منطق فهم دین

 

طرح مسأله

آیا دین کشف‌‌پذیر است؟ آیا تمام حقیقت دین، قابل دسترسی است؟ در صورت کشف‏‌پذیر بودن دین، منابع فهم دین چیست؟ آیا کشف حاقّ دین، از منطق مشخصی پیروی می‏کند؟ اگر کشف حاق و حقیقت دین و دینِ حقیقی ممکن و منطقمند است، علل تنوع و تطوّر فهم دینی چیست؟ آیا تنوع و تطوّر فهم‌‏ها دستگاهواره و بالجمله است یا فی‏الجمله؟ آیا تحوّل فهم دین عرضی و متعارض است، یا طولی و متکامل؟ آیا تکثر و تنوع فهم دینی، با نسبیت فهم دین ملازم است؟ آیا فهم‏‌ها به صائب و غیر صائب قابل تقسیم است؟ اگر چنین است سازوکار ارزش سنجی فهم‏های دینی چیست؟ و آیا پاسخ پرسش‏های فوق را باید از متن دین جست‏وجو کرد یا از بیرون دین؟ یا از هر دو طریق؟

دادن پاسخ درخور به این پرسش‏‌ها و پرسش‏‌های بسیار دیگری از این دست، ضرورت تدوین فن و دانش مستقلی را ایجاب می‏نماید که می‏توان نام آن را «منطق فهم دین» نهاد.

برای ارائه پاسخ اجمالی به بیشتر پرسش‏های پیش گفته، محورهای زیر باید مورد بحث قرار گیرد:

۱٫ تعریف اصطلاحات کلیدی.

۲٫ روش‏شناسی منطق فهم دین.

۳٫ پیش‏انگاره‏های کشف‏پذیری دین.

۴٫ شروط و شرایط پیشینی فهم دین، (صفات و صلاحیت‏های فهمنده).

۵٫ متدولوژی کشف دین.

۶٫ نقد نظریه «قرائت‏پذیر انگاری دین».

۷٫ ساز و کار ارزش سنجی فهم دین.

نگارنده طی سلسله دروسی به تبیین محورهای فوق پرداخته و اینک به منظور عرضه به پیشگاه اهل فضل و نظر، به صورت گزیده و در حد حوصله یک یادداشت کوتاه، چکیده و فهرست‏واره‏ای از آن دروس را تقدیم می‏کند و طرح تفصیلی آن را به مجال و مقالی مناسب وامی‏گذارد و امیدوار است دانشوران صاحب نظر، این مسوده را تنها به عنوان یک «طرح کار» تلقی فرمایند و از نقد و تذکارهای تکمیلی دریغ نورزند.

 

تعریف اصطلاحات

اصطلاحاتی از قبیل دین، متن دینی (مقدس)، فهم دین، تفسیر، تأویل، هرمنوتیک، قرائت، معرفت‏دینی، زبان دین، منطق فهم دین، روش‏ها و رویکردهای تفسیر متون دینی (به ویژه قرآن) و…، باید مورد بررسی قرار گیرد، امّا در اینجا تنها در باب اصطلاحات «دین»، «فهم دین»، «قرائت‏پذیری»، و «هرمنوتیک» توضیح مختصری ارائه می‏شود.

۱٫ «دین» عبارت است از مجموعه گزاره‏ها و آموزه‏هایی که از سوی مبدأ هستی، برای تعریف مناسبات آدمی با خود، خدا، طبیعت و دیگر آحاد انسانی به انگیزه تأمین «کمال» و «سعادت» او، الهام و ابلاغ گردیده است.

۲٫ «فهم دین» عبارت است از کشف منطقمند گزاره‏ها و آموزه‏های دینی از منابع آن، آنچنان که هست. نسبت فهم دین با نفس دین، از سنخ نسبت علم و معلوم است. از این‏رو هر چند ممکن است در برخی موارد سعی برخی دین‏شناسان در باب فهم دین به خطا رود و در نتیجه از برخی عبارات دینی، چند برداشت پدید آید، امّا این موارد در قیاس با برداشت‏های یکسان و سازگار، اقلی هستند، و نفسِ تحقق فهم‏های متکثر، دلیل حقانیت آنها نیست. فهم سره از ناسره نیز قابل تفکیک است.

