علما وارثان انبیاء و پیامبران هستند

علما وارثان انبیاء و پیامبران هستند

عمامه‌گذاری و معمم شدن یعنی در مسیر هدایت، جان را هم فدا کنیم/ بینند طلبگی حریم و حرمت دارد

تولیت حوزه علمیه امام رضا(ع) گفت: عمامه‌گذاری و معمم شدن یعنی در مسیر هدایت، جان را هم فدا کنیم و از مشقات و سختی‌ها نهراسیم.

آیت الله علی اکبر رشاد در مراسم عمامه گذاری طلاب در حوزه علمیه امام رضا(ع) با گرامیداشت ایام سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) اظهار داشت: ما طلاب، فرزندان آن بانوی بزرگ اسلامی هستیم و حق داریم که خود را فرزند ایشان بنامیم، البته اگر شرایط شرایط لازم را تحصیل کرده باشیم.

رئیس شورای حوزه‌های علمیه استان تهران افزود: ایشان بانو و سیده و بزرگ ما چه مردان و یا زنان هستند، این گونه نیست که ما از ساحت قدسی آن حضرت از جهات معنوی برخوردار نباشیم و فقط بانوان برخوردار باشند،ما نیز می توانیم از قدسیات ایشان برخوردار باشیم چنان که حضرت حجت نسبت به ساحت آن بزرگوار تاکید می کنند که ایشان حجت بر ماست و به سیره ایشان رفتار می کنیم.

وی بیان کرد: در روزگاری رسول خدا(ص) که اشرف اولاد انسان است به حضرت فاطمه(س) متوسل می شدند، ما معتقدیم بعد از خدای متعال وجودی به بزرگی حضرت رسول خدا(ص) وجود ندارد اما برخی از روایات و تجارب ائمه اطهار(خ) نشان می‌دهد آنها دست به دامان حضرت فاطمه(س) می شدند، چه برسد که ما از مقام معنوی و قداست ایشان در کسب تقوا و طهارت محتاج و بهره مند نشویم.

آیت‌الله رشاد همچنین عنوان کرد:وجود مبارک حضرت زهرا(س) در واقع پایه و پیوند میانی رسالت و امامت است و ائمه اطهار همگی از طریق ایشان به رسالت متصل هستند چرا که امیرالمومنین(ع) همسر اوست و سایر حضرات، فرزندان ایشان هستند.

وی تصریح کرد: در مقام تحصیل طهارت ما نیازمند توسل به ساحت مبارک ایشان هستیم هم در مقام تحصیل علم و هم معرفت چنین است، همه معارف به تحصیل عادی به دست نمی آید بلکه در تحصیل متعارف فقط معارف حصولی به دست می آید و حافظه پر می شود و جان آدمی با علم پیوند نمی خورد.

مؤسس و رئیس حوزه علمیه امام رضا(ع) خاطرنشان کرد: علم شهودی که عین علم را انسان ملاحظه می کند و در وجود خودش وجود و مشهود را دارد که وجودش با علم پیوند می خورد با معلوم پیوند می خورد براساس نظریه اتحاد علم و معلوم و عقل و عاقل و معقول و این علم، علم به شمار می رود.

وی گفت: اینکه برخی از قضایا را حفظ کرده و در ذهن انباشته باشیم مجازا علم است چون از وجود ما جداست عالم نیستیم اگر صرفا مجموعه ای قضایا و علوم حصولی را به دست آورده باشیم با وجود ما متحد نشده است.

آیت‌الله رشاد اظهار داشت: عالم کسی است که علم جز وجودش شده باشد لذا ترکیب ساخت و ترکیب عالم، صدق می کند انسان مصداق وجودی شده که محیط بر علم است و احاطه ذهنی کفایت نمی کند برای چنین علمی بلکه باید انسان با علم متحد شود و عالم همان علم شود و اگر علم با معلوم متحد شود انسان با معلوم نیز متحد است در این جا دیگر خطا راه ندارد یک نوع عصمت علمی به وجود می آید قائل به عصمت علمی بزرگانی هستم که در معرفت، خطا نمی کنند.

