرده‌اند، از اینکه رهبر باید مجتهد باشد، عادل باشد، مدیر باشد، مدبر باشد و در عین حال برگزیده‌ی خبرگان ملت باشد، در خصوص منتخبانِ سایر نهادها نیز خوب بود شرایطی لحاظ می‌شد و بسا به لحاظ فقهی درست این باشد که از رییس‌جمهور گرفته تا وکلای مجلس و نمایندگان مردم در شوراها و… قید عدالت لحاظ شود؛ یعنی یک فرد عادل باید به‌عنوان رییس‌جمهور انتخاب شود و یک فرد فاسق و فاجر، و لو با رای مردم، نتواند رییس‌جمهور شود. ما می‌گوییم یک قاضی که باید روی پنج هزار تومان قضاوت کند باید عادل باشد، شاهدی هم که قصد شهادت‌دادن برای اثبات حق چند صدتومانی کسی را دارد باید عادل باشد، امام جماعتی که می‌خواهد با یک نفر نماز بخواند باید عادل باشد، آنگاه یک نفر که هزاران میلیارد بودجه و بیت‌المال در اختیار اوست نباید عادل باشد؟ اگر او عادل نباشد چه تضمینی هست که این رقم‌های نجومی و سرسام‌آور بیت‌المال درست هزینه شود؟ اگر عدالت نباشد هرگز قابل اعتماد نیست و ای‌کاش در قانون اساسی، به‌صراحت، شرایط خاصی به‌عنوان اوصاف آفاقی و انفسی برای رییس‌جمهور، نمایندگان مجلس و حتی نمایندگان شورای شهر ـ ازجمله شرط عدالت ـ تعیین می‌شد.

مگر می‌شود کسی زمام امور را به‌دست بگیرد و عملا اختیارات و امکانات او از رهبری هم بیشتر باشد، ولی عادل نباشد؟ بودجه و ابزار و دستگاه‌ها عملا در اختیار کسانی است که به‌عنوان رییس‌جمهور متصدی امور می‌شوند. پس چطور می‌توانیم بگوییم لازم نیست اینها عادل باشند؟ و لازم نیست احراز عدالت شوند؟ ما در شئون و امور بسیار جزیی و کم‌ارزش قید عدالت می‌گذاریم، در چنین شانی نباید قید عدالت لحاظ شود؟

فقه‌الإنتخاب؛ عرصه‌ی ناگشوده

فقه ما متاسفانه همچنان به همان مسایل و عرصه‌های هموارِ طی‌شده می‌پردازد؛ درحالی‌که عرصه‌های عملی جدید فراوانی وجود دارد که بدان‌ها نپرداخته‌ایم، و فقه‌الانتخاب یکی از آنهاست و خود، باب وسیعی از فروع فقهی را شامل می‌شود. هیچ‌کدام از فقهای ما موضوع درس خارج خود را چنین مباحثی قرار نمی‌دهند. البته همین اشکال بر ما هم وارد است و باید مثلا به‌جای کتاب‌الصلاه و صلاه‌المسافر که داریم عرض می‌کنیم، وارد بحث‌های مبتلابه جامعه و کشور بشویم. اما امثال بنده جزء صغار طلابیم و نظر ما برای دولت و ملت حجت نیست. اعاظم حوزه ـ که آرایشان حجت است ـ باید وارد این مباحث بشوند. ما طلبه‌ها اگر وارد شویم و به مطلبی هم برسیم همانند نظر یک حقوق‌دان، تنها ارزش نظری خواهد داشت، و غیر از نظر مراجع عظام تقلید است که برای مقلدان، در میان دولت و ملت، حجت است.