۳٫ «قرائت پذیری» نیز به این معنی است که به علت نسبیت معرفت انسان به جهت ساختار ذهن او و تأثیر تعیین کننده ذهنیت و شخصیت مفسر در فهم وی از سویی، و به دلیل صامت بودن متن، یا تاریخ‏زدگی آن، یا…، از دیگر سو، متون (از جمله متون مقدس)، معانی متعددی را برمی‏تابند. تا جایی که از متون واحد، فهم‏های دستگاهواره‏ای متفاوت و احیانا متناقض صورت می‏گیرد و همه فهم‏ها نیز از حجیّت و اهمیّت برابر برخوردارند.

۴٫ «هرمنوتیک» سرگذشت پرفراز و نشیبی را پشت سر نهاده و اکنون شاخه‏های متنوعی پیدا کرده است. یکی از آنها «هرمنوتیک متن» است. برخی نظریه‏های موجود در باب هرمنوتیک متن، مبنای قرائت‏پذیرانگاری دین است. هرمنوتسین‏های متن به سه گرایش اصلی، طبقه‏بندی می‏شوند:

الف : مؤلف مداران که رسالت مفسر را «مراد کاوی» و کشف مقصود مؤلف و متکلم، می‏دانند.

ب : متن مداران که تفسیر را «معنی ورزی» تلقی کرده و معتقدند متن، صامت و ناگویاست و یک اثر با قطع نظر از مراد مؤلف، معانی گوناگونی را تحمل می‏کند.

ج : مفسر مداران که معتقدند ذهنیت و شخصیت مخاطب و مفسر، در برداشت از متن نقش اول را بازی می‏کند و تا جایی علایق و سلایق مفسر در تفسیر متن، نقش‏آفرینی می‏کند. به طوری که گویی مفسر هر چه می‏گوید درباره خود می‏گوید. در حقیقت متن و مفسِّر جای خود را با هم عوض می‏کنند و «مفسِّر» به «مفسَّر» بدل می‏شود.

نکته شایان توجه این است که باید میان سه مقوله «مراد»، «معنا»ی استعمالی و «مفهوم» (یعنی معنا یا معانی متصوّر) از یک جمله یا کلمه، تفاوت قائل شد. این ادعا نیازمند شرح و تفصیل در خور است که باید در جای خود بدان پرداخته شود.

روش‏شناسی منطق فهم دین

این بحث که «آیا بحث روش کشف دین را باید از متن دین کشف کرد یک مساله برون دینی است؟»، از جمله چالش‏گاههای اساسی پیشینی دانش فهم دین است و مجالی فراخ و فراخور می‏طلبد و تفصیل آن به فرصتی مناسب موکول می‏شود و در اینجا صرفااین نکته مورد اشاره قرار می‏گیرد که به نظر می‏آید. روش ترکیبی (درون دینی و برون دینی) توأما، امّا مرحله‏ای طولی و حلقه‏ای و به نحو رفت و برگشت بین فهم اجمالی و تفصیلی، کارسازتر از مواجهه تک روشی با مسأله کشف دین و به احتمال قوی تنها روش صحیح و صواب است.

پیش‏انگاره‏های فهم دین

کشف‏پذیری دین برساخته بر دو پیش انگاره اساسی است:

یکم: کشف و فهم دین لازم و ممکن است (اصل فهم‏پذیری متون دینی):

۱٫ گفته شد: «دین مجموعه گزاره‏ها و آموزه هایی است

که برای هدایت آدمی به سوی «کمال» و «سعادت»، از سوی خدای حکیم فرود آمده است». اگر متون دینی قابل فهم نباشد، «لَغویّت» لازم می‏آید. از طرف دیگر کار لغو و بیهوده، قبیح است و ساحت متکلم حکیم از گرد لغو و بیهوده کاری به دور است.

توضیح اینکه:

الف : چون «عموم انسانها» مخاطب خدا هستند، زبان دین زبان عرفی است (عرف عام). مراد از عرفی و محاوره‏ای بودنِ زبان دین، عمومی و غیر تخصصی (غیر فلسفی، علمی، عرفانی، نمادین و…) بودن آن است، نه اینکه تابع زمان و مکان ویژه‏ای باشد؛ زیرا وابستگی و درآمیختگی زبان دین به زمان و مکان در حدی که فهم آن را در منطقه یا مقطعی دیگر ـ غیر از زمان و مکان نزول ـ مشکل یا ناممکن سازد، با غایت جاودانه و جهانی دین (اسلام) منافات دارد و لغویت لازم می‏آید.