وی افزود: ما فرزندان چنین مادری هستیم و باید سعی کنیم این صلاحیت و لیاقت را کسب کنیم ما موظف و سربازان حجت هستیم ولو اینکه در مقام ثبوت، صالح نباشیم اما باید خود را به سربازی بزنیم، زیرا این بزرگواران دست رد به سینه کسی نمی زنند.

رئیس و موسس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی عنوان کرد: وقتی در مورد حضرت فاطمه سخن می گوییم در واقع باید با مادر حرف بزنیم و حس کنیم داریم با مادر خویش سخن می گوییم و نباید لحظه ای از وجود ایشان غائب باشیم.

وی بیان کرد: ظلم در حق حضرت خدیجه(س) و در حق حضرت زهر(س)ا و حتی در حق حضرت زینب(س) است که ما نسبت به حضرات معصوم سلام کنیم و به ساحت این بانوان سلام و عرض ارادت نکنیم حضرت خدیجه(س) چه میزان برای این دین زحمت کشیده و چه دین عظیمی بر گردن ما قرار دارد.

آیت‌الله رشاد خاطرنشان کرد: اگر این ها را می دانستیم شب و روزمان را به خدمت آن بزرگوار اختصاص می دادیم و همه وجودمان را وقف ایشان می کردیم که این قدر مظلوم نباشند؛ حضرت خدیجه(س)، محبوب دل پیامبر(ص) بود و همچنان ناشناخته است و پس از 14 قرن ما حوزیان و طلاب، کاری اساسی نسبت به ایشان نکرده ایم.

وی گفت:ایشان کسی بود که هر گاه بعد از ارتحال تا پایان عمر، رسول خدا یاد ایشان می افتاد گریه می کرد پس چه مقام و رتبه ای داشته است و ایشان حبیب خداست و چه خدمتی کرده اند که در دوران غربت حضرت محمد از ایشان یاد می کند.

رئیس شورای حوزه‌های علمیه استان تهران افزود:رحلت حضرت خدیجه(س) شهادت گونه است و ایشان در شرایطی از دنیا رفتند که ثروتمند ترین بانوی آن روزگار بودند اما در فقر جان سپردند.

وی عنوان کرد:ایشان کسی بود که قبا از بعثت وقتی حضرت معتکف در غار حرا بودند از مکه تا غاز که فاصله زیادی وجود داشت را می پیمودند و در این مسیر صعب العبور برای حضرت غذا و کوزه آب می بردند و هر روز این مسیر را می پیموده تا این آب و غذا را به محضر رسول خدا در غار برسانند.

آیت‌الله رشاد گفت:خدا نیز در قبال این ایثار، به او پاداشی عظیم همچون حضرت فاطمه(س) داده است هر چند این اعطا شدن کوثر خطاب به رسول خداست ولی حضرت خدیجه نیز مرود خطاب است حضرت فاطمه پاداش حضرت رسول و حضرت خدیجه است, بیش از 20 معنا برای کوثر بیان شده است که عظمت ایشان را می رساند.

وی افزود: همه مسلمانان و برگان و علما شاگردان فرزندان حضرت خدیجه(س) هستند ما تعالیم را از ائمه دریافت کردیم و ائمه فرزندان حضرت خدیجه است و میلیون ها مسلمان و عالمان از نسل ایشان به بشریت خدمت می کنند.

رئیس شورای حوزه‌های علمیه استان تهران بیان کرد:ما طلاب باید نسبت خود را با آن بزرگواران این گونه تعریف کنیم و بدین سان، مادر به فرزندان ترحم می کند و فرزندان را به هیچ قیمتی طرد نمی کند، ما باید رابطه معنوی و قلبی با ائمه اطهار برقرار کنیم.