پیام آیت‌الله رشاد در پی حادثه تروریستی تهران

اقدامی برای کتمان ناکامی‌ها و ناتوانی‌های پیاپی داعش ددمنش

پیام آیت‌الله رشاد در پی حادثه تروریستی تهران

اقدامی برای کتمان ناکامی‌ها و ناتوانی‌های پیاپی داعش ددمنش.
در پی دستگیری همه‌ی جوخه‌های ترور اعزامیِ دژخیمان رسوای موسوم به داعش، و ناکام‌ماندن ده‌ها باره‌ی اقدامات تروریستی عوامل آن، طی سنوات گذشته، و به دنبال شکست‌های پی در پی اخیر این جریان شوم در جبهه‌های نبرد عراق و سوریه که به همت و هدایت فرزندان انقلاب اسلامی رقم خورد، اینک داعش ددمنش، برای جبران و کتمان ناکامی‌ها و ناتوانی‌های پیاپی خویش، با اقدامی سفیهانه در یک بازی سراپا حماقت‌آلود و جنون‌اندود، که فاقد هرگونه ارزش نظامی بود، در قلب طپش‌گر و بیدار جهان اسلام، تهران انقلابی، دست به جنایت زد، و خون شماری از مردم مؤمن روزه‌دار بی‌گناه و بی‌پناه را بر زمین ریخت.
این اقدام احمقانه و عقده‌گشایانه، بیش از پیش پروردگان تعلیمات تحجرآمیز و خشونت‌خیز سَلَفی افراطی، و هادیان و حامیان مرتجع و قبیله‌پرست آنان را رسوا ساخت.
هرچند این واقعه برای ملت و نظام ما سخت تلخ و جانگزاست، اما می‌تواند حاوی و حامل دستاوردهای مثبت مهمی نیز باشد، ازجمله آنکه: این حادثه برای بسیاری از «ناآگاهان» و جاهلان حق‌ناشناس و «نابهوشان» و غافلان ناسپاس، زنگ بیدارباش و هشیارباش بود که: امنیت و عافیت حاکم بر سرزمین پهناورمان را قدر بدانند، دلیل حضور پیشگیرانه و ایثارگرانه‌ی مستشاران و مدافعان در دوردست‌های مرزها را درک کنند، از تضعیف ارکان نرم و سخت امنیت و آرامش کشور بپرهیزند، از برهم‌زدن وحدت امت و تحریک متعصبان بازی‌خورده و مزدور خودداری ورزند، از به سستی کشاندن ایمان و آرمانخواهی جوانان و فروکُشتن روحیه‌ی انقلابی ملت اجتناب نمایند، از مسئله‌سازی‌های کاذب دست بردارند، از آسیب‌زدن به انسجام ملی دست بکشند، از اعتماد به بیگانه و از نرمش در برابر دشمنان غدار اهتراز جویند.
بی‌شک دولت و ملت ما این واقعه‌ی تلخ را جدی خواهند گرفت، و فرزندان خمینی کبیر (قدّس‌سرّه) و مقلدان خامنه‌ای حکیم، در میدان‌های نبرد پاسخ درخور و فراخوری به آمران و عاملان این جنایت وحشیانه خواهند داد.
منِ کمترین طلبه، از سوی خود و ارکان حوزه‌ی عریق و کهن تهران، شهادت مظلومانه‌ی شهدای این واقعه‌ی دردناک را به محضر منور حضرت بقیه الله العظمی امام عصر (عج)، رهبر فرهمند و فرهیخته‌ی انقلاب اسلامی و دیگر مراجع عظام تقلید (ادام الله ظلهم)، مردم انقلابی و روزه‌دار، خانواده‌های معزز آنان تسلیت عرض نموده، برای این شهدای عزیز که با زبان روزه و در ماه ضیافت الهی به مقام منیع «عِند رَبّهم یُرزقُون» نائل آمدند، علو مرتبت مسئلت کرده (طوبی لهم و حسن‌مآب) برای بازماندگان بزرگوار آنان صبر و سلامت آرزو می‌کنم.
علی‌اکبر رشاد
۱۸/۳/۹۶ مطابق سیزدهم رمضان ۱۴۳۸