ب : قرائت‏پذیری و امکان تعدد قرائت‏های دستگاهواره، موجب تحیّر آدمیان و نقض غرض رسالت و ملازم لغویت دین می‏باشد.

ج : همه فهم‏های مشربی (فلسفی، علمی، عرفانی و…، که خود، طرقی موازی با معرفت دینی‏اند) لزوما اسلامی نیستند، هر چند ممکن است یافته‏های فراهم آمده از این طرق، کلاً یا جزءا، بر طرق دینی منطبق باشند.

۲٫ عبارات متون دینی در مُراد شارع، یا «نص» است، یا «ظاهر» در آن و یا «متشابه». عقل و وجدان بر کشف‏پذیری و حجّیّت نص دلالت دارد، سیره عقلاء مبتنی بر حجّیّت و اعتبار «ظواهر» است (تا وقتی که خلاف آن ثابت نشده) متشابهات نیز غالبا به کمک نصوص و ظواهر (محکمات) قابل فهم و تفسیر است.

۳٫ نصوص دینی نیز بر گویایی و فهم‏پذیری دین تصریح دارد، مانند:

الف : کِتابٌ اُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکیم خَبیرٍ. هود / ۱٫

ب : فَمَنْ زَعَمَ اَنَّ کِتابَ اللّه‏ مُبْهَمٌ فَقَدْ هَلَکَ وَ اَهْلَکَ. بحار، صفحه ۹۰٫

ج : هُوَ کِتابٌ فیهِ تَفْصیلٌ وَ بَیانٌ وَ تَحْصیلٌ وَ هُوَ الْفَصْلُ وَ لَیسَ بِالْهزلِ وَ لَهُ ظَهَرٌ وَ بَطْنٌ فَظاهِرُهُ حُکْمٌ وَ باطِنُهُ عِلْمٌ، ظاهِرُهُ انیقٌ وَ باطِنُهُ عَمیقٌ، فیهِ مَصابیحُ الْهُدی وَ مَنارُالْحِکْمهِ… اِنَّ هذاالْقرآن نُوْرٌ مُبینٌ. پیامبر اکرم (ص).

۴٫ قرآن (که متن اول و اصلی اسلام است) خود را به صفاتِ «گویایی» و «رسایی» توصیف کرده است، از جمله:

الف : کتاب مبین: تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمبینِ. یوسف / ۱٫

ب : تبیان: نَزَّلْنا عَلَیْکَ تِبْیانا لِکُلِّ شی‏ءٍ. حل / ۸۹٫

ج: کتاب نور: یا اَهْلَ الْکِتابِ… قَدْ جائَکُمْ مِنَ اللّه‏ِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبینٌ. مائده / ۱۵٫

د : آسان: وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرآنَ لِلْذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ. قمر / ۱۷،۲۲ و ۲۳٫

ه: ناطق: وَ کِتابُ اللّه‏ِ بَیْنَ اَظْهرکُمْ ناطِقٌ لاَ یعنی لِسانه. نهج‏البلاغه/ خطبه ۱۳۳٫

۵٫ لازمه توصیه‏های مکرّر و مؤکّد رهبران آسمانی به تمسک به متون دینی (قرآن و روایات)، فهم‏پذیر بودن متون دینی و حجیت نص و فهم آنها است:

الف : حدیث ثقلین: اِنّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلینِ کِتاب اللّه‏ِ وَ عِتْرَتی…

ب: اِذا اِلْتَبَسَتْ اِلَیْکُمْ الْفِتَنُ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرآنِ. اصول کافی / جلد۱، صفحه ۸۸٫

۶٫ روش‏آموزی و قاعده گذاری رهبران آسمانی برای برداشت از متون مقدس، دلیل فهم‏پذیری و حجیّت آنهاست.

۷٫ سیره رهبران آسمانی نیز مبتنی بر اجتهاد از متون و احتجاج به نصوص دینی بوده است.

۸٫ سیره عملی و ارتکاز ذهنی مسلمانان و غیر مسلمانان، بر تفهّم و تفهیم محتوای متون دینی است و این حاکی از عدم تردید آنان در امکان فهم تعالیم دینی است.

۹٫ وضوح وجدانی فهم‏پذیری متون دینی (یعنی اینکه بالوجدان می‏یابیم که نه تنها ما، بلکه دیگران نیز هزاران آیه و روایت را علاوه بر آن که می‏فهمیم به صورت یکسان هم آنها را فهم می‏کنیم)، دلیل دیگر مفهومیت و حجیت آن است.