وی ادامه داد: معمم شدن و عمامه گذاری پیام مهمی دارد و نباید به راحتی این لباس را از خود جدا کرد باید جایگاه این لباس را فهمید علما، وارثین انبیا هستند و باید راه پیامبر را دنبال کنیم با همه مشقات، پیامبر دست از رسالت برنداشت ما نیز نباید از صحنه خارج شویم.

آیت‌الله رشاد اظهار داشت:در این مسیر به پیامبر(ص) و ائمه نیز توهین و اهانت کردند ما طلاب که از آنان بالاتر نیستیم که از این توهین ها واهمه داشته باشیم و میدان را خالی کنیم.

وی عنوان کرد: معمم شدن یعنی اعلام کنیم فرزند حضرت زهرا هستیم و این لباس را در این مسیر هدایت، کفن خود می دانیم و از چیزی هراس نداریم، طلاب با مردم تفاوت‌های زیادی دارند یکی از این تفاوت ها این است مردم یک سری احکام شرعی برعهده شان است که باید رعایت کنند ما نیز مانند مردم چنین احکامی را باید رعایت کنیم اما تفاوتی داریم یک سری احکام شانی نیز داریم طلبه بودن اقتضائاتی و شرایطی دارد.

وی تاکید کرد: باید کاری کنیم ما طلاب را در خیابان دیدند یاد ائمه اطهار بیفتند و مراقب باشیم مردم هم خوبی ها و هم بدی های طلاب را می بینند طلبگی حریم و حرمت دارد و باید قدر آن را بدانیم و با رفتار خویش موجب شویم مردم دین خود را حفظ کنند و هدایت شوند.

جامه روحانیت؛ جامه جهاد و اجتهاد

جامه روحانیت؛ جامه جهاد و اجتهاد

عمامه گذاری به مثابه تعریف هویت
عِمامه گذاری در عُرف حوزه، برای طلاب، در عِداد وقایع عمده و اصلی زندگیِ صنفی و شخصی قلمداد می‌شود؛ ما در حوزه عنوانی داریم به تعبیر رایج به عنوان وقایع اربعه یعنی اینکه باید این وقایع مهم ثبت شوند؛ از جمله ولادت، ازدواج، طلاق و فوت به اینها می‌گویند وقایع اربعه؛ اما برای طلاب وقایع خمسه داریم؛ عمامه گذاری هم در حد تولد، ازدواج طلاق و فوت، عمده و مهم است؛ چرا که جامه ی روحانی بر تن طلبه و عمامه بر سر طلبه، به مثابه تعریف هویت است و طلبه با لباس روحانی، هویت پیدا می‌کند. هویت طلبه این است که معمم باشد و در حقیقت، عمامه گذاری به معنای آن است که طلبه یک هویت جدیدی را پذیرفته یا جایگاه او در ذیِّ طلبگی تثبیب شده است. لهذا این واقعه گاه از سایر وقایع مثل ازدواج و طلاق نیز ممکن است مهمتر قلمداد شود؛ همانطور که در آن وقایع شخصیت و هویت فرد تعریف می‌شود، با بر تن کردن جامه علم و عالم دینی و عمامه بر سر نهادن نیز هویت طلبه تعریف می شود.
به خاطر دارم که در سفری علمی برای شرکت در همایشی با مرحوم علامه سید مرتضی عسگری(ره) همسفر بودیم؛ طی مدتی که در همایش شرکت داشتیم با یکدیگر هم اتاق بودیم؛ ایشان شب در اتاقی که شب ها استراحت میکردیم و روزها در همایش حضور داشتیم روی تخت خود با عمامه می خوابید و حتی پیش من قبا و عمامه خود را در نمی آورد. این یعنی هویت! یعنی انگار عمامه و این قبا و احیاناً لباده جزء وجود یک فرد روحانی است! تاسف بار است که امروزه با طلابی روبه‌رو هستیم که دوزیست هستند. یک بار آنها را به کت شلوار می‌بینیم بار دیگر با عبا و قبا؛ این لباس به مثابه یک یونیفرم نیست؛ بلکه به مثابه هویت است، شناسنامه طلبه است!
بعضی از بزرگان و اساتید، توجه و تلقّی خاصی از لباس داشتند. مرحوم شیخنالاستاد حاج شیخ مجتبی تهرانی(ره) می فرمودند: تا زمانی که این پارچه را خریدیم و تا وقتی آن را شسته یا روی بند می اندازیم صرفاً یک پارچه است. اما وقتی عمامه را می بندیم دیگر حتی پا به سمت آن دراز نمی کنیم و آن را مقدس می دانیم!