دوّم: فهم دین روشمند است (اصل پیروی کشف دین از منطق مشخص):

۱٫ دین یک «حقیقت» مُنزل است و قطع نظر از عقیده و علاقه ما، دارای وجود است و فهم آن نیز به طور اتفاقی یا به حسب علایق و سلایق حاصل نمی‏شود؛ زیرا احتمال «مطابقت» فهم اتفاقی با نفس‏الامر دین، قریب به صفر است؛ کما اینکه حاصل تفسیر نیز مبتنی بر سلیقه ماست، نه حقیقت دین.

۲٫ متون دینی صراحتا بر روشمندی تفسیر قرآن گواهی می‏دهند.

۳٫ روش‏ها و قواعد متعددی برای فهم دین، از سوی پیامبر اسلام (ص) و ائمه معصوم(ع) تعیین و تعلیم شده است از جمله:

الف : روش «تفسیر قرآن به قرآن».

ب : قاعده «ارجاع متشابهات به محکمات».

ج : قاعده «تقدم دلالت قرآنی بر دلالت روایی».

د: قاعده «تعادل و تراجیح» (روایات علاجیّه).

 

۴٫ سیره رهبران آسمانی، مطالعه روشمند متون دینی بوده است.

۵٫ سیره عملی و ارتکاز ذهنی مسلمانان نیز حاکی از روشمندانگاری فهم دین است.

شروط و شرایط پیشینی فهم متن دین

برای فهم دین، فهمنده باید صفات درونی و باطنی و صلاحیت‏های برونی و علمی بسیاری را تحصیل و احراز نماید تا درک او از دین ممکن و متقن باشد. از جمله این صلاحیت‏ها:

۱٫ داشتن بصیرت به هویّت وحیانی و عقلانی دین و متن دینی.

۲٫ طهارت روح.

۳٫ تمحّض ذهن.

۴٫ «راسخ فی‏العلم» بودن.

۵٫ برخورداری از علوم ایهابی.

۶٫ تبحّر در کاربرد منطق فهم دین.

۷٫ اِشراف بر کل متن وحیانی و مقدس.

۸٫ داشتن انس به مذاق شارع وآشنایی با مقاصد شریعت.

۹٫ شناخت سبک و ساختار زبانی دین.

۱۰٫ آشنایی با لغت عصر نزول آیات، و صدور روایات.

۱۱٫ آشنایی کافی با ادبیات عرب و علوم لغوی.

۱۲٫ آشنایی وافی با علوم نقلی.

۱۳٫ آشنایی کافی با علوم عقلی.

۱۴٫ آگاهی به زمان و آشنایی با دانش‏های دیگر، بر حسب مورد.

چنانکه ملاحظه می‏شود هر یک از موارد چهارده‏گانه مذکور، نیازمند تفصیل و استدلال در خوری است، امّا مجال محدود نوشتار حاضر اجازه تفصیل بیش از این را به ما نمی‏دهد.

متدلوژی فهم دین (مثلثات)

زمانی فهم درست دین، می‏تواند محقّق شود که شرایط شایان در سه مثلث، به شرح زیر حاصل آمده باشد:

الف : کاربستِ درست و درخور مثلث منابع:

توضیح اینکه از آنجا که «عقل»، «قرآن» و «سنت»، حجج الهی‏اند، باید در کشف و تبیّن دین، به تناسب هر یک از این مثلث، به نحوی در خور استناد شود. در نتیجه، خوانش و سازوارگی مدلول این سه طریق و منبع، ضامن صحّت و حجیّت فهم دین است. (تلائم درونی هر یک از حجت‏ها نیز باید مد نظر باشد).

نکته شایان توجه این است که:

۱٫ باید مجموعه قواعد اصولی، در کاربرد عقل و استناد به نقل (ثقلین) در مقام تفهیم دین مراعات شود تا درستیِ برداشت تضمین گردد. (مانند توجه به اطلاقات و مقیدات، عمومات و مخصصات، ناسخ و منسوخ، تعادل و تراجیح، شرایط سند، صدور، دلالت و…، در استناد به آیات و روایات).

۲٫ چون هر سه طریق حجتند، در صورت تعارض مدلولات آنها، دلالت و حکم قطعی یکی، بر حکم ظنی دیگری تقدم می‏یابد.