بی توجهی طلاب امروزی به تقدس جامه روحانیت
ای کاش طلاب امروزی به این دو جهت لباس روحانیت توجه می داشتند که جامه روحانیت و عمامه از سویی هویت طلبه است و از دیگر سو از قداست برخوردار است و طلاب می بایست به لوازم هویت بخشی و قداست مندی عمامه و لباس روحانی توجه و التزام داشته باشند.
طلبه های عزیز باید بدانند با لباس، یک سلسله محدودیت ها و ممنوعیت ها و بلکه حرمت های شرعی خاص متوجه آنها خواهد شد. ما به عنوان یک مسلمان از محدودیت های شرعی مشخصی برخورداریم و باید آنها را مراعات کنیم. طلبه مضاف بر این ها یک سلسله محدودیت‌های شانی دارد که بسا در بعضی مواقع به حکم ثانوی محدودیت و ممنوعیت و حرمت شرعی هم تلقی می‌شود. پس بنابراین طلبه با دو نوع محدودیت و ممنوعیت مواجه است و باید دو نوع حرام را رعایت کند: حرام شرعی و حرام شانی. آنچه که با شان روحانیت سازگار نیست در جهات مختلف آنها را باید مراعات کند این بدان معناست که حد و مرز خاصی وجود دارد که مربوط می شود به شان روحانیِ فرد. بسیاری از چیزها بر مردم عادی مباح است در حالی که بر طلبه مکروه و بلکه گاه حرام است! بسیاری از چیزها بر مردم عادی احیاناً مستحب است در حالی که بر طلبه چه بسا واجب باشد! طلبه باید آنها را به لحاظ شانی رعایت کند. اینکه حضرت امام رضوان الله تعالی علیه فرمودند: زمان و مکان در اجتهاد تأثیر دارد که یک مبنای بسیار مترقّی و کارساز است و مطلب دقیق و صحیحی است؛ به اضافه آن باید گفت که هویت و فرهنگ هم در اجتهاد تاثیر دارند و باید در مقام اجتهاد به عنوان دو عنصر مهم مورد نظر قرار بگیرند و بعضی فتاوایی که از بعضی فقهای ما در اختیار است ناظر به همین حیث است. اینکه مثلاً کیفیت حجاب گرفتن بانوان در یک منطقه و در یک جامعه و در یک فرهنگ به نحوی باید باشد و هست و در جامعه دیگری احیاناً ولو اینکه متفاوت و حتی به نحوی که به طور متعارف حجاب می گیرند حجاب گرفته نشود بعضی فقها می گویند اشکالی ندارد مثلاً فرض کنید برخی لباس های محلی که در میان بعضی اقوام ایرانی معمول است که اصولاً آن لباس به نحوی است که شاید همه بدن و بخشی از چانه و زیر چانه را نمی پوشاند بعضی از فقها می گویند در آن جامعه و در آن فرهنگ ممکن است ایراد نداشته باشد و منافی عفت و منافی حجاب و ناقض حجاب نیست و شاید از این فِقره آیه هم استفاده کنند که ما ظَهَرَ است، یعنی فرهنگ می‌تواند در فتوا تأثیر گذاشته و هویت می تواند در فتوا لحاظ شود.

بیان خاطره از عمامه گذاری بدستان آیت الله گلپایگانی در سال ۱۳۵۲
من وقتی حوالی سال های ۱۳۴۹ و ۵۰ بعد از حدود دو سه سال که در آن شرایط و آن فضای تهران درس خواندم در سنین حدوداً ۱۵ سالگی به شهر مقدس قم مهاجرت کردم. بعد از عزیمت به قم از حُسن تصادف و بلکه از توفیق الهی _ نمی‌دانم به چه دلیل یا به پیشنهاد و راهنمایی چه کسی _ مستقیم سراغ مدرسه ای رفتم که ذیل نظارت و هدایت مرحوم آیت الله العظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی بود در خیابان صفائیه؛ به آنجا رفتم و درس‌هایی که در تهران خوانده یا نخوانده بودیم امتحان دادم؛ مثلاً ما مغنی باب ثانی را خوانده بودیم باب رابع را نخوانده بودیم و بالعکس؛ هر دو را امتحان دادیم و حاشیه‌ ملا عبدالله را برای ورود به پایه ۴ امتحان دادیم؛ به تهران بازگشتم و پس از مدت چند روزه دوباره به قم رفتم تا نتایج امتحانات را ببینم. خاطرم هست که مثلاً باب چهارم را که اصلا هنوز نخوانده بودم گفتند قبولی! فهمیدم که باب ثانی که خوانده بودم را نیز حتما قبول شدم خیلی خوشحال شدم. بنابراین ابتدای سال تحصیلی به قم مهاجرت کردم و در مدرسه علوی حجره گرفتم؛ مدرسه آیت الله گلپایگانی آموزشی بود و مدرسه دیگری وجود داشت که خوابگاهی بود یعنی مدرسه علوی در خیابان تهران آن روز قم به ما حجره دادند و از اول که وارد قم شدم از نظر آموزشی در مدرسه آیت الله گلپایگانی خیابان صفائیه مشغول به تحصیل شدم و از نظر بیتوته و حیث خوابگاهی در مدرسه علوی خیابان تهران قم بودم که هنوز هم دایر است. این دو مدرسه تحت اشراف ایشان بود و ما تحت اشراف، هدایت و تربیت آیت الله گلپایگانی در آمدیم.
لمعه را شروع کردیم، اصولین و شرح لمعه و دو جلد اصول فقه مرحوم مظفر را آنجا خواندیم. البته مختصر را نیز نزد آیت‌الله حاج حسن آقا تهرانی خواندیم و بخش عمده اصولین را در جلسه درس آیت‌الله امینیان گیلانی تتلمذ کردیم و شرح لمعه و ابواب و کتب مختلف را نیز پیش اساتید گوناگون از جمله از مرحوم آیت الله اشتهاردی و آیت الله صلواتی و مرحوم آیت الله طالقانی تتلمذ می کردیم. یک دوره معالم را هم نزد آیت الله باکویی تتلمذ کردیم. تفسیر را در حضور آیت‌الله شب‌زنده‌دار شیرازی والد مکرم استاد بزرگوار آیت الله شیخ محمد مهدی شب‌زنده‌دار تتلمذ کردیم. کلام، ادیان، فِرَق و مباحث معنوی را نیز در محضر آیت الله شوشتری خواندیم.