۳٫ در صورتی تعارض میان منابع سه گانه، واقعی و پذیرفته است که کانون تعارض آنها از هر حیثی واحد باشد، وگرنه حقیقتا متعارض انگاشته نمی‏شوند:

در تناقض هشت وحدت شرط دان وحدت «موضوع» و «محمول» و «مکان»

وحدت «شرط» و «اضافه» «جزء و کل» «قوه» و «فعل» است و آن دیگر «زمان»

ب : نظر داشتِ معقول به شأن مثلّث اطراف خطاب دینی:

دین به عنوان یک بیان و خطاب، دارای سه طرف است: «آمر حکیم»، «مصحف ابدی» و «مخاطب مکلف». با پرهیز از افراط در تعیین سهم و شأن هر یک از سه ضلع این مثلث و با اجتناب از تفریط در نقش هر یک از عوامل سه‏گانه در شکل‏گیری معانی متون مقدس، و نیز با احتراز از جایگزینی نقش هر یک از اطراف پیام به جای دیگری، از هر کدام باید توقع نقش معقول خاص آن را داشت. علاوه بر این باید متوجه بود که آمر دین، «حکیم» است، متن دینی، «ابدی» است و مخاطب دین «مکلف» است و همه این‏ها دارای لوازم معقولی است که توجه بدانها فهم دین را میسور و مبرهن می‏سازد.

ج : احراز انسجام اضلاع مثلث معارف دینی:

دین یک مجموعه دستگاهواره و سازواره‏ای معرفتی است و از سه بخش گزاره‏ها، دستورها (بایدها و نبایدها = احکام) و ارزشها (شایدها و نشایدها = اخلاق) فراهم آمده است. حاصل فهم ما در قلمرو دین، باید سازواره باشد، و فهم ما در هر بخشی نمی‏تواند ناقض بخش دیگر باشد.

نکات شایان توجه این که:

رعایت نکات پیش گفته در باب مثلث منابع، مثلث اطراف خطاب دینی و مثلث معارف، در چارچوب فرآیند دقیقی صورت می‏بندد که دانش فهم دین را سامان می‏بخشد (با توجه به بقای احتمال خطا، فهم‏ها به سه دسته: ۱ـ محقّ صائب ۲ ـ محق حجت ۳ـ غیر محقّ غیر حجّت، تقسیم می‏شود).

پیامدها و لوازم «قرائت‏پذیر انگاری» متن دین

۱٫ «قرائت‏پذیر انگاری»، خود قرائتی در باب هویت فهم متن و معرفت دین است و حداکثر و تنها برای معتقدان این دیدگاه، معنادار و حجت است.

۲٫ در صورتی که قائل به حجیّت (و احیانا صحّت و حقّانیّت) قرائت‏های گوناگون از متن باشیم، باید نظریه رقیب قرائت‏پذیری انگاری یعنی فهم‏پذیر انگاری دین و حصر تفسیر صحیح و حق نیز که قرائت دیگری است حجّت و صحیح باشد. پس قرائت‏پذیرانگاری، خودشکن و پارادوکسیکال خواهد بود.

۳٫ کسی منکر امکان و تحقق فهم‏های متفاوت از سوی برخی در باب بعضی از مفاهیم دینی نیست، امّا قرائت‏پذیرانگاران، با ذکر چند مثال موردی برای مدعای خود، با مغالطه «تعمیم قضیه جزئی»، کبرای کلی می‏سازند.

۴٫ مدعای قرائت‏پذیری دین، مستند به استقراء ناقص است و استقراء ناقص حجت نیست. استقراء تام نیز یا ممکن نیست (زیرا مثلاً اثبات «عدم اصابت» فهم‏ها به نفس‏الامر دین، میسور نیست) یا خلاف مدعا را ثابت می‏کند و در نتیجه تنها فهم‏های محرزالخطا، نامقدس قلمداد خواهد شد.

۵٫ هرمنوتسین‏ها، (در فکر و فعل) دچار تناقضند؛ زیرا اگر چنانکه گادامر (که نظر او مدل شایع و مورد علاقه هواداران هرمنوتیک نسبیّت‏پرداز در ایران است) ادعا کرده است: «هرگز نمی‏توانیم واژگانی را بیابیم که چیزی را به طور قطع بیان کند»!، تفهیم و تفهّم غیر ممکن یا غیر مطمئن خواهد شد. پس خودشان چرا می‏نویسند؟ چرا سخن می‏گویند؟ چرا که برابر گمانه امثال گادامر، نوشتن و ننوشتن، سخن‏ورزی و سکوت، باید برابر انگاشته شود.

۶٫ صامت پنداری متن و قرائت‏پذیرانگاری نصوص، انکار وجدان صریح و بدیهی روزمره محاورات آدمیان است. فهم‏های همیشگی و همگانی از متون دینی و غیردینی در میان جوامع بشری ـ که بسیار نیز می‏باشند ـ انکارپذیر نیست.

۷٫ قرائت‏پذیر انگاری، مخالف سیره عقلا است که با اعتماد به گویایی و معنادهی متون و محاورات و با اعتقاد به وجود مفاهیم بین الاذهانی، به مراوده، تفهیم و تفهم، وضع و ابلاغ قانون، تدوین و تعلیم زبان و ادبیات، تألیف و ترجمه، نزاع و دفاع، و…، می‏پردازند وگرنه رد و قبول‏ها و وفاق و نزاع‏ها، لغو یا محال می‏نمود و می‏بود.

۸ ـ قرائت‏پذیر انگاری افراطی، چون منجر به تأیید دو فهم و دو معنای متناقض از یک عبارت یا کلمه می‏شود، مستلزم تن در دادن به اجتماع نقیضین است.

ارزش سنجی فهم دین (سلبی و ایجابی)

برای تشخیص فهم‏های سره از ناسره و کشف آفات و آسیب‏ها، روشهایی را می‏توان به کار برد، از جمله:

الف : وارسی صفات و صلاحیّت‏های فهمنده صفاتی که قبلاً ذکر شد:

۱٫ صفات و شرایط باطنی از قبیل داشتن بصیرت به هویت دین و متن دینی، طهارت روح، تمحض ذهن، رسوخ فی‏العلم، برخورداری از علوم ایهابی.

۲٫ صلاحیت‏های علمی از قبیل تبحر در کاربرد منطق فهم دین، تسلط بر تمام متن، داشتن انس با مذاق شارع و مقاصد شریعت، شناخت سبک و ساختار زبانی متن، آشنایی با لغت عصر نزول و صدور، تبحر در علوم زبانی لفظی و ادبیات عرب، آشنایی کافی با علوم عقلی، آشنایی با علوم نقلی، شناخت زمان و آشنایی با برخی از دانش‏های دیگر (بر حسب مورد موضوع مورد مطالعه).

ب : بازپژوهی و سنجش روشگانی فهم‏ها از راههایی نظیر:

۱٫ عرضه به منطق تفکر (علم منطق).

۲٫ ارزیابی از لحاظ صحت کاربرد منطق و قواعد فهم دین.

ج : سنجش‏های رهیافتی شرح شاخص‏های فهم دین و تبیین منطق نظام‏پردازی بسیار مهم است، که آن نیز به مجالی دیگر موکول می‏شود.

رهیافت‏های گوناگونی به متن حاق دین و دین حق و سنجش صحت فهم دینی وجود دارد. از جمله آنها می‏توان هشت رهیافت زیر را نام برد:

۱٫ سنجش از نقطه نظر تلائم برداشت‏ها و دریافت‏ها، با فطرت و عدم تنافر آن با طبع سلیم.

۲٫ عدم تعارض برداشت‏ها و دریافت‏ها، با احکام قطعی عقل.

۳٫ سنجش برداشت‏ها و دریافت‏ها، با سیره مستمره عقلاء (که مورد تنفیذ معصوم قرار گرفته است).

۴٫ سنجش برداشت‏ها و دریافت‏ها، با اصول جهان شناختی و انسان شناختی دینی.

۵٫ سنجش برداشت‏ها و دریافت‏ها، با مسلمات و محکمات وحیانی.

۶٫ سنجش برداشت‏ها و دریافت‏ها، با مذاق شارع و مقاصد شریعت.

۷٫ سنجش برداشت‏ها و دریافت‏ها، با ارتکاز عملی مسلمین.

۸٫ سنجش برداشت‏ها و دریافت‏ها، از نقطه نظر کارآمدی.

با عرض پوزش مجدد از خواننده فرهیخته، و ضمن اذعان موکّد به لزوم ارائه توضیح کافی در زمینه همه محورهای این نوشتار تکمیل و تفصیل بخش اخیر نیز به آینده موکول می‏شود که امید است حق حنّان توفیق عملی ساختن وعده‏ها را عطا فرماید!

* در این نوشتار «فهم» به معنی «کشف» به کار می‏رود.