طلاب با اتمام لمعه قریب الاجتهاد می شوند
عرف حوزه است که وقتی طلبه به لمعه می‌رسد یا آن را به اتمام می رساند معمم می‌شود گرچه سابقاً چنین بود که علما، خاصه سادات، فرزندشان را از همان دوران طفولیت و قبل از حتی نوجوانی معمم می کردند؛ من از رهبر معظم انقلاب شنیدم که می فرمودند من کوچک که بودم قبا و عمامه داشتم و در کوچه با این لباس با بچه‌ها و دوستانم بازی می‌کردیم! به هرحال معمول بود که علما فرزندانشان را حتی از کودکی معمم می‌کردند. این به این معنا بود که از همان اول، یک روحانی، روحانی بار بیاید. من در کتاب نظام آموزشی پرورش مآل گفته‌ام که طلبه باید به معنی الکلمه آخوند بار بیاید، یعنی آخوندی جزء حس هویتی او باشد و طبیعت ثانویه طلبه قلمداد شود؛ ولی خوب سنت دیگری که در این دوره های اخیر معمول شده و گرچه و مع الاسف مثل تاخیر سن ازدواج و بالا رفتن سن ازدواج سن عمامه گذاری هم بالا رفته است این بود که طلاب لمعه را که مشغول می شدند و پایان می‌گرفت معمم می شدند و این یک منطق داشت و آن منطق این بود که لمعه یک دور فقه شیعه است و طلبه هیچگاه دیگر توفیق پیدا نمی کند یک دور فقه شیعه را بخواند.
همه طلبه‌ها در عمرشان با لمعه یک دور کامل فقه شیعه را مرور می‌کنند این فی نفسه خوب است. خوب تر از آن این است که طلبه لمعه را خوب بخواند یعنی همچنان که حق لمعه است تدرس و تعلم کند لمعه یک کتاب نیمه اجتهادی و نیمه استدلالی است و اگر کسی به مقتضای همین نیمه استدلالی و نیمه اجتهادی بودنش آن را بخواند نیمه مجتهد می‌شود؛ که اصطلاحاً می‌گوییم قریب الاجتهاد. عرض من به عنوان یک طلبه که بیش از نیم قرن از دوران طلبگی و تتلمذ او سپری شده و بیش از نیم قرن است که به تدرس و تدریس و تعلم و تعلیم مشغول است این است که: اگر طلبه ای لمعه را آنچنان که باید و شاید خوانده باشد وقتی آن را به پایان می‌برد باید قریب الاجتهاد شود؛ با این منطق طلبه ها را معمم می کنند و این منطق درست است ولو اینکه گاه ممکن است این معنا و منطق محقق نشود. طلبه‌ها تا قبل از معمم شدن و بدون عمامه به تبلیغ نمی رفتند و نباید بروند و این آفتی است که بعضی طلبه ها بدون عمامه به کار تبلیغی می پردازند و این می‌تواند اگر جوانب قضیه ملاحظه نشود تبدیل به یک آفت شود که غیر معممین و غیر متخصصین وارد حوزه تبلیغ دین شوند که نوعاً نیز منتهی به تحریف و انحراف می شود!

خاطره سفر تبلیغی در محضر ملا آخوند همدانی
ولی گاهی طلبه ها قبل از آنکه معمم شده باشند به اقتضاء شرایط با احساس مسئولیت سفر تبلیغی می رفتند؛ ما هم یک نوبت از قم به همدان رفتیم و به محضر مرحوم آیت الله ملا علی آخوند همدانی مشرف شدیم در مسجد ایشان طلبه های زیادی شاید۵۰ تا ۱۰۰ نفر از نقاط مختلف کشور و عمدتا از قم آمده بودند و دورتادور مسجد نشسته بودیم؛ ایشان هم نشسته بودند یکی یکی احوالپرسی می کردند و سوال می کردند از کجا آمده اید و چه می خوانید کجایی هستید و بعد مشخص می فرمودند که کجا منتقل شوند و فقط هم همدان حوزه استحفاظی معنوی و حوزه اجتماعی آن بزرگوار نبود بلکه کل غرب کشور تحت نفوذ ایشان بود این در حالی است که شخصیت های بزرگ و برجسته‌ای مثل حضرت آیت الله شهید اشرفی اصفهانی هم در کرمانشاه مستقر بودند.
علی ایحال تا به ما رسید ما هنوز معمم نشده بودیم ولی لباس پوشیده و رفته بودیم من هم محاسنم هنوز کامل در نیامده بود ولی خوب مختصری محاسن داشتم و سرم را هم با تیغ تراشیده بودم و خیلی تیپ مقدسی پیدا کرده بودم!(خنده) ایشان خیلی از ما خوشش آمد و به دیگران گفت ببینید طلاب تهران چقدر مقدسند و چقدر ظاهر خوبی دارند، و بعد ما را به سُنقُر کُلیایی فرستاد که در جای خود قصه مفصلی دارد.
در هر صورت قبل از اینکه طلبعه لمعه را خوانده باشد معمم نمی‌شد و لمعه را نیز آن سان که باید و شاید می‌خواندند پس بنابراین عمامه گذاری از یک حیث هویت است و پوشیدن جامه مقدسی است از حیث دیگر نوعی خلعت افسری است. در حقیقت می‌خواهند بگویند که طلبه به یک رتبه و درجه ای رسیده است. اینها چیزهایی است که در سنت پیشین ما بوده حالا اگر احیاناً این سنن حفظ نشده یا رنگ باخته امر دیگری است ولی اینها در تاریخ حوزه محفوظ مانده است.
ما تقریباً عمده لمعه را خوانده بودیم؛ در حدی که یادم هست عید غدیر سال ۵۲ بود بنا شد مراسمی که مثل هرسال در ایام عید غدیر یا میلادحضرت حجت(س)در حوزه برگزار می‌شد برگزار شود که گاهی در مناسبت‌های دیگر مثل مبعث یا احیاناً موالید حضرات معصومین(ع) نیز مراسم عمامه‌گذاری اجرا می‌شد و مرحوم آیت الله گلپایگانی(ره) خودشان شخصاً این کار را می‌کردند.
در گذشته عمامه گذاری فقط به دست مراجع تقلید صورت می‌پذیرفت؛ اینجور نبود که هر طلبه متوسطی مثل بنده هم مرتکب چنین کاری بشود و عمامه بر سر دیگری بگذرد(خنده) چون می گفتند این اتفاق بزرگی است جزء وقایع خمسه حیات طلبه است. لهذا مراسم بسیار سنگینی برگزار می شد و می شود و بزرگان حضور دارند و طلبه ها به دست یک مرجع تقلید معمم می‌شوند خود ما هم این توفیق را داشتیم که تحت هدایت و تربیت آن بزرگوار بودیم و به دست مبارکشان نیز باید معمم می شدیم؛ در آن مراسم بزرگانی بودند مثل مرحوم آیت الله بنی فضل، مرحوم آیت الله حاج حسن طهرانی، آیت الله امینیان گیلانی و آیت الله صلواتی و سایر اساتیدی که در مدرسه آیت الله گلپایگانی تدریس می کردند یا به نحوی از حواریون ایشان قلمداد می شدند و دفتر ایشان را اداره می‌کردند که عموماً هم از اعاظم بودند و در این مراسم حضور داشتند؛ در آن روز نورانی و مبارک این اتفاق میمون افتاد و ما به دست پر برکت مرحوم آیت‌الله العظمی سیدمحمدرضاگلپایگانی معمم ‌شدیم و انشاالله که صلاحیت و شایستگی بوده و انشاالله ک آن صلاحیت حفظ شده باشد. امیدوارم اگر در منِ طلبه ی کفِ حوزه، اندک صلاحیتی هست به عنایت الهی این صلاحیت ارتقا و افزایش پیدا کند و اگر فاقد صلاحیت هستم به مشیت الهی اصلاح شوم و صلاحیت حاصل کنم و بتوانم بار سنگینی را که با قرار گرفتن عمامه بر سر من و بر دوش من سنگینی می‌کند به سر منزل مقصود برسانم. چه آنکه عمامه بر سر، کفن به همراه داشتن است و ما طلبه‌ها وقتی عمامه بر سر می گذاریم می‌خواهیم اعلام کنیم هویت و رسالت ما این است، مرز ما این است و می‌خواهیم اعلام کنیم کفن ما همراه ماست و همواره لباس رزم بر تن داریم و عمامه در حقیقت پرچم مبارزه‌ای است که به جای برکف گرفتن بر سر نهاده ایم و این عمامه را زمانی از دست می‌دهیم که سر از دست داده باشیم! امید که خداوند متعال حیات ما را با شهادت فرجام بخشد و عمر ما ختم به شهادت بشود به عنایت الهی و با دعای حضرت حجت سلام الله علیها
ان شاءالله